نام «سید محمود علوی» با دوران وزارت اطلاعات دولتهای یازدهم و دوازدهم گره خورده است؛ هر چند او پیش از حضور در دولتِ روحانی، تجربه پوشیدن ردای نمایندگی مجلس، ریاست سازمان عقیدتی و سیاسی ارتش و عضو مجلس خبرگان رهبری را داشت و همچنان نماینده خبرگان از تهران است.
به گزارش ایرنا، بخشهایی از گفت و گوی تشریحی با سید محمود علوی را در ادامه میخوانید:
دوره هشت ساله وزارت ما پُرمخاطرهترین و پرتهدیدترین مقطع امنیتی کشور بود. ما نه قبل و نه بعد از آن چنین چیزی نداشتیم. چرا؟ چون در زمان دوران وزارت ما حکومتی به نام داعش شکل گرفت که نیمی از کشور عراق و نیمی از کشور سوریه را در اختیار داشت. البته درست است که داعش به رسمیت شناخته نشد، اما در واقع یک حکومت بود. مراکز آموزشی، انبارهای اسلحه و مهمات و سایر امکانات نظامی ارتش عراق و ارتش سوریه در این بخشی که در اختیار داعش قرار داشت «پُرـ پُر» بود.
از نظر مراکز آموزشی نیز انواع مراکز آموزشی را در اختیار داشت و درآمد مالی نیز داشت. از نظر اطلاعاتی نیز افسران بعثی رژیم عراق که سیستم اطلاعاتیشان منحل شده بود و آنها پراکنده بودند، جمع شدند و یک سیستم اطلاعاتی قوی برای داعش درست کردند.
حال شما درنظر بگیرید که جریانهای مختلف تروریستی بیایند و با حمایت این حکومت خودخوانده مجهز شوند و به آنها امکانات و پول هم داده شود و تشویق شوند که بیایند و در ایران عملیات ضدامنیتی انجام دهند.
مدیریت این وضعیت مدیریت سختی است. شما هر زمانی را که در نظر بگیرید کشور با چنین وضعیتی رو به رو نبود، حتی در زمانی که منافقین به عنوان مجموعه تروریستی در درون کشور حضور داشتند و امکاناتی را تهیه میکردند و دست به اقدامات تروریستی میزدند. در حالی که در دوره وزارت ما جریانهای تروریستی داخل کشور مورد حمایت این حکومت (داعش) بودند.
آنها را به عراق میبردند و آموزش نظامی و «آموزش پارتیزانی» و اطلاعاتی میدادند که چگونه عمل کنند تا خود را از تور اطلاعاتی سرویسهای اطلاعاتی دور نگه دارند. در جریان حمله تروریستی به مجلس و مرقد امام خمینی (ره) که موفق شدند به دلیل همین آموزشهای اطلاعاتی بود؛ آموزشها را به خوبی بهکار بردند و توانستند خود را از چشممان نافذ سرویس اطلاعاتی دور نگه دارند.
این شرایط حتی در مورد منافقین هم نبود. در دوره منافقین خانههای تیمی و تیمهای تروریستی و ترورها زیاد بود، اما مورد حمایت مستقیم و مساعدت تدارکاتی و لجستیک یک حکومت نبودند. مضاف بر این در دوره ما شرایط به شکلی بود که به خاطر سفارت عربستان سعودی که اشغال شد و به آن در تهران تعرض شده بود و همچنین وضعیتی که در امارات داشتیم، این دو حکومت ـ
منظور امارات و عربستان ـ سر کیسه را باز کرده و پول اورت در دست و بال تیمها و جریانهای تروریستی میریختند که بروند ضربهای به امنیت جمهوری اسلامی بزنند. به همین جهت وضعیتی که با آن مواجه بودیم، هیچ زمانی در ایران با چنین وضعیتی مواجه نبوده ایم. اما در دوره وزارتِ ما با آن مواجه شده بودیم. ضمن آنکه شکنندگی امنیت منحصر به ایران نبود. ما در مقطعی قرار داشتیم که در همه جا این اتفاقات تروریستی رخ میداد. بعد از برجهای دوقلوی منهتن نیویورک آمریکا، سالهای سال چنین اتفاقاتی نیفتاده بود.
