اسم پسر عربی به همراه معنی

بیتوته شنبه 09 تیر 1403 - 23:35

اسم پسر عربی به همراه معنی



اسم پسر عربی, اسم پسر عربی به همراه معنی, اسامی پسر عربی

اسم پسر عربی به همراه معنی

 

اسامی پسرانه عربی به همراه معنی

 

نام پسر عربی
1 ابوالحسن پدر حسن، کنیه علی (ع)، نیز کنیه طاووس
2 ابوالفضل ابوالفضل،خداوند هنر، صاحب فضل، لغت برادر امام حسین و قهرمان و علمدار قافله کربلا ، ایشان به سلطان ادب معروفند
3 ابوالقاسم پدر قاسم، کنیه پیامبر (ص)
4 احسان خوبی، نیکی، نیکویی؛ بخشش، انعام، نیکویی کردن؛ (در تصوف) نیکی کردن در مقابل بدی دیگران
5 احمد بسیار ستوده، یکی از نامهای پیامبر(ص)
6 اخلاص دوستی خالص داشتن، خلوص نیت داشتن، عقیده داشتن، عقیده پاک داشتن، ارادت صادق داشتن، رها کردن، نجات دادن
7 ادریس نام یکی از پیامبران که در قرآن کریم نیز دو بار ذکرش آمده است
8 امیر پادشاه، حاکم ، به صورت پیشوند در ابتدای بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند امیربانو، امیر پویا، و امیرحسین
9 امیرحسین مرکب از دو اسم امیر و حسین،کسی که حسین علیه السلام امیر و حاکم اوست
10 امیرعباس مرکب از دو اسم امیر و حسین،کسی که حسین علیه السلام امیر و حاکم اوست
11 ایمان اعتقاد به وجود خداوند وحقیقت رسولان و دین ، یقین داشتن به درستی اندیشه یا امری
12 تقی پرهیزکار، لقب امام نهم شیعیان ، نام صدر اعظم ناصرالدین شاه مشهور به امیرکبیر
13 تمیم تمام و کامل؛ استوار، سخت؛
14 توحید (در ادیان) یگانه دانستن خدا؛ اقرار به یگانگی خداوند، یکتا پرست
15 توفیق امکان دستیابی به مقصود، موفقیت، کامیابی؛ یاری و تأیید،
16 توکل یقین داشتن به رحمت خداوند و امید بستن به او؛
17 ثاقب روشن، فروزان
18 ثامر مثمر، میوه دهنده، میوه دار.
19 ثامن (در قدیم) هشتم، هشتمین. [این نام به اعتبار ثامن‌الائمه، امام هشتم]
20 ثناءالله ثنای خدا.
21 جابر تسکین دهنده، آرامش بخش، تسلی دهنده ، از نامهای حضرت حق ، نام شیمیدانی معروف و شاگرد امام جعفر صادق(ع)
22 جاسم عامیانه قاسم
23 جاهد جهد کننده، کوشا، ساعی.
24 جبار نام یکی از صورتهای فلکی به شکل مردی که با حمایل یا شمشیر ایستاده است و عصایی به دست راست دارد ، دارای سلطه و قدرت
25 جعفر جوی بزرگ ، نام امام ششم شیعیان ، نام برادر علی(ع) ملقب به ذوالجناحین و معروف به جعفر طیار
26 جعفر صادق جعفر: در لغت به معنای رود و رودخانه است و نیز بمعنای جوی پرآب و جویبا
27 جلال بلند پایگی، عظمت، بزرگی؛ از صفات خداوند که به مقام کبریای
28 جلال الدین شکوه و عظمت دین؛ (اَعلام) 1) مولانا جلال‌الدین محمّد بلخی
29 جلیل بلند مرتبه، بزرگوار؛ بزرگ، شکوهمند؛ 3-از نام‌ها و صفات خداوند
30 جمال زیبایی؛ (به مجاز) مایهی زیبایی و زینت بخش؛
31 جمال الدین زیبایی در دین؛ نیکویی در دین؛ آن که در چهره‌اش زیبایی
32 جمیل زیبا؛ (به مجاز) شایسته، بایسته، نیکو، خوب.
33 جنید (عربی)به معنای سرباز و لشکری؛
34 جهاد در راه دین جنگیدن؛ پیکار، مبارزه؛ کوشیدن، تلاش.
35 جهاندار جهان دارنده؛ نگهبان جهان؛ پادشاه؛ مدبرِ امور جهان؛
36 جواد (عربی)بخشنده، با سخاوت؛ از نام‌ها و صفات خداوند؛
37 حَسُّون نام پرنده‌ای، سهره؛
38 حُر آزاد؛ (در قدیم) دارای اعتقاد و رفتار شایسته و بزرگوارانه،
39 حاتم به معنی حاکم، قاضی، داور؛ (اَعلام) رییس قبیله و شاعر عرب
40 حارث (در قدیم) کشاورز، برزگر؛
41 حاصل نتیجه، فراهم و موجود یا به دست آمده، آنچه در طول عمر به دست آمد
42 حافظ آن که مراقبت یا حفاظت از کسی، جایی یا چیزی را بر عهده دارد.
43 حامد سپاس‌گزار.
