به گزارش ایسنا، سرهنگ ستاد قاسم اکبری مقدم در یادداشتی زندگی و فعالیتهای سرلشکر شهید سیدعلی صفوی سهی را واکاوی کرده است.
در این یادداشت میخوانیم:
هشت سال دفاع مقدس نقطه عطفی بود برای نشان دادن ایمان و اعتقادات جوانانی که به تازگی انقلاب کرده و کشور خود را از شر ظلم نجات داده بودند. شهدایی که برای دفاع از سرزمین خود حتی سیم خاردار هم نداشتند؛ اما ایستادند و مردانه دفاع کردند. تفاوت اصلی دفاع مقدس با جنگهای دیگر تاریخ کشورمان هم همین بود، در دفاع مقدس جوانان ما جان دادند، اما یک وجب از خاک خود را ندادند، جوانانی همچون شهید صیاد شیرازی، شهید فلاحی، شهید خرازی، شهید عباس بابایی، شهید همت، شهید عباس دوران ، شهید منفرد نیاکی، شهید حسن باقری و هزاران هزار شهید دیگر. این موفقیت بزرگ تاریخ کشورمان در جنگ تحمیلی به اتحاد و همدلی مردم و نیروهای مسلح بود که باعث شد تا نیروهای مسلح موفقیتهای بیشتری را در خلال جنگ تحمیلی به دست بیاورند. این اتحاد و همدلی به قدری مهم بود که در صورت عدم وجود این اتحاد شاید وضعیت دیگری داشتیم.
هنگامی که کتاب تاریخ کشورمان را ورق میزنیم پر است از نامهایی که هر کدام همچون برگهای زرین در این کتاب به چشم میخورند. یکی از این برگهای زرین کتاب تاریخ کشورمان به نام شهید سرلشکر «سید علی صفوی سهی» مزین شده است.
سیدعلی صفوی سهی، فرزند سید موسی، هفتم مرداد ماه ۱۳۱۹ در روستای سُه از توابع مورچه خورت استان اصفهان متولد شد.سه سال بیشتر نداشت که پدرش سید موسی صفوی درگذشت و سرپرستی او به دست مادر و عمه اش افتاد. پنج ساله بود که با رفتن به مکتب خانه به فراگیری قرآن مشغول شد. سالهای اول و دوم ابتدایی را در زادگاهش طی کرد و برای ادامه تحصیل با کمک عمویش میرزا عیسی خان صفوی که از رجال سیاسی وقت بود به شهر میمه و از آنجا به اصفهان رفت. سید علی با علاقه بسیار به درس همواره به دنبال آموختن بود و با همین پشتکار و هوش توانست تا به راحتی دیپلم خود را در رشته ریاضی اخذ کند.
از نوجوانی اهل کتاب و مطالعه بود و تا فرصتی پیدا می کرد، گوشه ای خلوت می کرد و به مطالعه می پرداخت. اگر هنوز به کتابخانۀ شخصی وی که توسط خانواده اش به یادگار مانده، سری بزنیم، اکثر تألیفات استاد مرتضی مطهری و دکتر شریعتی را میبینیم. در بین کتابهایش کتب زیادی در حوزۀ ادبیات و شعر، فلسفه و عرفان، آیین دوست یابی، علوم اجتماعی و سیاسی ازجمله تألیفات جامعه شناس فرانسوی «ژان ژاک روسو» و «برتراند راسل» و همچنین دورۀ کامل تفسیر آیتالله طالقانی به چشم میخورد. او بر طبق عادت در صفحات اول کتابهایش، مقطع زمانی خرید و مطالعۀ آنها را مینوشت. درعین حال به هنر نقاشی علاقه مند بود. هم اکنون نیز آثاری در این زمینه از وی به جا مانده است. او توانایی پاسخگویی به مسائل فقهی دوستانش را داشت؛ چراکه از پنج سالگی در مکتب خانه درس خوانده و به نوعی دروس طلبگی را طی کرده بود.
شجاعت، ارادۀ قوی و تمایل به مشاغل دشوار، او را به ارتش علاقه مند نمود و پس از پایان دورۀ دبیرستان به خاطر علاقه ای که به لباس مقدس سربازی داشت، در فروردین ماه سال ۱۳۴۲ با شرکت در آزمون دانشکدۀ افسری موفق شد به استخدام نیروی زمینی ارتش درآید و در همان جا به ادامه تحصیل بپردازد. در آنجا دوره های مختلفی دیده و یک افسر ورزیده و باسواد و شاخص شده بود .