اگر به خاطر داشته باشید در همان سالهایی که ما در ایران مسئولیت وزارت اطلاعات را بر عهده داشتیم، چندین اتفاق تروریستی در پاریس افتاد که یک تریلی وارد یک ورزشگاه شد و عدهای را از بین برد و چندین اتفاق تروریستی نیز در فرانسه و پاریس رخ داد. در فرودگاه ترکیه، پاکستان، اندونزی، بلژیک یا پرتغال و آمریکا و چندین کشور دیگر نیز حوادث تروریستی اتفاق افتاد و به خاطر دارم که حتی در عربستان سعودی و کویت نیز در آن سالها اتفاقات تروریستی رخ داد.
عربستان سعودی و امارات نیز سر کیسه را شل کرده و پول میریختند تا جریان تروریستی در ایران ضربه بزنند. در برابر این تهدیدات سنگین امنیتی همکاران ما در بخش امنیت وزارت اطلاعات به حدود ۴۰۰ تیم تروریستی ضربه زدند، نفرات آنها دستگیر شدند.
من در شرایطی وزیر اطلاعات کشور بودم که موج تروریسم، همه دنیا را فرا گرفته بود و در ایران نیز این موج فشار، سنگینتر از هر جای دیگری بود، زیرا جمهوری اسلامی ایران هدف مقدم آنها برای ضربه زدن به امنیت بود. عربستان سعودی و امارات نیز سر کیسه را شل کرده و پول میریختند تا جریان تروریستی در ایران ضربه بزنند. در برابر این تهدیدات سنگین امنیتی همکاران ما در بخش امنیت وزارت اطلاعات به حدود ۴۰۰ تیم تروریستی ضربه زدند، نفرات آنها دستگیر شدند.
اسلحه، مهمات و تجهیزات آنها ضبط شد و افراد آنها به زندان افکنده شدند، برخی از آنها در همان میدان به هلاکت رسیدند و نمایشگاههای متعددی از عملیات علیه تیمهای تروریستی بر پا شد، مقامات مختلفی آمدند و آنها را از نزدیک دیدند. علاوه بر ۴۰۰ تیمی که آمده بودند تا اقدامات تخریبی انجام بدهند و ناکام هم ماندند به جز یکی دو مورد که موفق به انجام عملیات تروریستی شدند، ماشینهای بمبگذاری شده متعددی کشف و خنثی کردیم. بمبهای تنظیمشده را زیر درخت و در راهپیمایی روز قدس شیراز پیشبینی کرده بودند که منفجر شود، اما خنثی شد.
مربوط به سال ۹۴ بود که البته هنوز در آن زمان داعش شکل نگرفته بود، اما جریانهای داعشی فعال بودند. در حسینیه اعظم لار و حسینیه اعظم گراش در جنوب کشور یک جریان تروریستی در روستایی به نام پیشور مستقر شده بودند و در یک مسجدی زمین را کنده بودند و بمبها را در آنجا درست و مخفی میکردند تا برای ایام عاشورا منفجر کنند و عدهای از عزاداران را به شهادت برسانند، اما عملیات آنها کشف خنثی شد.
امثال اینها بسیار فراوان هستند و همه میدانند در عرصه مقابله با جریانات تروریستی، تنها اقدام کننده وزارت اطلاعات بود. هیچ دستگاه اطلاعاتی دیگری در کشور ادعا نداشت که من با داعش مقابله میکردم، البته نیروی قدس در خارج از کشور در عراق، سوریه و لبنان با داعش مقابله میکرد، اما در ایران کاری نداشت. در ایران تنها نیروی درگیر با جریان داعش و جریانهای تروریستی، وزارت اطلاعات بود و در این شرایط سنگین امنیتی که امنیت دنیا را به هم ریخته بودند، وزارت اطلاعات امنیت و آسایش را برای مردم کشور فراهم کرد.
علاوه بر این ما در هر جایی که سران جریانهای تروریستی حضور داشتند و ایفای نقش میکردند به سراغ آنها میرفتیم و آنها را به کیفر جنایاتشان میرساندیم. برادر «عبدالمالک ریگی»، «عبدالرئوف ریگی» به هلاکت رسید، داماد وی «داود شیرانی» که فرمانده نظامی جیشالنصر بود نیز به هلاکت رسید «ملامعاذ» که مفتی آنها بود نیز به هلاکت رسید.