44 حامی منسوب به حام پسر نوح، از اولاد حام؛ آن که پشتیبان و نگهبان
45 حب الله دوستدار و دوست دارندهی خدا.
46 حبیب دوست، یار، معشوق؛
47 حبیب الله دوست خدا؛
48 حجت آنچه با آن بتوان ادعایی را ثابت کرد، دلیل، برهان؛
49 حجت الله برهان حق تعالی؛ (در تصوف) انسان کامل که حجت حق بر خلق است
50 حسام (در قدیم) شمشیر تیز و برنده.
51 حسام الدین (در قدیم) شمشیر دین؛
52 حسان بسیار نیکو، بسیار خوب، نیکروی؛
53 حسن نیکو، زیبا ، نام امام دوم شیعیان
54 حسن رضا از نام های مرکب، حسن و رضا.
55 حسنعلی از نامهای مرکب، حسن و علی؛ 2-(اَعلام) حسنعلی قراقوینلو،
56 حسیب (در قدیم) دارای فضل و کمال اکتسابی یا ذاتی، بزرگوار؛
57 حسین نیکو، خوب، صاحب جمال. مصغر حسن، نام امام سوم شیعیان
58 حسین رضا از نام‌های مرکب، حسین و رضا.
59 حسینعلی از نام‌های مرکب، حسین و علی.
60 حشمت الله بزرگی و عظمت خداوند.
61 حفیظ حافظ نگهبان ، هوشمند و یادگیرنده
62 حفیظ الله کسی که خداوند نگهدار اوست.
63 حکمت معرفت به مسائل، خردمندی، فرزانگی؛ سخن اخلاقی، پند، اندرز؛
64 حکیم پزشک، طبیعت، دانا، خردمند، فرزانه، دانا
65 حلیم خویشتن دار، با صبر و تحمل، بردبار؛ از نام‌ها و صفات خداوند
66 حمّاد بسیار سپاسگزار، بسیار حمد کننده و ستاینده.
67 حمد شکرگزاری کردن، سپاس و ستایش کردن، شکر، سپاس؛ الحمد، سوره ی حمد اولین سوره ی قرآن
68 حمدالله حمد و ستایش خداوند؛ (اَعلام) حمدالله مستوفی: [قرن 8 هجری]
69 حمزه شیر، شیر بیشه؛
70 حمود ستوده و پسندیده؛ حمد کننده، بسیار سپاسگزار پروردگار.
71 حمید ستوده، ستایش شده.
72 حمیدرضا از نام‌های مرکب، حمید و رضا.
73 حمیدعلی از نام‌های مرکب، حمید و علی.
74 حنّان آرزومند، مشتاق؛ بخشاینده؛ بسیار مهربان؛ نوحه و زاری
75 حنظله (مفرد حَنظل) گیاهی بسیار تلخ که خاصیت دارویی دارد،
76 حنیف درست و پاک، راستین؛ (در ادیان) معتقد به یگانگی خداوند،
77 حیدر شیر، اسد؛ (اَعلام) لقب حضرت علی(ع).
78 حیدرعلی از نام‌های مرکب، حیدر و علی.
79 خالد (در قدیم) پاینده و جاوید؛
80 خالق آنکه کسی یا چیزی را پدید میآورد، به وجود آورنده، آفریننده؛
81 خضر نام یکی از پیامبران که طبق روایات چون به آب حیات دست یافت و از آن نوشید، عمرجاویدان پیدا کرد
82 خلف صالح، شایسته (فرزند)؛ جانشین؛ (به مجاز)
83 خلیل دوست، دوست یکدل؛ (اَعلام) لقب حضرت ابراهیم(ع) در قرآن کریم
84 خلیل الرحمان خلیل الله
85 خلیل الله دوست خدا؛ (اَعلام) لقب حضرت ابراهیم(ع). + ع خلیل.
86 خیام (اَعلام) حکیم عمر خیام نیشابوری فیلسوف، ریاضیدان، منجم و شاعر نامدار ایرانی
87 خیراالله نیکی خداوند، خیر الهی
88 خیرالدین آن که در دین بهترین است
89 خیرالله خیرالهی، نیکویی خدا.
90 خیرعلی خیری که از علی(ع) رسیده است ، آن که خبر و نیکی اش چون خیر و نیکی علی(ع) است
91 دَیّان قاضی، داور، حاکم، پاداش دهنده؛ یکی از اسما الهی؛
92 داوودرضا (عبری ـ عربی) از نام های مرکب، ← داوود و رضا.
93 دهگان (معرب از فارسی دهگان) کشاورز، مالکِ ده؛
94 دیار (جمعِ دار)، سرزمین، کشور، موطن، زادگاه.
95 ذاکر آنکه خدا را ستایش میکند، آن که ذکر خدا میگوید؛ یاد کنندهی خدا؛
96 ذبیح (در قدیم) ذبح شده، مذبوح.
97 ذبیح الله آن که در راه خداوند قربانی شده است، قربانی خداوند، لقب اسماعیل(ع)
98 ذکرالله یاد خدا، ذکر خدا، یاد کردن از خدا.
99 ذکری (جمع ذِکرَیات) یاد، یادگار، یادبود، خاطره.
