با عرض تسلیت به خانواده های محترمی که در حادثه سیل استهبان عزیزان خود را از دست دادند
ادینه ها را رسم بر آن است تا سفره های خانه بزرگتر گستراتیده شود و به معمول دهه های قبل خاتواده های گسترده با همان شور و نشاط کودکان،وجد و شعف نوجوانان، خنده های جوانان و صفای بزرگترها ،فارغ از هیاهوی زندگی صنعتی و دغدغه های روزهای کاری،ساعت فارغ از هر آنچه تمام روزهای زندگی مان را به خود مشغول داشته، شادی های ساده ای را به زندگی خود آوریم...
اینگونه بود که ظرفهای غذا، میوه های شسته شده، سبدهای رنگارنگ پر از وسایل، و زیراندازی ساده شاید هم قلیانی برای پک زدن و بساط چای عصرانه....
آنسوتر از گرمای طاقت فرسای شهر، دل به خنکای طبیعت و رودخانه زخمی همه سعایت خشکسالی، پیچ و خم حغرافیای نیمه کوهستانی را طی می کرد... سنگزارهای جا مانده از پهنای از دست رفته رودخانه اما مردم را در بستر آرام خویش به شنیدن موسیقی آب فرا می خواند تا دیده بر طبیعت سبز کناره های رودخانه ،و شاخه های آویز بیدهایی که زلف های افشان خود را به دست باد سپرده بودند.
چه کسی باور می کرد پشت این آرامش دلربای طبیعت و هوایی که بوی ترنم باران را با خود داشت،پلنگ مرگ در انتظار است و شاهین اجل در کمین کبوتر های زندگی در هوای آرزوهای فردا در پرواز و آهوان امید ،از زلال چشمه های امید نوشان که ناگهان تیر قضا از کمان تقدیر بیرون جست خشم سیلاب، عصرانه آرامش را بلعید و ناگاه زمان لبریز جدایی و زمین تاریک از سایه های مرگ ناگهانی و از آخرین آدینه تیرداد تنها ضجه های ناباورانه از هجوم سیلابی امیدهای زندگانی شان در گل و لای خویش می پیچید و می ربود...بی آنکه مجالی برای بدورد بیابند و دستی به خداحافظی تکان دهند.... در قاب چشمهای حیرت زده شان تنها روشنایی های معجزه ای که رنگ می باخت و ظلمت مرگی که دشت را می کافت.
*مدیر کانون فرهنگی هتری صبا