در سال ۱۳۴۵ از دانشکدۀ افسری فارغ التحصیل شد و برای گذراندن دورۀ یک سالۀ مقدماتی به شیراز رفت. او در شهریور۱۳۴۶ موفق به اخذ گواهی نامۀ پایان دورۀ نهم مقدماتی زرهی گردید. صفوی در این مدت سخت ترین دوره های نظامی ازجمله دورۀ رنجر و چتربازی را طی نمود و پس از آن به «مرکز آموزش ۰۴ » بیرجند و بعد از سه سال به «لشکر ۱۶ قزوین»، تیپ همدان انتقال یافت.
هرچند به علت فعالیتهای مذهبی و تبلیغات دینی، مورد سوءظن مسئولین قرار گرفته بود، ولی به علت دانش نظامی بالایی که داشت، او را در سال ۱۳۴۸ به منطقۀ مهران اعزام کردند تا در درگیری مرزی حضور داشته باشد. او پس از بررسی علل درگیری در منطقۀ مرزی عراق با شجاعت اعلام داشته بود: «من نمیتوانم شاهد ریخته شدن خون جوانان این مملکت باشم؛ آن هم برای تداوم قدرت طاغوت ». این سخن او بوی مرگ میداد؛ ولی او با زرنگی خاص، تمارض نمود و برای معالجه به خارج از کشور اعزام شد. پزشکانی از طرف سفارت ایران، او را زیر نظر داشتند. سلامت کامل او را تأیید کردند و زیر نظر مأمورین اطلاعاتی و ساواک، او را به ایران برگرداندند.
او این بار به مبارزات خود، شکل تشکیلاتی داد و به همراه شهید سرهنگ موسوی، شهید سرهنگ گلستانی و شهید سروان افشار، گروه مبارزاتی منسجمی را تشکیل داد. این بار او را به خوزستان اعزام نمودند. او از مبارزه دست نکشید و درنهایت توسط ساواک دستگیر و زندانی شد. پیروزی انقلاب اسلامی او را از زندان ساواک رهانید و در خدمت انقلاب قرار گرفت. پس از آن، یک بار توسط ضدانقلاب مورد ترور قرار گرفت؛ اما ازآنجاکه نحوۀ شهادت او به نوعی دیگر رقم خورده بود، از این ترور جان سالم به در برد.
در طول مدت خدمت در ارتش، بارها مجبور گردید خانوادۀ خود را از شهری به شهر دیگر انتقال دهد. اصفهان، تهران، شیراز، بیرجند، همدان، اهواز و قزوین شهرهایی هستند که خانوادۀ صبور و وفادار وی حتی بعضی مکان ها را دو بار همراه او کوچ کردند. او مردی شجاع و باصلابت بود که باوجود فشارهای شدید، هیچ گاه سستی، ترس، شک یا تزلزلی به خود راه نمی داد و با طی مدارج مختلف و کسب مقام، هرگز خضوع و خشوع خود را از دست نداد. یکی از خصوصیات بارز او در محیط کار این بود که نیروهای تحت امر خود، اعم از کادر و وظیفه را به دقت زیر نظر داشت تا به دلیل دوری از خانواده و نبود مراقبت های والدین به فساد و تباهی کشیده نشوند.
با آغاز جنگ تحمیلی در اختیار نیروهای مدافع دین و میهن قرار گرفت و فرماندهی گردان ۲۹۳ تانک تیپ ۹۲ زرهی اهواز را عهده دار بود. یکی از افتخارات او در آغاز جنگ، حمله به یکی از مناطق استقرار دشمن بود که تعجب همگان را برانگیخت. او در این عملیات با توجه به اینکه فقط از چهار دستگاه تانک بهره برده بود، چنان ضربهای به دشمن زد که حتی مخالفین این بزرگوار نیز لب به تحسین او گشودند. در این عملیات نیز او به شدت مجروح شد و به تعبیر خودش که گفت من هنوز لایق شهادت نیستم، از این جراحت نیز جان سالم به در برد. پس از بهبودی، مجدداً در عملیات پاک سازی ارتفاعات الله اکبر شرکت نمود و توانست با استفاده از دانش نظامی و ابتکارات خود، یگانش را طوری هدایت نماید که علی رغم دادن تلفات بسیار کم، دشمن را در آن نقطه تار و مار کند و تعداد زیادی تانک و ادوات دشمن را به غنیمت بگیرد.
