از به رگبار بستن زن باردار تا مثله کردن مریدان خمینی(ره)/جنایات منافقین با پیکر پیشمرگه‌ ۱۸ ساله‌

خبرگزاری فارس سه شنبه 03 آبان 1401 - 12:04
از به رگبار بستن زن باردار تا مثله کردن مریدان خمینی(ره)/جنایات منافقین با پیکر پیشمرگه‌ ۱۸ ساله‌

به گزارش خبرگزاری فارس از زنجان، به راستی چه سخت است به تصویر کشیدن دوران هشت سال دفاع مقدس و تقریر حماسه‌آفرینی و رشادت‌های آن روزها و روایت از قهرمانان گمنام، اما بزرگ شهرم، قهرمانانی که صفحات کوچک دفتر ما کم می‌آورند در مقابل وسعت شجاعتشان و قلم عاجز می‌شود، از وصف آن حجم از مجاهدت‌هایی که تاریخ به خود ندیده است.

روزهایی که در کردستان طلوعش فرق داشت و با وجود کوموله ها و دموکرات‌ها آفتاب زودتر از موعد غروب می‌کرد تا مبادا، کسی در کمین ضد انقلاب‌ بیفتد!

آری، کردستانِ روزهای جنگ را باید جور دیگری ترسیم کرد، جوری که مظلومیت شهدایش با پیکرهای مثله شده به تصویر کشیده و داغی که بر دل نیروها و گروهک‌های ضد انقلاب گذاشتند، مشهود شود. گروهک‌هایی که جنایاتشان از همان سال ۵۷ برای همگان آشکار شد و اعمال غیر انسانی‌شان در مناطق کردنشین کشور بیداد می‌کرد.

حال، شمسی بیات نخستین امدادگر اعزام شده به منطقه کردستان- بوکان، روایتی از روزهای حضورش در این منطقه می‌کند، معلمی امدادگر که به جای حضور در سر کلاس‌های درس در روستاهای زنجان، حضور در جبهه را برگزیده بود و این انتخاب را ادامه مسیرش در روزهای پر التهاب قبل از انقلاب می‌داند، همان روزهای فعالیت سیاسی‌اش در مساجد زنجان، حضور در نخستین راهپیمایی زنان و مشارکت در تصرف سازمان زنان با آن ایدئولوژی پهلوی‌اش!

او با اینکه نوجوان بوده اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از همان ابتدا عضو انجمن اسلامی مدرسه می‌شود و با کمک مربیان از سپاه پاسداران، طریقه خنثی سازی مین، پرتاب نارنجک، کار با سلاح و... را  می‌آموزد.

ضد انقلاب بویی از انسانیت نبرده بود
شمسی بیات، امدادگر دوران دفاع مقدس، استاد دانشگاه و همسر جانباز در بخشی از خاطراتش به جنایات وحشتناک نیروهای ضد انقلاب در مناطق مختلف کردستان اشاره کرده و می‌گوید: جنگ کردستان بسیار سخت بود، به نظر من جنگ کردستان از منطقه جنوب هم سخت‌تر بود، توی منطقه جنوب دشمن روبریمان بود اما در کردستان دشمن در میان خودی‌ها پنهان بود.

ما نخستین گروه از بانوانی بودیم که وارد کردستان می‌شدند، اسم گروهمان خواهران زینب بود بعد از ما امدادگرانی از اصفهان هم آمدند، من مسئول خواهران امدادگر بودم، اقداماتی که آن روزها ضد انقلاب در کردستان انجام می‌دادند، فجیع بود. بیشترین آزارها را به گروه‌هایی می‌رساندند که با نام پیشمرگ کرد مسلمان شناخته می‌شدند، اینان هموطنان کردی بودند که به سپاه و بسیج کردستان و نیروهای امام خمینی پیوسته بودند.

آنها راضی به شکنجه قبل از مرگ نبودند و حتی بعد از شهادت افراد باز هم اجساد آنها را شکنجه می‌دادند، قصدشان تضعیف روحیه نیروهای انقلابی بود.


