مریم شیدا در گفتوگو با میزان در مورد مضمون کتاب «باران تشنه» گفت: کتاب «باران تشنه» روایتی از زندگی جانباز و آزاده احمد شیدا است، فردی که از دوران نوجوانی یعنی حدود ۱۴ سالگی پا در میدان نبرد گذاشته و پس از مجروحیت بار دیگر به جبهه رفته تا این بار در کسوت یک آزاده به میهن خود وفادار بماند و برای آزادی و سربلندی این سرزمین، از جان گذشتگی کند.
وی در مورد علت نگارش کتاب «باران تشنه» بیان کرد: احمد شیدا برادر من بود که وقایع متعددی را در طول هشت سال دفاع مقدس از سر گذراند. رویدادهایی که برای او اتفاق افتاد، جذابیتهای خاصی دارد، اگر چه در آن زمان دشواریهای فراوانی را برای احمد شیدا و خانواده به همراه داشت، اما در بیشتر این اتفاقات میتوان حمایت الهی را درک کرد. رویدادهایی که با نگاهی تیزبینانه میتوان قدرت خداوند متعال را در جای جای روایتهایش نظاره کرد، به عبارت دیگر این کتاب لحظات زندگانی مردی بوده که رنج او را از پای ننشانده است.
این نویسنده تصریح کرد: کتاب «باران تشنه» را با زبانی ساده و گویا نوشتم تا معجزات الهی را برای یک انسان به خوبی بیان کند. این کتاب با تعلیقی که دارد میتواند نظر مخاطب را به خود جلب کند، با این حال معتقدم روند این داستان مستند به حدی جذاب است که مخاطب از خواندن او دست برنمیدارد.
وی افزود: کتاب «باران تشنه» از خانوادههای چشم انتظار و فرزندان در بند دشمن و دور از وطن سخن میگوید، باران تشنه را میتوان از قاب عکسهای خالی و از انتظار خواهرانی که برادر ندیدهاند، اما انتظارش را هر روز در چشمان خیس پدر و مادر میبینند مورد بررسی قرار داد. خانوادههای زیادی بودند که همانند والدین من میتوان در لابهلای موهای تازه سفید شدهشان حس انتظار را نظاره کرد.
نویسنده کتاب «آوریل ۳۰۱۵» افزود: احمد شیدا در ۱۴ سالگی به جبهه میرود و در عملیات شرکت میکند و در ادامه مجروح شده و به خانه بازمیگردد. رنج مجروحیت او سبب میشود تا این پسر ۱۴ ساله طی یک معجزه بهبود یابد و بار دیگر به جبهه برود. او این بار یک نوجوان ۱۷ ساله است. رویدادهای تلخ و شیرین فراوانی را طی این مدت پشت سر میگذارد، رویدادهای که هر کدام در نوع خود جذاب و شنیدینی هستند، اما طی یک عملیات احمد شیدا اسیر دست دشمن بعثی میشود؛ این در حالی است که خانواده دل نگران او هستند و جانباز احمد شیدا در اسارت دشواریها و سختی بسیاری را تحمل میکند.
شیدا در مورد یکی از فصلهای خواندنی کتاب «باران تشنه» بیان کرد: در زمان اسارت شرایطی فراهم میشود که دختر صدام با برخی از اسرا گفتوگو کند. یکی از این اسرا برادر من احمد شیدا بوده است. دختر صدام به احمد میگوید که «اگر پدر من چنین سربازانی داشت به آنان مدال قادصیه میداد» این مدال در زمان هشت سال دفاع مقدس برای نظامیان عراقی بسیار ارزشمند بود. در طول اسارت یک ژنرال آمریکایی از احمد شیدا تقدیر میکند، زیرا او پسری با سن کم اما رشید بوده که از خود گذشتگیهایش در زندان و تاب در برابر شکنجهها او را در چشم ژنرال امریکایی قابل تحسین میکند.
این نویسنده ادامه داد: دور ماندن و در انتظار بودن یکی از اعضای خانواده بسیار طاقتفرسا است، اما توکل به خداوند متعال برترین و بزرگترین حامی افراد در بند اسارت و خانواده آنهاست. این لحظات یک انسان شیعه را به یاد مولایش «امام حسین(ع)» میاندازد و با یاد این امام بزرگوار قدرت تحمل و ایثار او فزونی مییابد. این توکل و توسل به حضرت حسین(ع) بخشی از کتاب «باران تشنه» است و جذابیت فراوانی دارد که خواندن آن خالی از لطف نیست.
شیدا در پایان و با اشاره به پیام کتاب «باران تشنه» خاطرنشان کرد: درد و رنجی که یک پسر ۱۴ ساله به جان میخرد و آسیبهایی که برای تمام عمر در بدن او باقی میماند، قطعا میتواند برای مخاطب خواندنی و جذاب باشد. احمد شیدا تاکنون و برای جراحتهای وارده از حضور در جبههها ۷۰ بار بیهوشی را برای عملهای جراحی تحمل کرده است. این صبر و استقامت میتواند برای یک نوجوان که این کتاب را میخواند باعث تفکر شود و درک کند که احمد شیدا و جوانان دیگر وطن در آن دوران برای حفظ ایران عزیز تن به چه سختی و دشواریهایی دادهاند.
انتهای پیام/