100 ذوالفقار در لغت به معنی صاحب فقرات، و فقره هر یک از مهره‌های پشت است
101 راستین در نهایت صداقت و درستی
102 راشد آن که در راه راست است، دیندار، نام یکی از خلفای عباسی
103 راشن آرامنده، ثابت
104 راغب دارای میل و رغبت به چیزی یا کسی، مایل، خواهان؛
105 رافع (در قدیم) رفع کننده، از میان برنده و نابود کننده؛
106 رائد جوینده و خواهنده؛ پیام آور؛ (به مجاز) پیش رو و راهنما.
107 ربیع فصل اول سا ل، بهار؛ (در گاه شماری) نام دو ماه از سال قمری
108 رجا امیدواری، امید
109 رجب نام ماه هفتم از سال قمری
110 رحمان مهربان و بخشاینده (صفت خاص خداوند)؛ از نام‌های خداوند؛
111 رحمت دلسوزی و مهربانی؛ مهربانی و بخشایندگی و عفو مخصوصِ خداوند
112 رحمت الله بخشایش و مهربانی خداوند.
113 رحمدل (عربی ـ فارسی) (به مجاز) رئوف و دل نازک، دل رحم.
114 رحیم بسیار مهربان، مهربانی؛ (اَعلام) از نام‌ها و صفات خداوند.
115 رزاق روزی دهنده؛ از نام های خداوند.
116 رسام (در قدیم) رسم کننده، طراح، نقاش.
117 رسول پیغمبر [خدا]؛ (در قدیم) آنکه از طرف کسی برای بردن پیغام فرستاده می شود
118 رشاد به راه راست بودن، هدایت یافتن، رستگاری.
119 رشید هدایت شده، دارای قامت بلند و متناسب، شجاع و دلیر، از نامهای خداوند
120 رضا رضا:در لغت به معنای راضی شدن ، رضایت و رضوان آمده است همچنین لقب امام هشتم شیعیان
121 رضاعلی از نام‌های مرکب، ی رضا و علی.
122 رضی خشنود، راضی؛
123 رعد (در فیزیک) صدای حاصل از تخلیهی الکتریکی بین دو قطعه ابر و پژ
124 رفیع افراشته، مرتفع، بلند؛ (به مجاز) با اهمیت، ارزشمند، عالی؛
125 رکن الدین ستون دین؛ 
126 رمضان سنگ گرم و سوزان، نام ماه نهم از سال قمری
127 رهام (اَعلام) 1) (در شاهنامه) پهلوان ایرانی، نام پسر گودرز که در جنگ یاز
128 روح الدین روان دین.
129 روح الله روح خدا؛ (اَعلام) 1) لقب حضرت عیسی(ع)،
130 ریاض (جمع رَوضَه) (در قدیم) روضه ها، باغ ها؛
131 رئوف بسیار مهربان ، بخشنده ، با محبت ، از نامهای خداوند مهربان
132 زُبید (تصغیر زَبد)، عطیه و بخشش.
133 زُبیر (اَعلام) ابن‌عوام قریشی [قرن‌اول هجری] از خویشاوندان و از صحابه ی پیامبر
134 زاهد پارسا، پرهیزکار؛
135 زاهر عربی درخشان، تابان
136 زایر آن که به زیارت اماکن مقدسه میرود، زیارت کننده؛ (در قدیم)
137 زائر عربی زیارت کننده
138 زعیم رئیس، پیشوا، رهبر.
139 زکی پاک، طاهر، پارسا
140 زهیر نام یکی از شعرای عرب در دوران جاهلیت، نام چندتن از شخصیتهای تاریخی از جمله نام یکی از یاران حسین(ع) که در روز عاشورا به شهادت رسید
141 زید رشد، فزونی؛
142 زین الدین عربی آن که موجب زینت دین و آراستگی دین است
143 زین العابدین زین العابدین: لقب علی ابن الحسین (ع) چهارمین امام معصوم ( ع) است
144 زینعلی مرکب از زین( آراستگی، زیبایی) + علی
145 سَدیف (اَعلام) نام چند تن از صحابه.
146 سِیف (در قدیم) شمشیر؛ ساحل دریا، کنارهی دریا.
147 سِیف الدین شمشیر دین؛
148 ساجد (در قدیم) آن که سجده میکند، سجده کننده.
149 ساعد بخشی از دست بین مچ و آرنج ، کمک کننده، مددکار
150 سالم فاقد بیماری جسمی یا روحی؛ بدون عیب یا خرابی، بدون آلودگی؛
151 سامر افسانه گوینده، افسانه گویندگان.
152 سامی عالی، بلندمرتبه
153 سبحان پاک، منزه؛ از نام‌های خداوند.
154 ستار پوشننده ، از نامهای خداوند ، نام یکی از رهبران دوره انقلاب مشروطیت که به سردار ملی ملقب گردید
155 سجاد بسیار سجده کننده؛ (اَعلام) لقب زین‌العابدین ابن حسین(ع)،
156 سحاب ابر، تودهی بخار آب که به رنگهای سفید، خاکستری در آسمان دیده میش
157 سخاوت بخشش، عطا، کرم.
158 سراج (در قدیم) چراغ، روشنایی.
