به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، ۲۵ آبان ۱۲۹۳، ستارخان ملقب به سردار ملی درگذشت. وی که علیه ظلم و ستم قیام کرده بود، توانست نقش ماندگاری را در تاریخ معاصر ایفا کند. مورخان اجرای شریعت اسلام، پایبندی به فتوای علما، حفظ استقلال ایران، سازشناپذیری و ... را از ویژگیهای قیام وی برشمردهاند.
اجرای شریعت اسلام
به گواه تاریخ سردار ملی «به دین اسلام و مذهب تشیع و ائمه اطهار (ع) بسیار معتقد بود و به ویژه حضرت امیر (ع) را با ایمان راسخ مقدر احوال جهانیان میدانست و بیشتر به حضرت ابوالفضل سوگند یاد میکرد و در مجالس عزاداری حضرت سیدالشهدا (ع) حاضر میشد و خودش نیز مجلس عزاداری بر پا میکرد.» [۱]
از همین روی وی اجرای احکام اسلام را از وظایف خود میدانست و اظهار می داشت: من با این جمع قلیل که دست از جان شستهاند دفاع خواهیم کرد و انشاءالله از فضل خداوندی و توجه امام زمان علیهالسلام دمار از روزگار ظلم مستبدین در خواهم آورد و تا اجرای شریعت احمدی صلواتالله علیه و احکام حجج اسلام نشود دست نخواهم کشید.[۲] همچنین در قسمنامهای که سردار ملی در ۱۹ رجب ۱۳۳۸ در تهران با یارانش امضاء میکند سخن از کوشش در راه «... دین مبین اسلامی و بقای مشروطیت و استقلال مملکت ایران...» در میان است.[۳]
همچنین در مورد ستارخان آمده است: جناب سردار از خوش اعتقادی که دارند، بیدقی را به اسم صاحبالعصر عجلالله فرجه درست کرده بودند، دادند ببرند در انجمن مقدس ایالتی نصب کنند. صحن انجمن و کوچهها مملو بود از اهالی که برای زدن بیدق شادمانی مینمودند. جناب آخوند ملاغفاری چرندابی از مصائب جناب ابوالفضل روضه خواندند و دعا و ثنا نمودند و بیست نفر مجاهد که سرکرده ایشان جناب کربلایی حسین خان بودند به فرموده جناب سردار مستحفظ بیدق شدند[۵]
تبعیت از فتوای علما
تبعیت از فتوای علما از دیگر مؤلفههای قیام سردار ملی به شمار میرود. از همینرو در پاسخ به پیشنهاد آشتی یکی از سرکردههای نیروی دولتی اظهار داشت: .. ما به حکم حضرات ححجالاسلام نجف اشراف میگوییم باید دولت ما مشروطه شود و خائنین دولت و علمای سوء و اهالی ظلم در یک طرف قرار گرفتهاند و ملت با علمای نجف در طرف دیگر.[۶]
نیز در پاسخ به نماینده عینالدوله اعلام کرد: ... این خادم کمترین ملت به حکم واجبالاطاعه حجج اسلام نجف اشرف که نواب امام و آقایان حقیقی و روحانی مایند، حمایت کننده مجلس شورای ملی تهران و انجمن مقدس ایالتی تبریز و مشروطه میباشم، الان حکم ایشان در بغل من است...[۷]
وی همچنین در سخنرانی خود در جمع اهالی ویجویه اظهار داشت: ... به جمیع مؤمنین دیندار لازم بل واجب است و تکلیفشان این است که به فتوای حضرات حجج اسلام که در غیبت امام عصر – عجلالله فرجه- نایب ایشانند اطاعت نمایند. اگر کسی احکام ایشان را رد کند و اطاعت ننماید، به منزله این است که اطاعت امام علیهالسلام را ننموده است و هرکسی که از اطاعت امام علیهالسلام بیرون رود، کافر مطلق است و این خادم ملت از فرموده حجج اسلام تجاوز نکردهام و تا یک قطره خون در بدن دارم خواهم کوشید.[۸]
