اول تیر ماه سالروز تولد عباس کیارستمی است ؛ هنرمند بی بدیلی که کوچ ابدیش بسیار تلخ و زود بود.
کیارستمی همانقدر که در زندگی شخصی و اجتماعیاش آرام و بدون حاشیه بود یا به تعبیر برخی اصطلاحا محافظه کار بود، در زندگی هنری اش بسیار بی پروا و رایکال ظاهر میشد. از همان فیلم گزارش (1356) که طبقه متوسط آن روزگار جامعه ایران را بدون پرده به تصویر کشید تا آخرین فیلمهایش این خصوصیت را با خود به همراه داشت و در چند مقطع به اوج انهم رسید مانند: فیلم قضیه شکل اول؛ شکل دوم (1358) در نقد تعهدات چریکی و حزبی درست بعد از انقلاب ، خانه دوست کجاست (1365) بی تفاوت به جنگ در اوج سالهای جنگ، مشق شب (1367) در نقد سیستم آموزشی ، زندگی و دیگر هیچ (1370) در واکنش به زلزله ویرانگر رودبار و ...
چه کسی اندازه او جسور و هنجارشکن است که فیلمی چون ده (1380) را بسازد و تمام فیلم غیر از یک پلان آن از 2 زاویه ثابت دوربین روایت شود؟ و یا بعدتر فیلم پنج (1381) که فقط 5 پلان بود از 5 اتفاق به نهایت ساده اما عین زندگی؛ و یا فیلم شیرین (1387) که فقط بر تماشاچیان داخل یک سالن سینما تمرکز دارد و یا آخرین فیلم او 24 فریم (1396) که ترکیبی از چند هنر نقاشی، عکاسی، گرافیک و سینما است.
خود کیارستمی در کتاب "سرکلاس با کیارستمی" نوشته پال کرونین گفته است: «از آغاز فیلمسازی دوست نداشتم قصه تعریف کنم. می خواستم چیزی نشان دهم. می خواستم هر مخاطبی قصه خودش را بر اساس آنچه می بیند بسازد. این درک من از هنر فیلم سازی است.»
انصافا در مقیاس جهانی هم جز چند نفر معدود، هیچ سینماگر دیگری سراغ ندارم که اندازه عباس کیارستمی آوانگارد، پیشرو و نترس بوده باشد، هر آنچه خواست را انجام داد بدون ترس از آنکه دیگران چه میگویند و "یا نکند بد شود!" و البته در تمام آثارش جوهره و امضا کیارستمی به سادگی قابل تخیص است. باز در بخش ذیگر از کتاب "سرکلاس با کیارستمی" به نکات جالب توجهی اشاره میکند:
«اذیتم نمیکند وقتی کسی میگوید که کارهای مرا درک نکرده است. به اندازه کافی کسانی هستند که به فیلمهایم اظهار علاقه کنند و به این واسطه میفهمم که کاملا غیر قابل فهم هم نیستند.
هر بار که تماشاگری به دست میآورم، تماشاگر دیگری را از دست میدهم. این را تا زمانی که کار کنم پیش خودم پذیرفتهام. تعداد بینندگان فیلمهایم همیشه اندک خواهد ماند. فیلمهای مرا حتی درصد ناچیزی از تماشاگران ایرانی هم نمیبینند.
پخشکنندهها هیچ اعتمادی به فیلمهایم ندارند و برای دیده شدن آنها سرمایهگذاری نمیکنند، و این دورِ باطل ادامه پیدا میکند. من در کارم مستقل هستم و راه خودم را دنبال میکنم. هیچگاه نباید به گیشه و بازار فکر کنم چون فیلمهایم خرج چندانی ندارد. اگر فیلمی که ساختهام فروش خوبی نداشته باشد، مانع از ساختن فیلمهای دیگر نخواهد شد.»
این گونه است که در مقیاس جهانی آثار کیارستمی بیشتر از هر سینماگر دیگر ایرانی شناخته شده و البته دیده شده است. او هنرمندی بود که برای خود زیست و خلق کرد. یادش گرامی.