159 سراج الدین چراغ دین؛
160 سرمد (در قدیم) پایدار، پیوسته، همیشگی؛
161 سعد خجسته، مبارک، خوش یمن، سعادت، خوشبختی، خوش یمنی؛
162 سعد الدین موجب سعادت دین
163 سعدالدین (موجب) نیک بختی دین؛ 
164 سعدی (عربی ـ فارسی) (در قدیم) سعد بودن، خجستگی، مبارکی؛
165 سعود (جمع سَعد) (در قدیم) سعادت‌ها، نیک بختیها، خجستگی ها؛
166 سعید خجسته، مبارک؛ (در قدیم) خوشبخت، سعادتمند؛
167 سعیدرضا از نام‌های مرکب، ، سعید و رضا.
168 سقراط (معرب یونانی، sokrates) (اَعلام) [469-399 پیش از میلاد] فیلسوف یونانی
169 سلطان پادشاه ، به صورت پیشوند و پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند سلطان مراد، سلطانعلی، سکینه سلطان
170 سلمان نام یکی از صحابه پیامبر(ص) که از اهالی فارس (شهر آباده) بوده و جهت دیدن آخرین رسول خدا به مکه مهاجرت کرد
171 سلیم دارای قدرت داوری و تشخیص درست ، سالم ،
172 سمران (معربِ سمرکند) سمرکند یا سمرقند،
173 سمیح بخشنده ، بلندنظر، کریم
174 سمیر داستان پرداز، قصه گو.
175 سمیع از نام‌های خداوند؛ (در قدیم) شنوا.
176 سها ستاره کم نوری در صورت فلکی دب اکبر
177 سهام سهم ها، بهره ها، نصیب ها، قسمت ها؛
178 سهام الدین نصیب‌های دین، بهره‌های دین.
179 سهیل (اَعلام) روشن‌ترین ستارهی صورت فلکیِ کشتی (سفینه) و دومین ستاره آسمانی
180 سیروان عربی شده ساربان؛ (اَعلام) (= آب سیروان) نام رودی در غرب ایران،
181 سیف الله آن که به منزله شمشیر خدا است و در راه خداوند مبارزه می کند
182 شُبَیر (تصغیر شبر)، به معنی شیر کوچک؛
183 شادن بچه آهو – بچه آهویی که کمی بزرگ شده و بی نیاز از مادراست – زیبا و لطیف مانند بچه آهو
184 شاکر شکرگزار ، کسی که در حال شکرکردن است،معمولامنظور شکرگزاری در برابر خداوند است
185 شاهد گواه، حاضر، مرد خوبروی؛ (در قدیم) (به مجاز) محبوب،
186 شاهر مشهور، نامی
187 شبلی نام عارف معروف قرن سوم و چهارم
188 شجاع آن که از چیزی یا کسی نمیترسد، پردل و جرئت، دلیر؛
189 شجاع الدین شجاع و دلیر در راه دین
190 شرف الدین موجب آبروی و اعتبار دین و آیین؛ (اَعلام) 1) محمودشاه اینج
191 شریف ارزشمند، عالی، سید، ارجمند، بزرگوار، نام کوهی در عربستان
192 شعبان نام ماه هشتم از سال قمری
193 شفیع آن که تقاضای عفو و بخشش گناه کسی را از دیگری میکند، شفاعت کننده
194 شفیع محمّد از نام‌های مرکب، ( شفیع و محمّد)
195 شفیق مهربان، دلسوز.
196 شکرالله سپاس خد ارا
197 شکرعلی (به ضم شین) عربی مرکب از شکر( سپاس) + علی( بلندمرتبه)
198 شکور شکرکننده سپاسگزار؛ پاداش دهندهی بندگان؛ از نام‌های خدا
199 شکیل زیبا ، پسر خوش چهره
200 شمس خورشید؛ (اَعلام) 1) سوره ی نود و یکم از قرآن کریم
201 شمس الدین آفتاب دین؛ (اَعلام) 1) شمس‌الدین آلب ارغو: (= آلب ارغوان)
202 شمس الله آفتاب خدا؛ (به مجاز) کسی که منور شده است به نور دین خدا.
203 شهاب (در نجوم) پدیده‌ای به شکل خطی درخشان که به علت برخورد سنگ آسمانی
204 شهاب الدین آن که چون ستاره روشنی در دین است، نام حکیم معروف قرن ششم، شهاب الدین سهره وردی
205 شهامت بی باکی، دلیری، حالت ترس نداشتن از چیزی یا کسی در انجام کاری
206 شهیر معروف ، نام آور ، نامدار
207 شوقی (عربی ـ فارسی) (شوق + ی (پسوند نسبت)) ویژگی کسی که دارای میل و رغبت
208 شیبان از قبایل عرب
209 شیدالله (فارسی ـ عربی) خورشید خدا، نور خدا.
210 صابر صبور، صبر کننده، شکیبا؛ از نامهای خداوند؛
211 صاحب دارنده، مالک، دارا؛ (منسوخ) سرور، آقا؛ (در قدیم) هم‌نش
212 صادق آن که گفتارش مطابق با واقعیت است، راستگو، راست و درست و راست
213 صارم (در قدیم) شمشیر تیز؛ قطع کننده، بُرنده.