او جنگ را علیه دشمنان شرافت و استقلال کشور میدانست و تا لحظۀ شهادت با همۀ وجود از همۀ توان و انرژی خود برای مقابله با تجاوز دشمن و روحیه بخشیدن به نیروهای خودی، مایه گذاشت. او همواره در سخنرانی های خود به نیروهای تحت امرش میگفت: «هیچ گاه از کمیِ لشکر خود نسبت به قوای دشمن نهراسید که هیمۀ بسیار را آتش اندک تواند سوخت.»
وی در عملیاتهای گوناگونی ازجمله ثامن الائمه، طریق القدس، فتحالمبین، بیتالمقدس، رمضان و والفجر ۱و ۲ شرکت نمود. سید علی صفوی در طول مدت خدمت خود در ارتش، مسئولیتهایی چون فرمانده دستۀ تانک، فرمانده گروهان تانک، ریاست دژبان تیپ همدان، فرمانده گروهان ارکان، رئیس «رکن سوم گردان ۲۹۳ تانک»، فرماندهی گردان ۲۹۳ تانک، سرپرست تیپ لشکر۹۲ زرهی، فرمانده تیپ ۱ لشکر ۹۲ زرهی و جانشین لشکر۱۶ زرهی قزوین را به عهده گرفت.
در سال ۱۳۶۲ پس از طی دوره های فرماندهی ستاد، به فرماندهی لشکر۱۶ منصوب شد. در این مقام نیز پشت میز ننشست و به منطقۀ عملیاتی اعزام شد. از افتخارات او پیروزی ارتش اسلام تحت فرماندهی وی در تنگۀ رقابیه بود که با کمترین تجهیزات در مدت۲۴ ساعت، منطقۀ موردنظر به دست توانمند ارتش اسلام بازپس گرفته شد و به همین علت او را «فاتح تنگۀ رقابیه » نامیدند. او اعتقاد داشت از همه چیز باید گذشت. باید تمام توانمان را در جنگ به کار بگیریم؛ چراکه به فرمودۀ اماممان جنگ در اولویت قرار دارد. وی همچنین میگفت: « نمیخواهم در رختخواب بمیرم. مرگ حق است. چه بهتر که مرگ در راه خدا باشد.»
سید علی صفوی سهی سرانجام و پس از چندین سال مجاهدت در راه اسلام و دفاع از کشورمان هنگامی در ساعت ۹:۳۰ دقیقه روز سه شنبه ۱۱ مرداد سال ۱۳۶۲، جهت بازدید از یکی از دیدگاههای گردان ۱۸۵ پیاده، به جنگل عمقر در شمال بستان رفته بود که مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و در کنار سه تن از هم رزمانش به درجۀ رفیع شهادت نایل آمد. شهید صفوی قرار بود عصر آن روز برای مرخصی به تهران بیاید. او در زمان شهادت ۴۳ ساله بود و سه فرزند به اسامی فاطمه (پنج ساله)، اسماعیل (سه ساله)و سارا (هشت ماهه) داشت.
پروندۀ خدمتی او حاکی از این است که به دلیل رشادت های بی نظیر در میدان های نبرد موفق به اخذ چهار ماه ارشدیت در عملیات طریق القدس و یک درجه ارشدیت در عملیات فتح المبین را از سوی سپهبد شهید علی صیاد شیرازی دریافت کند.
حضرت آیتالله خامنهای(مدظله العالی) در خطبههای نماز جمعه روز۱۴ مردادماه ۱۳۶۲ تهران دربارۀ این شهید فرمودند:« مناسب میبینم از بزرگ مردان و سرداران شهیدی که در این سه روزه در جبههها به شهادت رسیده اند، یاد نیک بکنیم. شهید صفوی از سربازان فداکاری است که در این جبهه به شهادت رسید. در کنار عدهای دیگر از عزیزان خاطر ارتشیمان و از سپاهیانمان که با رشادت و فداکاری جنگیدند و به هدفی مقدس، شربت شهادت نوشیدند. بارالها شهیدان عزیز ما را با شهیدان کربلا محشور کن.»