حفظ استقلال ایران
استقلال ایران از دیگر مؤلفههای قیام ستار خان به شمار میآید. پژوهشگران معتقدند، ستارخان در همه گفتارهای خود از ایران سخن میگفت و خواستار آزادی و استقلال ایران بود. [۱۰]سردار ملی در ٢٩ جمادی الاول ١٣٢٨ طی نامهای که به عضدالملک نایبالسلطنه نوشت، بر استقلال ایران تأکید میکند و او را چنین هشدار میدهد:
«بعد از بمباردمان مجلس این خادم ملت استقلال وطن عزیز خود را در خطر دیده جان به کف نهاده با تمام قوای خود در تشیید مبانی حریت و استرداد حقوق مغضوبه ملت به قدری که میتوانستم کوشیدم. آخرالامر بیدق استقلال ایران را که عبارت از مشروطیت است بلند کرده و کعبه آمال مسلمین ز نو تأسیس یافت. بعد از این هم تا آخرین قطره خون خود در حفظ و حراست احترامات واجبه آن مقام مقدس بذل مجهود خواهم نمود و از هیچ گونه مجاهدت مضایقه و دریغ نخواهم کرد. اشخاص دیگر از روی غرض حق مداخله به امورات ندارد وکلای محترم تکلیف قانونی و وظیفه امروزی خودشان را بهتر می دانند.»
علیاکبر دهخدا ستارخان را بارزترین نمونه مردی و مردانگی و وطنپرستی میداند که در راه ایران قدم برداشت و میگوید: شهرت سردار ملی از داخل به خارج ایران سرایت کرد و درغالب جراید اروپا و امریکا هر روز نام «ستارخان» را در صفحه اول چاپ میشد. اعمال حیرتآور ستارخان روی ایران را در اوایل قرن چهاردهم هجری در تمام خارجه سفید گردانید و میتوان او را بارزترین نمونه شجاعت و دلاوری و مردی و مردانگی و وطنپرستی نژاد ایرانی محسوب داشت. [۱۱]
سازشناپذیری
سازشناپذیری از دیگر مؤلفههای قیام ستارخان به حساب میآید. آنگاه که کنسول روس در تبریز در دیدار با ستارخان گفت: «...یک بیرق روس... را به تو که جوان دلیری هستی میدهم تا در امان دولت روس باشی، جناب سردار فرمودند که من زیر بیرق جناب ابوالفضل العباس و بیرق ایرانم، بیرق شما برای من لازم نیست و من ابدا تابع ظلم و استبداد نخواهم شد و امروز به فضل خداوند بیدق اسلام و ابوالفضل العباس را در دست گرفته و همه بیرقهایی که مستبدین در شهر زدهاند، قلم خواهم کرد.»[۱۲]
ستارخان گفته بود که: من این کار را نمینمایم. به قرآن قسم خوردهام، خیانت نکنم. همه محتاج هستند که زیر بیرق اسلام بروند. هرگاه مرا ریزه ریزه نمایند، هیچوقت بیرق کفر نمیگیرم و امنیت دولت روس را نمیخواهم، اسلام زیر بیرق کفر نمیرود. [۱۳]
پایین آوردن بیرقهای سفید ازسردرخانهها از دیگر نمونههای سازشناپذیری ستارخان به حساب میآید. با انتشار خبر سقوط مجلس در تبریز، برخی از مشروطهطلبان عضو انجمن ایالتی، کار را پایان یافته دانسته و به کنسولگریهای روس و فرانسه پناه بردند. ولی مجاهدان در زیر پرچم فرماندهی ستارخان به مبارزات خود افزودند.