214 صاعد بالارونده، صعودکننده، نام یکی از مردان افسانه ای عرب باستان
215 صالح شایسته و درستکار، نیک، خوب، دارای اعتقاد و عمل درست دینی، نام پیامبر قوم ثمود
216 صامت خاموش، بی صدا، ساکت؛ (در حالت قیدی) در حال سکوت؛
217 صانع آفریننده ، صنعتگر، همچنین یکی از نام های خداوند نیز صانع می باشد
218 صائب راست و درست، رسا، رساننده، نام شاعر نامدار قرن یازدهم در دوره صفویه(صائب تبریزی)
219 صباح بامداد، صبح‎ ‎‏ ، روز، نام دعائی منسوب به علی(ع)
220 صبیح (در قدیم) (به مجاز) زیبا و شاد؛ خندان و خوشحال.
221 صدر بالاترین ، اعلاترین در هر چیز
222 صدرا (عربی ـ فارسی) (صدر + ا (پسوند نسبت))، منسوب به صدر،
223 صدرالدین پیشوای دین (اسلام)؛ لقبی است که به بعضی از علمای اسلام دادند
224 صدرالله (به مجاز) کسی که برتری و مهتری او از سوی خداست؛
225 صدیق بنده خالص خداوند ، بسیار راستگو و درستکار، لقب یوسف(ع) پسر یعقوب(ع)
226 صفا یکرنگی، خلوص، صمیمیت، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی،نام کوهی در مکه
227 صفار رویگر، نام سلسله ای در ایران که سر سلسله آن یعقوب پسر لیث است
228 صفدر (عربی ـ فارسی)صف‌شکن؛ (به مجاز) شجاع و دلیر؛
229 صفر نام ماه دوم از سال قمری، نام کوهی در نزدیکی مدینه
230 صفی خالص ، یگانه ، یکتا ، برگزیده ، صاف ، پاک و روشن ، نام شاعر و نویسنده و واعظ ایرانی قرن هشت و نه هجری
231 صفی الدین برگزیده دین، نام عارف نامدار قرن هشتم، صفی الدین اردبیلی
232 صفی الله (در قدیم) برگزیدهی خداوند؛ (اَعلام) لقب حضرت آدم(ع).
233 صلاح شایسته و مناسب بودن امری با در نظر گرفتن پیامدهای آن، مصلحت؛
234 صلاح ادین موجب نیکی آیین، نام یکی از بزرگان و عرفای قرن هفتم که از مریدان مولانا بود
235 صلاح الدین (عربی)موجب نیکی دین و آیین؛
236 صمد (در قدیم) آن که دیگران به او نیازمند هستند و او از دیگران بی نیاز است
237 صمصام شمشیری که خم نگردد، شمشیر برّان
238 صمیم (در قدیم) صمیمی؛ اوج و نهایت شدت یا ترقی چیزی؛
239 صنعان طبق روایت شیخ عطار در منطق الطیر، نام عارفی بزرگ که هفتاد مرید داشت
240 صهیب (مصغر اَصْهَب)، سرخ و سفید به هم آمیخته؛ آن که موهای سرخ
241 صوفی (در تصوف) پیرو یکی از فرقه‌های تصوف، درویش؛
242 صولت فرّ و شکوه معمولاً ناشی از برتری کسی یا چیزی بر دیگران، هیبت
243 صیاد شکارچی
244 صیام (در قدیم) روزه گرفتن، روزه؛ (در عرفان) صوم، امساک از خورد
245 ضرغام (عربی، ضِرغام) (در قدیم) شیر درنده؛ (به مجاز) پهلوان دلاور.
246 ضیا (عربی، ضیاء) (در قدیم) نور، روشنی.
247 ضیا الدین نور خدا
248 ضیاء الحق روشنائی و نورِ حق.
249 ضیاء الدین روشنایی دین؛ (در اعلام) نام چندین شخص از مشاهیر تاریخی.
250 ضیغم (عربی، ضَیغم) شیر بیشه، شیر قوی؛ (به مجاز) شجاع و دلیر؛
251 طارق سورهی هشتاد و ششم از قرآن کریم دارای هفده آیه؛ (در قدیم)
252 طالب خواستار، خواهان؛ (در تصوف) سالک؛ (اَعلام) سید محمّد طا
253 طاها (= طه)، ( طه. [طاها نگارش فارسیانه طه می باشد].
254 طاهر پاکیزه ، بی گناه، معصوم، نام یکی از پسران پیامبر(ص)
255 طلحه (در گیاهی) درختی خاردار که شترها از آن میچرند؛ درخت موز؛
256 طه بيستمين سوره از قرآن كريم داراي صد و سي و پنج آيه؛ 2) طه به لغتِ طي «يا محمّد» مي‌باشد يعني اي محمّد، و به قولي نام پیامبر اسلام(ص) مي‌باشد. + ن.ك. طاها.
257 طه حسین (طاها حسین) از نام‌های مرکب،ا طه(طاها) و حسین؛
258 طیب پاک، پاکیزه، مطهر؛ (در قد یم) آنچه پاک و مطبوع است.
259 ظاهر آشکار، نمایان؛ بخش آشکار، هویدا،
260 ظفر پیروزی، نصرت.
261 ظهیر پدیدار شدن، آشکار شدن
262 عُدَی جاهای بلند، جاهای مرتفع.
263 عِمادرضا از نام‌های مرکب، (عماد و رضا)
264 عابد آن که بیشترین اوقات زندگیاش را به عبادت خدا و خلوت و مناجات با خدا
265 عابدین (جمع عابد)، عابد.
