اگر لقمان حکیم توانست ادب را از بیادب بیاموزد دلیلی ندارد که من و شما نتوانیم سیاستگذاری اقتصادی خوب را از سیاستگذاران بد بیاموزیم؛ و دولت کنونی با یک حساب سرانگشتی، بهترین معلم اقتصاد است! در ابتدای ۱۴۰۰ و پایان عمر دولت، بد نیست اگر یکی از بدترین بدیهای آن را زیر ذرهبین بگذاریم. از قصه پرغصه ارز ترجیحی سخن میگویم، همانکه خاص و عام به ارز جهانگیری میشناسند.
مهم نیست، سکاندار دولت بعدی کیست و به کدام رنگ و جناح سیاسی تعلق دارد؛ مهم آن است که یک بار برای همیشه بپذیریم سیاست اختصاص ارز مرجع ۴۲۰۰ تومانی فقط جنون رانتخواری و کمبود متمایل به قحطی و تورم افسارگسیخته آفرید و بر تعداد واگنها و سرعت قطار قاچاق افزود. بحران پروری حداقل در چند سال اخیر به ذات اقتصاد ایران تبدیل شده اما مگر دولتمردان نمیگفتند که ارز ترجیحی، حکم نوعی تضمین و نوشدارو را دارد و جلوی گرانی نجومی کالای اساسی را میگیرد؟ کافی است به سونامی تورمی کالاهای اساسی که در این چند سال به آنها ارز تعلق گرفت نگاهی بیندازید و برای بار چندهزارم از خود بپرسیم چه شد که ارز جهانگیری، فقط صفرا فزود؟
علف خرس ۴۲۰۰ تومانی، همه نوع معصیت صغیر و کبیره اقتصادی کرد اما دریغ از ذرهای حفظ آرامش بازار! بیایید مصداقی سخن بگوییم و قضاوت کنیم. فاجعه نهاده را در نظر بگیرید. آمار میگوید که فقط در سال جاری حدود ۵.۵ میلیارد دلار برای واردات (ذرت، دانه روغنی، روغن خام، کنجاله، جو و گندم) اختصاص یافته است اما تا همین چند وقت قبل ایستادن در صف روغن، به یکی از برنامههای روزانه مردم تبدیل شده بود. متولیان، اوضاع را عادی جلوه دادند و بیوقفه، از «جو دادن رسانهها» گفتند. این همه عکس و ویدئو در فضای مجازی دستبهدست شد اما انگار حاشا، بلندترین سازه جهان است. و مبادا فکر کنید که مردم دربهدر دنبال صف روغن تنظیم بازاری میگردند؛ درد اینجاست که روغن آزاد هم همچنان سهمیهبندی شده و قطرهچکانی توزیع میشود! مصرفکننده دو راه دارد: منتظر توزیع گاهوبیگاه، نوع دولتی و صفهای آن بماند یا آنکه حلب ۵ کیلویی مثلاً ۵۰ هزار تومانی را تا سه برابر قیمت بخرد. و شاهبیت سخن دولتیها آن است که ارز واردات مربوط به ماده خام این محصول تامین شده و در آینده تامین خواهد شد!
تامین نهاده برای مرغ و گاو و گوسفند هم به یکی از اعمال شاقه پرورشدهندگان تبدیل شده است. مرغدار و گاودار واقعی بینصیب میماند و واسطه و مرغدار و گاودارنما، ارز دولتی را به قیمت خون پدرشان در بازار آزاد میفروشند. و فقط مرغ و نهاده نیست، به هرچه ارز دولتی دادند، قیمتش نجومی شد، بوی گند رانتی که آفرید رسانهای شد و ملت در صف خریدش ایستادند. بالاخره نمایندگان مجلس حرکتی را آغاز کردند. آنها چند ماه مانده به عید ۱۴۰۰ پرونده ارز دولتی را روی میز گذاشتند. بیشترشان همصدا گفتند که این بساط باید جمع شود. به نظر من انگیزه اصلی آنها جبران کسری بودجه بود، وگرنه سالهاست که صغیر و کبیر میدانند حاتم طایی بخشی دولت، در قضیه ارز مرجع به نفع چه کسانی بود. انگیزه هرچه که بود ذرهای به نتیجه امیدوارم. دولتمردان در واکنش همان جواب نخنمای همیشگی را نشان دادند: بسیار خوب ارز ۴۲۰۰ تومانی را حذف میکنیم، اما بگذارید این کار را بهتدریج انجام دهیم تا بازار متلاطم نشود! متاسفانه نمایندگان فریفته وقتکشی دولت شدند. در اردیبهشت ۱۴۰۰ هستیم؛ به دولتیها پشیزی امید نیست اما نمایندگان مردم، زمان عمل به عهد و پیمان است! قرار بود در سال جدید این موضوع را در دستور کار قرار دهید! دستبهکار نمیشوید؟ نگذارید در همچنان روی همان پاشنه خراب بچرخد.