یعنی چیزی که به نام جیشالنصر درست کرده بودند و از جیش العدل جدا شده بود، بهطور کامل مضمحل شد و از بین رفت و چیزی از آن باقی نماند. انصارالقرآن را به راه انداخته بودند و فردی به نام «ابوحفص بلوچی» در راس آن بود که او نیز به هلاکت رسید و طومار آنها به هم پیچیده شد.
جریانهای تروریستی که کاملا محرز میشد آنها تروریست هستند قبل از اینکه حتی تیمبندی کنند کارشان تمام میشد. نتیجه این هوشیاری اطلاعاتی و اشرافِ امنیتی و مقابله با جریان تروریستی که مورد حمایت داعش و ساپورت عربستان و امارات بودند، این شد که آنها عملا احساس کردند دستشان در جمهوری اسلامی به چیزی بند نمیشود.
آنها جز در یکی دو مورد موفقیتی به دست نیاوردند و نتوانستند کاری انجام دهند و سرانجام، نفرات آنان هم شناسایی و یکی بعد از دیگری اقدام لازم در مورد آنها انجام شد؛ نتیجه این شد که در سالهای ابتدایی که من وزارت را آغاز کردم خبرهایی میشنیدید که در نوار مرزی جنوب شرق، میان ایران و پاکستان، تروریستها اقداماتی میکردند. به عنوان مثال ۱۵ نفر از نیروهای مرزبانی را به شهادت رساندند و یا در عملیات دیگری ۵ نفر را به گروگان گرفتند و بردند که یکی از آنها به نام داناییفر شهید شد و ۴ نفر دیگر را زنده برگرداندیم و پیکر شهید داناییفررا هم برگرداندیم. عملیات دیگر اینچنینی نیز داشتیم.
به سه سال آخر وزارت من مراجعه کنید و ببینید که آیا در نوار مرزی ایران و پاکستان ما عملیات ضدامنیتی علیه نیروهای مرزبانی داشتیم؟! ما در سالهای ۹۶ و ۹۷، ۹۸ و ۹۹ و حتی در ۱۴۰۰ به هیچ عنوان در نوارهای مرزیمان بهخصوص در سالهای ۹۷ تا ۹۹ در مرزهای جنوب شرق هیچ عملیات تخریبی و تروریستی علیه نیروهای مرزبانی نداشتیم.
علاوه بر این، عمده عملیات تروریستی نیز که موفق بود، عملیاتی نبود که در محیطهای مردمی انجام شود، بلکه در محیطهایی بود که وزارت اجازه اشراف اطلاعاتی بر آنها را نداشت، یعنی یک مقر نیروی انتظامی در چابهار بود. مثل قبل که مسجد امام علی (ع) که (دوبار) و مسجد امام حسین چابهار (ع) بمب منفجر کردند، اما در سالهای آخر در اماکن مردمی حادثه تروریستی نداشتیم و در جاهایی هم که صورت گرفت ما نمیتوانستیم اشراف اطلاعاتی داشته باشیم. یا مقر نیروی انتظامی یا سرویس سپاه یا گشتهای مرزبانی بود و آنها در حوزههایی دست به اقدامات تروریستی زدند و موفق شدند که حوزه کاری و اشراف اطلاعاتی ما نبود و این اشراف اطلاعاتی و کار امنیتی در آنجا به حفاظت اطلاعات خود نیروهای نظامی و انتظامی برمیگشت.
اگر امکان ضبط کردن فراهم نبود، خیلی چیزها را میگفتیم.
آنچه میتوان گفت اینکه، امنیت کشور شوخیبردار نیست از این رو هر اقدامی که کشورهای همجوار نتوانند در جهت تامین امنیت کشورما آن اقدام لازم را انجام دهند، کشور ما نمیتواند تماشاچی رسوب ناامنی از کشور همسایه به داخل کشور باشد بالاخره مجبور است که تدبیری انجام دهد.