266 عابس عبوس و اخمو ، مجازآ به معنای شجاع و بی باک ، نام یکی از یاران حضرت امام حسین
267 عادل آن که اعمال و رفتارش مطابق با عدالت، انصاف و قانون است؛ دادگر.
268 عارف آن که از راه تهذیب نفس و تفکر، به معرفت خداوند دست می یابد، دانا، آگاه، نام شاعر ایرانی قرن چهاردهم، عارف قزوینی
269 عاشور عاشورا؛ روز دهم ماه محرم که روز شهادت امام حسین(ع) است.
270 عاصف (در قدیم) تند، سخت، شدید؛ باد تند و شدید، تندباد.
271 عاصم (در قدیم) نگه‌دارنده، محافظ؛ بازدارنده (از خطا)، منع کننده؛
272 عاطف مهربان؛ برگرداننده.
273 عاقل آن که از سلامت عقل برخوردار است؛ آن که عقلش خوب کار میکند
274 عاکِف (در قدیم) آن که در جایی مقدس برای عبادت اقامت دائم داشته باش
275 عالی بسیار خوب، دارای ارزش و اهمیت بسیار، مهم، والا، بزرگ؛
276 عامر (عربی)(در قدیم) آباد کننده، معمور، آبادان؛ بسیار عمر کننده
277 عباد (جمع عَبد)، بندگان. [اگر عَباد / abbad/ تلفظ شود به معنی بسیار
278 عبادالله بندگان خداوند.
279 عباس شیر بیشه، نام پسر عبدالمطلب عموی پیامبر(ص)،لقب برادر امام حسین علمدار شجاع صحرای کربلا
280 عباسعلی از نام‌های مرکب. ( عباس و علی)
281 عبدالاحد بندهی خدای یکتا و یگانه.
282 عبدالباسط عبد(بنده) + باسط(گستراننده، گسترش دهنده و از نامهای خداوند ) ، نام قاری بزرگ مصری
283 عبدالباقی بنده پروردگار که باقی و پایدار است، نام خطاط معروف ایرانی در زمان شاه عباس صفوی
284 عبدالجبار بنده پروردگار که دارای جبروت است
285 عبدالجلیل بنده پروردگار که جلیل و بزرگ است، نام دانشمند شیعه قرن ششم، عبدالجلیل رازی
286 عبدالجواد بنده پروردگار که بخشنده است
287 عبدالحسن بنده حسن
288 عبدالحسین بندهی حسین؛ (به مجاز) دوستدار و ارادتمندِ امام حسین(ع)؛
289 عبدالحق بندهی خدای راست.
290 عبدالحلیم بنده پروردگار که حلیم و بردبار است
291 عبدالحمید بنده پروردگار ستایش شده، نام دو نفر از پادشاهان عثمانی
292 عبدالحی بندهی حی، که [حی] نامی است از نام‌های خدای تعالی
293 عبدالخالق بنده پروردگار، نام پدر بیدل شاعر قرن یازدهم
294 عبدالرحمان بندهی خدای بخشاینده؛ 
295 عبدالرحیم بندهی خدای مهربان؛ (اَعلام) نام چند تن از شخصیت های ادبی
296 عبدالرزاق بندهی خدای روزی دهنده؛
297 عبدالرسول بنده پیامبر
298 عبدالرشید بندهی خدای هادی؛ (اَعلام) عبدالرشید غزنوی: شاه سلسله ی غزن,d
299 عبدالرضا بندهی رضا؛ (به مجاز) دوستدار و ارادتمندِ امام رضا(ع)؛
300 عبدالرفیع بنده پروردگار بلندمرتبه
301 عبدالستار بنده پروردگار عیب پوشاننده
302 عبدالسلام بندهی خدای مبرا از نقص و فنا. [سلام از نام‌های خداوند]؛
303 عبدالسمیع بندهی خدای شنوا. (سمیع از نام های خداوند).
304 عبدالصمد بندهی خدای بی نیاز؛
305 عبدالعزیز بندهی خدای گرامی؛ عزیز از صفات و نام‌های خداوند تعالی؛
306 عبدالعظیم بنده پروردگار بزرگ ، نام یکی از بزرگان و نوادگان امام حسن(ع) در قرن دوم که آرامگاه وی در شهر ری است
307 عبدالعلی بندهی علی؛ (به مجاز) دوستدار و ارادتمندِ امام علی(ع).
308 عبدالعلیم بندهی خدای دانا و آگاه.
309 عبدالغفار بندهی خدای بسیار آمرزنده.
310 عبدالغفور بندهی خدای آمرزنده.
311 عبدالغنی بنده پروردگار بی نیاز
312 عبدالفتاح بنده پروردگار گشاینده دشواریها
313 عبدالقادر بندهی خدای توانا؛
314 عبدالقاهر بنده پروردگار چیره و توانا
315 عبدالکریم بندهی خدای بزرگوار؛
316 عبداللطیف بنده پروردگار که دارای لطف است، نام یکی از پادشاهان تیموری
317 عبدالله بندهی خدا؛ (در تصوف) به معنی انسان کامل است؛
318 عبدالمُعید بندهی خدای بازگشت دهنده، بنده ی خدای بازگرداننده.
319 عبدالماجد بندهی خدای بزرگوار، بنده ی خدای دارای مجد و بزرگی.
320 عبدالمتین بندهی خدای خردمند و با وقار، بنده ی خدای دارای متانت.
