روایت کارگری که حامی چند کودک یتیم شده/ زور برکت خدا به مشکلات می‌چربد

خبرگزاری فارس یکشنبه 17 اردیبهشت 1402 - 14:38

خبرگزاری فارس لرستان- پریسا قربانی نژاد، بارها شده که هشت خیلی‌هایمان گرو نه مانده و در تنگنای اقتصادی مانده‌ایم، یکی جهیزیه دخترش لنگ مانده و دیگری پولی ندارد برای پسرش عروسی بگیرد، یکی برای بچه محصلش توان خریدن مدادرنگی ۲۴ تایی را ندارد و آن یکی مانده چطور سر ماه اجاره خانه را پرداخت کند.

اما چه کنیم که زندگی خرج دارد و نمی‌شود دست روی دست گذاشت، برای همین اول صبح کرکره «خدایا از ما حرکت و از تو برکت» را بالا می‌زنیم و می‌رویم دنبال یک لقمه نان حلال.

گفتم برکت، راستی شما چقدر به برکت پولی که درمی‌آورید اعتقاد دارید؟ از آن برکت‌ها که گاهی فقط خودت می‌دانی هزار تومن ته جیبت هست اما عینهو کت جادویی این پول قرار نیست ته بِکشد و تمام شود.

آیات و روایات هم کم نداریم از راهکارهایی که رزق و روزی را زیاد می‌کنند، اما بشنوید از «حیدر ویسکرمی»؛ کارگر روایت امروز ما که مولا حیدر کرار را الگو قرار داده و چند یتیم را به سرپرستی گرفته و آن ها را برکت زندگی خود می‌داند.

 

دعای خیر پدر و مادر برکت می‌آورد

ریاضی را متوجه نمی‌شدم، املا و انشایم خوب بود اما این حساب و کتاب در ذهنم نمی‌رفت، برای همین کلاس هشتم را که گرفتم به پدرم گفتم: می‌خواهم همراهت بیایم و با تراکتور سر زمین‌های مردم کار کنم.

پدرم سرمایه آنچنانی نداشت، با هزار قرض و وام تراکتوری را خرید تا خرج زن و چهاربچه‌اش را با کار روی زمین‌های مردم دربیاورد، من هم که از درس چیزی سر در نمی‌آوردم و تصمیم گرفتم با ترک تحصیل کمک خرج خانواده شوم.

اوائل هر چه پول در می‌آوردم را به پدرم می‌دادم، همین که دعایم می‌کرد برای زندگیم کافی بود، مگر نه اینکه بعد عبادت خداوند آدم باید به پدر و مادرش نیکی کند.

خلاصه دوران نوجوانی و جوانی را با کارگری سپری کردم تا اینکه سال ۸۰ وقتی ۲۱ سالم شد از خانواده خواستم به خانه خاله‌ام بروند و دخترخاله‌ام را برایم خواستگاری کنند.

خدا خیرشان دهد، خیلی برای عروسی سخت نگرفتند و خیلی زود زندگی مشترکمان را شروع کردیم، دعای خیر پدر و مادرم برکت زندگی شد برایمان و خیلی زود بچه‌دار شدیم.

کار ثابتی که نداشتم، هر روز صبح برای کسب یک لقمه نان حلال سر میدان محله می‌رفتم برای کارگری، وقت‌هایی که کار خوب بود بدون وقفه بنایی می‌کردم، بعضی وقت‌ها هم که ساختمان سازی رکود می‌کرد سر زمین مردم کار می‌کردم.

بچه دومم که به دنیا آمد، فامیل گفتند تو که مستاجری و شغل درست و حسابی هم نداری، این بچه آوردن چیست؟ می‌گفتم: خدا روزیش را می‌دهد، شما چکاره‌اید.

روزها به همین منوال گذشت و من همچنان با کارگری روزی خانواده را می‌دادم، گاهی فشار زندگی سختمان می‌گرفت، اما من همیشه توکلم به خدا بوده و هست.

برای شکرگذاری بچه یتیمی را به سرپرستی گرفتیم

سومین پسرم که دنیا آمد، من و همسرم تصمیم گرفتیم برای شکرگذاری بچه یتیمی را به سرپرستی بگیرم، برای اینکه کسی از آشنایان مطلع نشود، رفتیم و از شهرستان دیگر برای حامی شدن اقدام کردیم.

راستش آن‌ها همین جور فکر می‌کردند زندگی ما سخت می‌گذرد، اما ما حالمان با انجام این کار خوب بود، چرا که معتقد بودیم خدا برکت را به زندگیمان چندین برابر کرده است.

همین هم شد، بعد یک مدت بنایی و کار روی زمین کشاورزی، در یک واحد بسته بندی مرغ مشغول بکار شدم، واحدی را با کمک پدر و برادرهایم در ویسیان خریدم و اجاره‌اش دادم.

با اینکه می‌توانستیم بچه‌دار شویم، اما تصمیم گرفتیم که کودک یتیم دیگری را به سرپرستی بگیریم و اکنون نیز چند ماهی می‌شود حامی سومین فرزند را که نوزاد چند ماهه‌ای است، شده‌ایم.

مثل بچه های خودم دوستشان دارم و با آن‌ها برایم فرقی نمی‌کنند، سر نماز دعایشان می‌کنم و می خواهم که برایم دعا کنند.

زندگی مشکلات خودش را دارد، ما هم کرایه خانه‌مان عقب می‌افتد و از بقالی سر کوچه نسیه می‌آوریم، اما هیچ وقت از کاری که کردم پشیمان نیستم، آخر آن‌ها برکت زندگی ما هستند.

پایان پیام/

منبع خبر "خبرگزاری فارس" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.