شهید سرلشکر نیاکی فرمانده لشکر ۹۲ زرهی اهواز دربارۀ شهید صفوی میگفت: «خدمات ارزندۀ این فرمانده لایق، همواره باعث افتخار لشکر۹۲ زرهی بود. ایشان یک فرمانده ایدهال و یک رزمندۀ دلیر بود که خدمات و شایستگی و زحمات فوق العادۀ او مورد تأیید است.» خواهر شهید دربارۀ او گفته است:« نه ساله بود که برای خواندن مناجات به پشت بام میرفت و در خلوت خود با خدا راز و نیاز میکرد. در ایام ماه مبارک رمضان، مردم روستای ما با صدای آشنای اذان او افطار میکردند. در ماه محرم هر سال در روزهای تاسوعا و عاشورا با پای برهنه در دستههای عزاداری حاضر میشد و جزو علمداران عزادار حسینی بود. او از دید بسیار وسیعی دربارۀ خداشناسی برخوردار بود. نمازخواندن سروقت از عادتهای ترک نشدنی ایشان بود.»
سرتیپ ناصر کریمی دربارۀ شهید صفوی این چنین روایت میکند: «در عملیات بازپس گیری ارتفاعات الله اکبر همراه با ماشین جیپی که رانندگی آن را او برعهده داشت، با سرعت در جلوی ستون تانک در حرکت بودیم. ناگهان زیر آتش مستقیم تانک و تیربارهای دشمن قرار گرفتیم؛ اما ایشان بیمحابا به جلو میراند. ناگهان یک گلوله تانک در سمت چپ خودروی ما به زمین اصابت نمود و سپس گلولهای دیگر در سمت راست. موج انفجار، تعادل جیپ را برهم زد. در همین هنگام گلولۀ سوم نیز به جلوی سمت راست راننده برخورد نمود و جیپ واژگون شد و هرکدام به سمتی پرتاب شدیم. پس از چند لحظه صدای ایشان را شنیدم که میگفت: «ناصر سالمی؟.» دستی به بدنم کشیدم و گفتم به حمدالله! شما چی؟ گفت: «با وساطت جدم این بار هم خطر رفع شد.»
پس از عملیات، شهید سرلشکر فلاحی برای بازدید به یگان ما آمد. وقتی ماشین را دید و سوراخ روی شیشه را مشاهده کرد که حدود پانزده سانتی متر قطر داشت، گفت: «این جای چیست؟»
شهید صفوی جواب داد: «گلولۀ تانک! » شهید فلاحی گفت: «تمامی سرنشینان خودرو شهید شدهاند؟.» ایشان خندیدند و گفتند: «خیر، من و ناصر در جیپ بودیم که به حمدالله هر دو سالم هستیم ». سپس شهید فلاحی به سوراخ روی شیشه اشاره کردند و گفتند:« صفوی، قدرت خدا را از اینجا باید دید.» ایشان پاسخ دادند: «بله، ما به یمن این قدرت، زنده ماندهایم.»
این شهید والامقام در وصیت نامۀ خویش میگوید: «اگر لیاقت داشتم و در ره خدا و به عنوان سرباز امام زمان(عج)در رکاب نایب برحقش در میدان مبارزه ای که به همت والای فرزندان این مرزوبوم به عنوان یکی از مقدس ترین مبارزات تاریخ علیه جور و ستم مطرح گردیده، بال شهادت گشوده و این جسم خاکی را ترک گفته و به سوی معبود شتافتم، امیدوارم پس از من عزیزان و آشنایانم به این خواستههایم جامۀ عمل بپوشانند. از شما میخواهم خداوند را فراموش ننمایید و تمام تلاش خود را در راه فراگیری قرآن بنمایید و همیشه یار و یاور فرزندان رسول خدا به خصوص رهبر عزیزمان که به برکتوجودش به عزت و بزرگی دست یافتیم، باشید.»
چندین جلد کتاب در خصوص شهید سرلشکر سید علی صفوی سهی به رشته تحریر درآمده است که از جمله آنها سرگذشت سرلشکر شهید سیدعلی صفوی سهی به قلم احمد حسینیا و در قالب رمانی با عنوان «گروه رزمی ۲۹۳» و به همت سازمان ایثارگران نیروی زمینی ارتش تهیه و تدوین شده است و نیز در مجموعه کتابهای مستند شهدای ارتش با عنوان «چهرههای ماندگار» و محوریت زندگی امیر سرلشکر شهید سید علی صفوی سهی به همت مرکز پژوهشهای دفاعمقدس نیروی زمینی ارتش و به قلم محسن صادقنیا منتشر شده است.
انتهای پیام