در نبردهای بین این دو گروه، مخالفان بیشتر نقاط شهر را تحت نفوذ خود در آورده و مشروطه خواهان را مجبور به عقب نشینی کردند. مخالفان با تصور پایان کار، بیرق سفیدی بر فراز شماری از خانه های شهر برافراشتند و پرچم های کوچکی بین افراد پخش کردند تا اگر کسانی به آن خانه ها پناه بردند در امان باشند. ولی ستارخان با تدبیر خود مشروطه را نجات داد. وی پرچمهای سفیدی را که مردم به علامت تسلیم و بیطرفی بر بالای خانه خود نصب کردند تا از تعرض دولتیان در امان باشند. پس از رد پیشنهاد امان نامه کنسول روس، آنها را پایین آورد و سرنگون کرد. روز ۱۷ جمادیالاخر وی با هفده نفر سوار مسلح در محلات شهر حرکت کرده و با تعصب و عصبانیت بیرقهای سفید را پایین کشید و احساسات مردم را بر انگیخت.[۱۴] و چنان شوری در دلها پدید آورد که فریاد: «زنده باد ستارخان و نابود باد دشمنان مشروطه» مردم در تمام شهر پیچید.
گفتهاند؛ اگر ستارخان بیرقهای سفید را پایین نمیآورد، مشروطه تا مدت نامعلوم رخت از ایران بیرون میبرد؛ زیرا آن روز در تمام نقاط ایران به جز از تبریز استبداد حکم روا بود.[۱۵]
آزادیخواهی
از دیگر مؤلفههای ستارخان میتوان به آزادیخواهی اشاره کرد. او میگفت: «اگر ما برای آزادی نجنگیم مردمی که بعد از ما می آیند چه خواهند گفت؟ خواهند گفت که چه آدم های ترسویی بودند، نام ایران را ننگ آلود کردند. زور شنیدید و دم نزدید؛ زیر بار ظلم رفتند و به بیچارگی تن در دادند؛ چقدر بدبخت بودند» سردار ملی در باب آزادیخواهی میگفت: ما آزادی می خواهیم و من حکم علمای نجف را در این راه اجرا میکنم.
پینوشتها:
۱- ستارخان، سردار ملی، خدمتگزار و قهرمان ستمدیدگان ایران، شاپور رواسانی، اطلاعات سیاسی اقتصادی ۱۳۸۵ شماره ۲۳۰، ص ۲۵۱.
۲- فصلنامه ۱۵ خرداد ۱۳۸۳ شماره ۱، ص ۳۷.
۳- ستارخان، سردار ملی، خدمتگزار و قهرمان ستمدیدگان ایران، پیشین، ص ۲۵۱.
۵-تاریخ انقلاب آذربایجان و بلوای تبریز ، حاجی محمد باقر ویجویه، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۴۸، صص ۳۴.
۶- تاریخ انقلاب آذربایجان و بلوای تبریز، حاجی محمد باقر ویجویه، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۴۸، ص ۴۷.
۷- فصلنامه ۱۵ خرداد، پیشین، ص ۳۷.
۸- همان.
۱۰- ستارخان، سردار ملی، خدمتگزار و قهرمان ستمدیدگان ایران، پیشین، ص ۲۵۱.
۱۱- لغتنامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، ص ۱۳۴۵۴
۱۲- تاریخ انقلاب آذربایجان و بلوای تبریز، پیشین، ص ۳۰.
۱۳- ستارخان سردار ملی در آئینه زمان، محمدحسن پدارم، نشر اختر، ۱۳۹۰، ص۶۰.
۱۴- رهبران مشروطه، ج۱، ابراهیم صفایی، انتشارات جاویدان، ۱۳۶۳، ص ۳۹۵.
۱۵-قیام آذربایجان و ستارخان، اسماعیل امیرخیزی، چاپ اول، ۱۳۷۹، دیدآور، تهران، مؤسسه انتشارات نگاه، ۱۳۷۹،ص۱۲۲.
انتهای پیام/