عصر ایران- ناکارآمدی مدیریت دولتی ایرانی در سالهای اخیر و هزینهکردِ بودجهها برای تأمین حقوق و مزایا در ساختار فربه و آماسیدۀ اداری امر پوشیدهای نیست.
مردم مالیات و عوارض میپردازند تا شاهد بهبود کیفیت زندگی خود و عمران و توسعه باشند اما بخش قابل توجه آن صرف پرداخت حقوق و پاداش مدیران و کارکنانی میشود که قرار بوده به آنها خدمات بدهند.
تازه این در حالی است که فرض کنیم دست از پا خطا نمیکنند و اگر هم به خاطر بی تخصصی و اکتفا به ظاهر و روابط و وفاداری «حیف» کنند «میل» هرگز. حال آنکه میدانیم درست یا نادرست نظر مردم الزاما این گونه نیست هر چند نتیجه حیف و میل یکی است و مردمان هم این دو را مرادف هم به کار میبرند.
به بهانه این عکس میخواهم بر یک نمونه بسیار ویژه از ناکارآمدی و پایدر گلماندگی مدیریت ایرانی انگشت گذارم که شاید در نگاه اول محلی به نظر رسد یا تصور کنید منفعت یا انگیزه شخصی در میان است اما در ادامه نشان میدهم چنین نیست و کاملا ملی است چون سالهاست که در معرض دید میلیونها ایرانی است.
عکس مربوط به میدان کمربندی شهرستان خمام در آزادراه رشت به بندرانزلی و در سه راه خشکبیجار است. هر چند برخلاف سوژههای قبلی «عکس با مکث» عکس به تنهایی برای ارتباط مخاطب با موضوع کافی نیست بلکه باید گذارتان افتاده باشد و در نوبتهای مختلف دیده باشید که چگونه بر سر یک میدان استاندار و فرماندار و شهردار و راهدار و نماینده "کاسه چهکنم" در دست گرفتهاند تا با نوشته ارتباط برقرار کنید.
هر چند این میدان (با نام میدان ولیعصر) به یک شهرستان منتسب است اما در واقع وسط یک آزادراه بسیار پرتردد و فراتر از آمدوشد محلی واقع است که سالانه میلیونها خودرو و شاید با احتساب تکرار رفتوآمد دهها میلیون خودرو و مسافر از آن عبور میکنند و سالهاست که قرار است اصلاح و بهسازی شود و دو سال است که مشخصا تابلو هم نصب کردهاند و اتفاقی نمیافتد!
اشتباه نشود. نه نویسنده اهل آن سامان است و نه قصه درباره خُمام است. بلکه صحبت از یک میدان با وسعت ۷۵۰۰ متر مربع در بیرون شهر است که وقتی از رشت به سمت بندرانزلی یا سازمان منطقه آزاد انزلی به عنوان مهمترین جاذبه استان شمالی حرکت میکنی چه بخواهی ادامه مسیر را از آزادراه بروی و چه از راه فرعی با میدانی روبهرو میشوی که استاندار و فرماندار و شهردار و نمایندگان مجلس دستور و قول دادهاند آن را بسازند و قدم از قدم برنمیدارند و تنها هر از گاهی زمین آن را شخم میزنند! حتی این قدر همت ندارند چهار تا درخت در آن بکارند تا دستکم به لطف باران خداداد آنها رشد کنند.
حساب کنید چه جمعیتی آخر هفتهها از رشت به سمت منطقه آزاد انزلی حرکت میکند و برمیگردد و در ۱۰۰ روز عید و تابستان چند میلیون نفر از سراسر ایران به گیلان سفر میکنند و طبعا اکثر آنها سری به تنها منطقه آزاد شمال میزنند و همه هم این صحنۀ بسیار مضحک را میبینند که تابلو نصب کردهاند در حال کاریم! اما کدام کار؟ هیچکار! تنها موجوداتی که در میدان فعالیت مفیدی دارند گاوهای زبان بستهایاند که گاهی درون میدان میچرخند و میچرند. (اگر آهو هم بود میشد نوشت میچمند!)