زن بارداری که توسط مجاهدین خلق به رگبار بسته شد
ماجرای بانوی باردار کرد هرگز از یادم نمی‌رود، حدود ساعت ۵ عصر بود، امنیت جاده‌ها قطعی نبود، این خانم توی ۹ ماهگی‌اش بود، می‌خواست برای زایمان به اتفاق خانواده‌اش به بوکان بیاید، سوار پیکان آبی رنگی می‌شوند به خیال اینکه کرد هستند و از طرفی نظامی هم نیستند و ضد انقلاب با دیدن آنها، کاری به کارشان نخواهد داشت، وارد جاده شده بودند و توی مسیر، مجاهدین بی‌رحم آنها را به رگبار بسته بودند، گلوله به پشت سر آن زن باردار اصابت کرده و مغزش به شیشه اتومبیل چسبیده بود و با یک جنین در شکمش شهید شده بود.


پیشمرگه‌ای ۱۸ ساله‌ای که پیکرش بعد از شهادت مورد آزار منافقین قرار گرفته بود
شمسی بیات با اشاره به یکی دیگر از خاطراتش از صحنه‌های دردناک آن دوران، می‌گوید: یک شهید ۱۸ ساله کردی که عضو پیشمرگان کرد مسلمان بود، بعد از شهادتش پیکرش مورد آزارهای غیرانسانی قرار گرفته بود. خودم پیکرش را با چشم دیدم، پیشانی‌اش را بریده بودند و از محل بریدگی چنان داخل مغزش را خالی کرده بودند که سفیدی داخل جمجمه مثل یک کاسه دیده می‌شد.

محتویات شکم او کاملا بیرون و مشخص بود، پاهایش را سوزانده بودند و شبیه کباب شده بود و پوست از گوشتش جدا می‌شد، برای جابه‌جا کردن پیکرش نمی‌توانستیم به او دست بزنیم، انگشت شصت او را بریده و کنار پیکرش گذاشته بودند.

کنار جسد شهید یک نوشته‌ای هم از سوی منافقین بود، نوشته بودند: کسانی که مرید خمینی باشند سرنوشتشان همین است، هر چه به او گفتیم به خمینی توهین کند تا آزادش کنیم قبول نکرد، خواست جانش فدای رهبرش شود، پس این بلا سرش آمد.


بریدن سر رزمندگان زیر پای کاروان‌های عروسی

یکی از تلخ‌ترین خاطرات دورانی که در جبهه کردستان بودم، جریان چهار رزمنده تکابی بود، کوموله ها بعد از اینکه این رزمندگان را اسیر و شکنجه می‌کنند، دست‌ها و پاهایشان را بریده بودند که این کار قبل از شهادتشان بوده، پیکر یکی از رزمندگان را طوری خرد کرده بودند انگار گوشت چرخ کرده بود، بدنش را به قطعات ریزی بریده بودند.
ضد انقلاب اعمال وحشیانه‌ای داشتند، با شیشه نوشابه سر رزمندگان را می بریدند.

بریدن سر رزمندگان زیر پای کاروان‌های عروسی از دیگر اعمال غیر انسانی آنها بود، که برای ما تحمل این رفتار دردناک می‌شد.


ترس ضد انقلاب بعد از حضور خواهران زینب در کردستان


شمسی بیات به ترس نیروهای کوموله و دموکرات پس از حضور زنان در کردستان اشاره کرده و می‌گوید: بعد از اینکه ما رفتیم آنجا، ضد انقلاب‌ها به تکاپو افتاده بودند احساس می‌کردند ابهت سابق را ندارند که نیروهای خواهر توانسته اند توی کردستان مستقر شوند، به خاطر همین تبلیغات روانی را شروع کردند، همیشه با بی‌سیم پیام می‌فرستاد: می‌خواهیم خواهران زینب را اسیر کنیم، آنها را شکنجه می‌دهیم و در نهایت خواهیم کشت.

در واقع کار دشمن شده بود تبلیغات روانی، با همه اینها، رزمندگان برای تامین امنیت ما تلاش فراوانی داشتند و ضد انقلاب نتوانست کاری از پیش برد.

فقط یکی از خواهران در مسیر بانه به شهادت رسید که شهید فهیمه سیاری بود، شهید سیاری یک سالی از من بزرگتر بود و با هم توی کلاس قرآن شرکت می‌کردیم، او را از دوران انقلاب می‌شناختم.

گزارش از: فاطمه حیدری

با استناد به خاطراتی از کتاب "روزهای دوری"


انتهای پیام/73006

منبع خبر "خبرگزاری فارس" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.