امنیت کشور شوخیبردار نیست از این رو هر اقدامی که کشورهای همجوار نتوانند در جهت تامین امنیت کشورما آن اقدام لازم را انجام دهند، کشور ما نمیتواند تماشاچی رسوب ناامنی از کشور همسایه به داخل کشور باشد
گاهی هم اتفاقاتی افتاده که برای امنیت ملی ما مفید بوده است، مثلا بعد از سی و اندی سال عامل شهادت شهید بهشتی و یاران شهیدش به دَرَک واصل میشود، آنهم در کشوری مانند هلند که سرویس اطلاعاتی قوی دارد. آنها ادعا میکنند که ما میدانیم، دستِ ایران در این کار بوده است، اما نمیتوانیم آن را ثابت کنیم. همینکه کشوری سرویس قوی دارد و ادعا میکند میدانیم که دست ایران در این کار بوده است، اما نمیتوانیم این را ثابت کنیم خیلی حرف است. دانسته یا ندانسته القا میکنند که یک عنصر تروریست برای همیشه در امان نخواهد بود.
جالب است آنها در رسانههای خود مطرح کردند که فردی به نام «علی معتمدی» در آنجا زندگی میکرد. اما در واقع فردی به نام «محمدرضا کلاهی» که عامل انفجار بمب در هفتم تیر بود، به هلاکت رسیده و به احتمال قوی دست ایران نیز در این قضیه در کار بوده است. اپوزیسیون آنها در روزنامهها و رسانهها به حکومت هلند اعلام کردند که شما چگونه تروریستی را که با بمب گذاری ۷۵ نفر را به شهادت رساند پناه دادید و پذیرفتید و ۳۰ سال در کشورمان با هویت جعلی زندگی کرد، آیا شما ضدتروریست هستید؟! در نخستین مطلبی که در روزنامههای هلند رفت، دیگر حرفی از قضیه «علی معتمدی» که همان «محمدرضا کلاهی» باشد بیان نشد. امثال این موارد زیاد بودند، کسانی که مخاطرات امنیتی و تجزیهطلبانه داشتند و کارشان تمام شد. البته به ما ارتباطی ندارد، زیرا کار آنها در جایی دیگر ـ در دنیاـ تمام شد. ولی اتفاقاتی بود که خوشایند بود.
راهبرد ما این بود که عناصر ضد امنیتی را تا جایی که ممکن است با ترفندهای پیچیده اطلاعاتی زنده وارد کشور کنیم که هر انسان با انصافی که ملاحظه میکرد صدمرحبا به وزارت اطلاعات در آن مقطع میگفت.
یکی از آنها «حبیب کعب» بود. شما مطلع هستید حرکت النضال خوزستان که یک حرکت تجزیه طلبانه بود سه ضلع به نامهای «حبیب کعب»، «حبیب نبگان» و «احمد ملانیسی» داشت. «احمد ملانیسی» در هلند به هلاکت رسید، «حبیب نبگان» به جرم جاسوسی برای سعودی علیه ایران در دانمارک به زندان افتاد و «حبیب کعب» زنده وارد جمهوری اسلامی شد و زنده وارد کردن او به جمهوری اسلامی با ترفند بسیار پیچیده اطلاعاتی انجام شد. یکی دیگر از کسانی که با یک ترفند حسابی و کاملا پیچیده اطلاعاتی زنده وارد کشور شد «جمشید شارمهد» بود. این فرد در شیراز بمبگذاری کرد و در حسینیه وصال رهپویان این شهر عدهای به شهادت رسیدند.
ما در شرایطی که نیروی دریایی سپاه در دریای عمان مانور برگزار کرده بود و عبور شناور در این شرایط بسیار سخت بود، این فرد (شارمهد) را وارد کشور کردیم و البته او تصور میکرد به پاکستان میرود و بعد در نوارهای مرزی میان بندر چابهار و گواتر (نزدیک بریس) بچه ها، وی را پیاده کردند و چند ماشین هم به عنوان جیشالعدل وی را دستگیری کردند و گفتند که شما مزدور جمهوری اسلامی هستید و آمدهاید که در اینجا و در میان ما جاسوسی کنید. وی لب تاب خود را آورد و «پسورد» خود را وارد کرد و بچهها نیز «پسورد» وی را به ذهن سپردند؛ سپس وی گفت که من دشمن جمهوری اسلامی هستم و در جمهوری اسلامی این کارها (عملیات تروریستی) را انجام دادهام و همه آن چیزی که باید را در مورد خودش در بازجویی بازگو میکرد، باز نمیکرد، اما طی این برنامه فریب به عنوان افتخار بیان کرد. به او گفتند که اگر روشن شود که مزدور جمهوری اسلامی ایران هستید، شما را به قتل میرسانیم.