321 عبدالمجید بنده پروردگار عالی مرتبه و گرامی، نام دو تن از پادشاهان عثمانی
322 عبدالمحمّد بندهی محمّد؛ (به مجاز) دوستدار و ارادتمندِ حضرت محمّد(ص).
323 عبدالمحمد بنده محمد
324 عبدالمطلّب بندهی مُطَلِب؛ (اعلام) عبدالمطلِّب بن هاشم، ابوحارث
325 عبدالملک بندهی مَلِک (پادشاه). [مَلِک از نام‌های خداوند]؛
326 عبدالمنان بندهی خدای نیکی کننده و نعمت دهنده.
327 عبدالمهدی بندهی هدایت شده؛ بنده ی مهدی؛
328 عبدالناصر بنده پروردگار یاریگر
329 عبدالنبی بنده پیامبر
330 عبدالنور بندهی نور. (نور از نام های خداوند).
331 عبدالهادی بندهی خدای هدایت کننده، بنده ی خدای راهنما؛
332 عبدالواحد بندهی خدای یکتا و یگانه؛
333 عبدالواسع بندهی خدای گشاینده و عطاکننده؛ (اَعلام) شاعر ایرانی [قرن 6 هجری]
334 عبدالوهاب بندهی خدای بسیار بخشنده؛ (اَعلام) 1) عبدالوهاب البیاتی
335 عبید بنده‌، فرمانبردار، مطیع.
336 عبیدالله بنده کوچک خداوند، نام یکی از فرزندان امام جعفرصادق و مؤسس دولت علویان
337 عثمان جوجه هوبره؛ (اَعلام) 1) عثمان ابن عفان [قرن اول هجری] سوم
338 عدنان (اَعلام) نام یکی از اجداد پیامبر اسلام(ص) است که به فصاحت شهرت
339 عرشیا (عربی ـ فارسی) [عرش + ی (پسوند نسبت) + ا (پسوند نسبت یا اسم ساز)]
340 عرفات (اَعلام) (= عرفه) دشتی در حدود 21 کیلومتری شرق مکه، در جنوب کوه
341 عرفان (در تصوف) مکتبی که وصول به حقیقت معرفت خداوند را از طریق ریا
342 عزالدین موجب کرامندی کیش و آیین، سبب عزت و ارجمندی دین؛
343 عزت الله عزت خدا، ارجمندی خداوندی.
344 عزیز گرامی، محبوب، گرانمایه، محترم، از نامهای خداوند
345 عزیزالله گرامی و محبوب در نزد خدا.
346 عسکر عسکر: در لغت به معنای لشکر، حصار و پناهنگاه آمده است عسکر یکی از القاب امام یازدهم شیعیان
347 عصام (در قدیم) بند، ریسمان، طناب؛ (به مجاز) حفظ، نگه داری؛
348 عطا بخشیدن چیزی به کسی، بخشش، دهش، انعام؛ هدیه یا هر چیزی که به کسی می بخشند
349 عطاءالله بخشش و هدیه ی خدا؛
350 عطامحمّد از نام‌های مرکب، (عطا و محمّد)
351 عظیم بزرگ، کلان، با اهمیت، بزرگ، فراوان، بسیار، از نامهای خداوند
352 عقیل خردمند و بزرگوار، عاقل و گرامی، نام برادر علی(ع) و پسر موسی کاظم(ع)
353 علا (در قدیم) بلندی مقام و مرتبه، بزرگی، رفعت.
354 علاء الدین سبب رفعت و بزرگی دین
355 علاءالدین موجب بلندی آیین و کیش؛ (اَعلام) 1) قهرمان یکی از افسانه‌ها
356 علوان نام دیگر مرداس پدر ضحاک و نام چندتن از شخصیتهای تاریخی
357 علی علی: از نام های خداوند متعال است « وهو العلی العظیم» به معنای بلند قد
358 علی ابراهیم (عربی ـ عبری) از نام‌های مرکب، علی و ابراهیم؛ (اعلام) علی ابرا
359 علی احسان از نام‌های مرکب، علی و احسان.
360 علی اصغر (علیِ اصغر به اضافه کسره) علیِ کوچک؛ (اَعلام) فرزند حسین
361 علی اکبر (علیِ اکبر به اضافه کسره) علی بزرگتر؛ (اَعلام) فرزند حسین
362 علی پاشا (عربی ـ ترکی) از نام‌های مرکب، علی و پاشا.
363 علی جواد از نام‌های مرکب، ، علی و جواد.
364 علی حسین از نام‌های مرکب، ( علی و حسن)
365 علی رضا (علیرضا) از نام‌های مرکب، ( علی و رضا)
366 علی سان (علیسان) (عربی ـ فارسی) (علی + سان (پسوند شباهت))، مانند علی، علی وار.
367 علی سینا (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ی علی و سینا.
