همشهری آنلاین: همین حالا که دارید این مطلب را میخوانید، اکشن کمدی «تمساح خونی» ساخته جواد عزتی در سینماهای ایران رکورد فروش سال ۱۴۰۳ را در دست دارد. عزتی هم مثل پتل قصد نداشته نخستین ساخته سینماییاش صرفا فیلمی کمدی باشد و سعی کرده با اکشنی که به فیلم تزریق میکند، حال و هوای آن را عوض کند و به گفته خودش پیشنهاد متفاوتی برای سینمای ایران داشته باشد. وقتی فیلم او را با اکشن دِو پتل مقایسه میکنید، متوجه اختلاف کیفیت دو فیلم میشوید. مسئله صرفا امکانات محدود سینمای ایران در قیاس با هالیوود نیست؛ موضوع تلاش برای استفاده از مؤلفههای بومی در فیلم پتل و در سوی مقابل، نادیده گرفتن این مؤلفهها در فیلم عزتی است. فیلم پتل سعی میکند به اکشن هالیوودی، تاشی از حال و هوای هند بزند، اما عزتی اتفاقا سعی کرده فیلمش را هرچه بیشتر به نمونههای خارجی نزدیک کند، مضافا اینکه دستش در ایدههای فیلمنامهای و مضمونی خیلی خالی بوده. جالب اینکه هر دو فیلم، در «مرد میمونی» پررنگ و در «تمساح خونی» کمرنگ، خط داستانی مبارزه زیرزمینی وجود دارد.
داستان هالیوودی با اسطوره هندی
بگذارید داستان «مرد میمونی» را مرور می کنیم تا ببینیم چطور یک داستان هالیوودی کوشیده رنگ و بوی متفاوتی بگیرد. بابی جوانی است که در مسابقات زیرزمینی بوکس با ماسک میمون شرکت میکند و پول میگیرد تا ببازد. او در قبال باختش پول کمی از مسئول برگزاری مسابقات میگیرد. با اینکه باخت بابی به رقبایش از قبل هماهنگ شده، اما اینطور که معلوم است او حتی در صورتی که بخواهد هم توان برنده شدن ندارد. در زیر ماسک، او چهرهای معصوم و حتی ترسخورده دارد که انگار خودش هم میداند هرگز بختی برای پیروزی در رینگ نخواهد داشت. اما فکر بابی از قدرت جسمیاش بیشتر است. او ترتیبی میدهد تا با دزدیده شدن کیف پول زن ثروتمندی که مرکز عیش و عشرتی را برای رئیس پلیس شهر میچرخاند، به دمودستگاه او راه پیدا کند. بابی کیف را به زن برمیگرداند و به خانهای که مرکز رفتوآمد ثروتمندان است وارد میشود و به عنوان مستخدم کارش را شروع میکند. او با آلفونسو که پادوی مورد اعتماد زن است طرح دوستی میریزد و از طریق او فرصت پیدا میکند به طبقه بالای خانه برود که محل برگزاری مهمانیهای مجلل است. در یکی از این مهمانیها بابی قصد کشتن رئیس پلیس شهر را دارد که سالها پیش به دستور مردی مقدس مادر بابی را کشته است. بابی و مادرش در دهی زندگی میکردند که قرار بوده در آنجا کارخانهای احداث شود و اهالی روستا از جمله مادر بابی حاضر به ترک خانه و زندگیشان نیستند و با افراد رئیس پلیس درگیر میشوند و مادر بابی به دست رئیس پلیس کشته میشود. بابی در مهمانی بعد از درگیری با رئیس پلیس نمیتواند او را بکشد و فرار میکند. اما افراد رئیس پلیس در جستوجوی بابی موفق به پیدا کردن او و زخمی کردنش میشوند. گروهی حاشیهنشین مطرود که در معبدی زندگی میکنند، از بابی مراقبت میکنند تا او سلامت و قدرتش را به دست میآورد. بابی با افزایش قدرتش اول در مسابقات زیرزمینی بوکس پول خوبی به دست میآورد که آن را به حاشیهنشینها میدهد و بعد به سراغ رئیس پلیس میرود. بعد از درگیری با افرادی که به مبارزهاش میآیند، رئیس پلیس و مرد مقدس را میکشد.
جهان ناکجاآباد «تمساح خونی»
بابی در بچگی شاهد نمایشی عروسکی از میمونی است که قدرت فراوانی دارد و در برابر زورگویان قد علم میکند. در حین دیدن نمایش است که ماموران پلیس به روستا یورش میآورند و رئیس پلیس دستور آتش زدن مادر بابی را در خانهاش میدهد. خاطره میمون قدرتمند در ذهن بابی میماند و او سالها با این خاطره بزرگ میشود و در نهایت با توسل به همان خاطره است که قدرت و جسارت لازم برای مقابله با رئیس پلیس و مرد مقدس را پیدا میکند. فصلی که بابی در معبد نزد حاشیهنشینها در حال طی کردن مراحل درمان است، قرار بوده که مایههای اسطورهای فیلم قوام بیابد. قهرمان در جایی از سفرش نیاز به تجدید قوا و تقویت باورهایش دارد. در واقع تقویت جسمی و بدنی بابی با تقویت فکری و باوری او همراه است. حتی رؤیاهایی که بابی در این فصل میبیند از نظر فرم بصری قدری به فیلمهای آوانگارد شبیهاند. با همه اینها از حیث روایی، این فصل در شکل دادن زمینهای برای متقاعد کردن تماشاگر که بابی با توسل به ریشههای بومی و اسطورهای هند توان مبارزه با رئیس پلیس و مرد مقدس را پیدا میکند، خیلی موفق نیست. با این حال، در مورد «تمساح خونی»، تقریبا هیچ ویژگی بارزی که به جهان فیلم رنگ و بوی ایرانی بدهد، وجود ندارد.
فقط اکشن و دیگر هیچ
تمام تمرکز «مرد میمونی» روی خود بابی است. سایر شخصیتها، حتی دشمنان او، آنقدر که باید و شاید در فیلم شناسانده نمیشوند. دختری که در خانه ثروتمندان کار میکند و به بابی کمک میکند، خیلی خوب معرفی نمیشود. آلفونسو هم یک وردست تمام و کامل نیست که در موقع لزوم به داد بابی برسد و در عین حال بار کمیک فیلم را به دوش بکشد. پیر مرادی که در معبد حاشیهنشینان به بابی جرئت و جسارت مبارزه میدهد هم میتوانست پرداخت بهتر و قابلقبولتری داشته باشد. این شخصیتها در حدی که بابی به آنها نیاز دارد معرفی میشوند، نه در اندازهای که ضرورت دراماتیک ایجاب میکند. در سوی مقابل، در مورد «تمساح خونی» حتی دو شخصیت اصلی فیلم هم پرداخت درستی ندارند. شخصیتهای فرعی هم کمکی به شناساندن و درک و فهم انگیزههای این دو نمیکند. در «تمساح خونی» فقط اکشن مهم است و فیلم برخلاف «مرد میمونی» که دغدغههای اجتماعی و فرمی دارد، تنها به فکر اجرای صحنههای اکشن بوده که در آخر هم چیز دندانگیری از آب درنیامدهاند.