شارمهد هم گفته بود اگر شما به چنین نتیجهای رسید مرا بکشید، اما اگر من با جمهوری اسلامی جنگیدم چطور؟ بچهها گفته بودند در این صورت ما با شما همکاری میکنیم؛ این آقا را آوردند، چشمهای وی را بستند و وسط چابهار چشمبند وی را باز کردند. وی نگاه کرد، به جای آنکه تابلوها به زبان اردو و پاکستانی نوشته شده باشد، نوشته شده بود فرمانداری چابهار و تازه متوجه شد که چه رودستی خورد و به او گفتند: آقای شارمهد به جمهوری اسلامی خوشآمدید!
وزارت اطلاعات هیچگونه فعالیت اقتصادی نداشت. البته فعالیت اقتصادی بود، اما نه وزارت بلکه صندوق بازنشستگی وزارت. صندوق بازنشستگی وزارت اطلاعات، صندوقی بود که کسورات کارکنان به آنجا میرود و وظیفه صندوق این بود که این کسورات را به نوعی در فعالیتهای اقتصادی بهکار بگیرد، فردا که کارکنان بازنشسته شدند به مرحلهای رسیده باشد که از درآمد آن بازنشستگی آنها پرداخت شود.
در زمان وزارت ما هیچ مدیری از مدیران، کار اقتصادی انجام نداد. شما یک مورد بیاورید که فلان مدیر وزارت اطلاعات کار اقتصادی انجام داده باشد. از آنجایی که رهبر معظم انقلاب، وزارت اطلاعات را از انجام کار اقتصادی نهی کرده بودند، ما هم مدیران وزارت را از انجام فعالیت اقتصادی منع کرده بودیم و هیچگونه فعالیت اقتصادی وجود نداشت. البته ممکن است از پوشش یک شرکت اقتصادی برای اهداف اطلاعاتی استفاده شود که آن فعالیت اطلاعاتی است.
هنوز لیستی بسته نشده است! اگر لیستی بسته شود و اگر به خود آقای روحانی و ما هم اجازه داده شود و اگر به جایی برسد که بخواهد لیست انتخاباتی تنظیم شود، در آن لیست هم خواهیم رفت. فعلا «اگرها» زیاد است.
من نیازی ندارم که در آزمون شرکت کنم. اولا از قبل نماینده مجلس خبرگان بودهام و این مراحل را گذراندهام. علاوه بر این کسانی که مقام معظم رهبری تصریحا و یا تلویحا اجتهاد آنها را تایید کرده باشند، بنابر آیین نامه مصوب خود مجلس خبرگان احتیاجی به آزمون ندارند.
در اوایل انقلاب زمینهای فراهم بود که به دستگاه قضایی بروم و کار قضایی انجام دهم، اما همان وقت گفته بودم که من به درد کار قضایی نمیخورم. سوال میکردند چرا؟ میگفتم اگر خانمی بیاید و بنشیند مشکلات زندگی خود را بگوید دو قطره اشک بریزد، قطره سوم را من میریزم. من انسان عاطفی هستم، البته نه اینکه مغلوب عاطفه باشم و در وقت خودش در جایی که باید با قدرت و قاطعیت در برابر دشمن وارد عمل میشوم و این قدرت و قاطعیت را به خرج میدهم، اما یک انسان عاطفی به درد دستگاه قضایی نمیخورد.
قرار باشد هر دولتی که سر کار میآید یک عده بر سر او بزنند و اجازه ندهند کار کند، کار پیش نمیرود. انتقاد با بر سر آن زدن و سنگ جلوی پای آن انداختن، مانع سر راه او قرار دادن فرق میکند.