چون آزاد راه قزوین - رشت یکی از ایمنترین و بهترین محورها برای سفر به شمال است و سواحل و مجموعههای تجاری در منطقه آزاد انزلی به جزیره کیش پهلو میزند و انصافا منطقه، زیبا و دگرگون شده جمعیت کثیری را به خود جذب میکند اما این صحنه که از عهده اصلاح و بهسازی یک میدان برنمیآیند نماد ناکارآمدی شده و تحقیرآمیز.
مطابق خبرهای رسانه های محلی سال گذشته استاندار گیلان دستور ویژه صادر کرد تا آخر سال ۱۴۰۱ میدان جدید ساخته شده باشد. فرماندار هم قول پی گیری داد. اداره کل راهداری هم درگیر است. منتها چه اتفاقی افتاده؟ هیچ! همچنان دارند شخم میزنند! شاید هم دنبال کشف نفت باشند!
حتی سه نماینده مجلس هم پیگیر موضوعاند و احتمالا اگر در مسیر خالصسازی برای تشکیل مجلس انقلابیتر بعدی ردصلاحیت نشوند یکی از وعدههای آنان در انتخابات اسفند امسال پیگیری همین وعده قبلی خواهد بود!
جدای این طعنهها و برای این که گمان نرود نویسنده از واقع بینی دور افتاده مشکل اصلی شاید به خاطر این باشد که بهسازی میدانی در آزادراهی با تردد مردمان مختلف را به شهرداری شهرستانی سپردهاند که کل بودجه ۱۴۰۲ آن که تازه دو برابر پارسال شده ۷۰ میلیارد تومان است.
۳۵ میلیارد تومان آن را حقوق و پاداش و عیدی و اضافه کار میدهند (هزینههای جاری)، ۵ تا ۱۰ میلیارد تومان هم بابت تعهدات سنوات صرف میشود. میماند ۳۰ تا ۳۵ میلیارد تومان. یعنی پول یک آپارتمان در شمال تهران یا قرارداد دو بازیکن فوتبال! حالا با آن میخواهند یک میدان ۷۵۰۰ متری را سروسامان بدهند و نمادی از برنج را هم در آن نصب کنند! معلوم است که نمیشود! پول هم داشته باشند باز مدیریت و تخصص آن را ندارند. چاره چیست؟ کار را باید به سازمان منطقه آزاد انزلی بسپارند چون بودجه بیشتری در اختیار دارد.
اکنون باید روشن شده باشد که چرا بر این عکس، مکث کردم. دلیل اول که بارها خود نظاره کردهام و شنیدن کی بود مانند دیدن آن هم بارها دیدن. دلیل دوم هم این که نشان میدهد در این مملکت چگونه استانداری و فرمانداری و شهرداری و اداره کل راهداری یک میدان را نمیتوانند درست کنند!
البته آدم این صحنهها را که میبیند خدا را شکر میکند که قبلتر اتفاقات مثبتی افتاده و گرنه امروزیها بودجه میگیرند و حقوق تامین میکنند و تجربه کسب می کنند و شعار میدهند و گرنه یک پروژه عمرانی درست و حسابی و کلان هم نه یک پروژه محدود را هم نمیتوانند به سامان برسانند.
میدان کمربندی شهر خمام یا میدان ولیعصر در سه راه خشکبیجار در آزاد راه رشت به انزلی برای من از یک نظر مانند فروشگاه قدس خیابان ولیعصر تقاطع زرتشت تهران است که سالها رها بود و تازگی به فروشگاه رفاه دادهاند و یک بار پیشنهاد کرده بودم به موزه اقتصاد دولتی تبدیل شود تا بدانیم مدیریت دولتی یا رفاقتی چه بلایی بر سر اقتصاد آورده است.
از دو حال خارج نیست: یا تکانی به خود میدهند و این میدان را درست میکنند تا هم چند صد خانواری که آن حوالی ساکن و ناچارند از یک راه فرعی خطرناک و در معرض تصادفات رانندگی بگذرند، احساس امنیت کنند و هم به دهها میلیون خودرو که از آن میگذرند حس خوبی دست دهد یا وضع همین جور میماند.
شق دوم که محتملتر است نیز باز نماد است منتها نه نماد برنج که نماد رنج ناکارآمدی و در گلماندگی مثل زمین گلآلود آن./م.خ