368 علی صالح از نام‌های مرکب، ( علی و صالح)
369 علی عطا از نام‌های مرکب، ، علی و عطا)
370 علی محمّد از نام‌های مرکب، ( علی و محمّد)
371 علی مراد مرکب از علی( بلندمرتبه)+ مراد( آرزو)، نام یکی از پادشاهان زندیه
372 علی مرتضی از نام‌های مرکب، ( علی و مرتضی)
373 علی مهدی از نام‌های مرکب، ( علی و مهدی)
374 علی نقی از نام‌های مرکب، ( علی و نقی)
375 علیرضا مرکب از نام امام اول حضرت امیر المومنین و نام امام هشتم امام رضا – علی به معنای بلندمرتبه و رضا به معنای خوشنود است
376 علیسا (عربی ـ فارسی) (علی + سا (پسوند شباهت))، مانند علی، علی وار.
377 علیم دانا، آگاه، آن‌ که عملش محیط بر جمیع اشیاء باشد؛
378 عماد ستون؛ (به مجاز) آن که بتوان بر او تکیه کرد، نگاه دارنده،
379 عمادالدین تکیه گاه کیش و آیین؛ (اَعلام) 1) عمادالدین باکالیجار: شاه
380 عمار مرد با ایمان، ثابت و استوار، نام پسر یاسر از یاران پیامبر(ص)
381 عمر (اَعلام) 1) عمر ابن خطاب: [قرن اول هجری] دومین خلیفه ی مسلمانان
382 عمران نام پدر موسی پیامبر(ص)، نام سوره ای در قرآن کریم
383 عمرو نام پسر لیث دومین پادشاه صفاری
384 عمید آن که منصب یا مقامی بزرگ دارد، رئیس، حاکم؛
385 عنایت توجه به کسی همراه با مهربانی، مهربانی، لطف؛ نیکی، احسان؛
386 عنایت الله لطف و نیکی و احسان خدا.
387 عیسی (معرب از عبری «یشوع») به معنی نجات دهنده
388 عین الدین چشم دین، عزیز در دین
389 عین الله چشم خدا؛ (در عرفان) عین‌الله و عین‌العالم انسان کامل را گویند
390 عینعلی چشم علی ، نام یکی از امامزادگان که مزار شریفش در تهران است
391 غالب غلبه کننده بر دیگری در جنگ، فاتح، پیروز؛ مسلط، چیره؛ 
392 غانم (در قدیم) غنیمت گرفته و بهره‌مند.
393 غدیر آبگیری است بین مکه و مدینه در ناحیهی جحفه؛ روز یا واقعه غدیر
394 غضنفر شیر بیشه
395 غفّار آمرزنده و بخشایندهی گناهان(خداوند)؛ از صفات و نام‌های خدا
396 غفار آمرزنده و بخشاینده، از نامهای خداوند
397 غفور بخشاینده و آمرزندهی گناهان(خداوند)؛ از صفات و نام‌های خدا
398 غلام ارادتمند و فرمانبردار، به صورت پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند غلامحسین، غلامرضا، غلامعلی
399 غلام حسن (غلامحسن) [غلام = (به مجاز) ارادتمند و فرمان بردار + حسن]
400 غلام حسین (غلامحسین) [غلام = (به مجاز) ارادتمند و فرمان بردار + حسین]
401 غلام رضا (غلامرضا) [غلام = (به مجاز) ارادتمند و فرمان بردار + رضا]
402 غلام عباس (غلامعباس) [غلام = (به مجاز) ارادتمند و فرمان بردار + عباس]
403 غلام علی (غلامعلی) [غلام = (به مجاز) ارادتمند و فرمان بردار + علی]
404 غلام محمّد [غلام = (به مجاز) ارادتمند و فرمان بردار + محمّد]
405 غلامرضا مرکب از دو اسم غلام و رضا
406 غنی ثروتمند؛ آن که از کمک و هم کاری دیگران بینیاز است، بی نیاز
407 غیاث (در قدیم) فریادرس؛ فریادخواهی؛ از صفات و نام‌های خداوند
408 غیاث الدین پناه دین و آیین؛ (اَعلام) 1) لقب دو تن از امیران آل کرت.
409 فاتح گشاینده و فتح کنندهی سرزمین‌ها در جنگ، پیروز؛
410 فاخر گران‌بها، با ارزش؛ عالی؛ نیکو.
411 فارس (در قدیم) سوار بر اسب؛ (به مجاز) دلاور، جنگجو.
412 فاروق (در قدیم) تمیز دهنده و فرق گذارنده؛
413 فاضل دارای فضیلت و برتری در علم به ویژه علوم ادبی؛
414 فاطر آفریننده، خالق، از نامهای خداوند، نام سوره ای در قرآن کریم
415 فالح نیکوکار؛ (اَعلام) نام فقیه حَنبلی مذهب از دواسِر نَجد.
416 فائز (در قدیم) نایل؛ رستگار، رستگار شونده؛ پیروز، پیروزی
417 فائق دارای برتری، مسلط، چیره، عالی، برگزیده؛
418 فتاح (در قدیم) گشاینده؛ از صفات و نام‌های خداوند.
419 فتح الله پیروزی خدا؛ (اَعلام) نام وزیرِ امیر مبارزالدین محمّد
420 فتحعلی مرکب از فتح( پیروزی) + علی( بلندمرتبه)، نام دومین پادشاه قاجار
421 فخرالدین سبب سربلندی و افتخار دین، نام شاعر و داستانسرای ایرانی قرن پنجم، فخرالدین اسعد گرگانی
422 فرات خوشترین آب، آب شیرین، آب بسیار گوارا، آبی که از فرط گوارایی عطش می نوشید
423 فرج به دست آمدن وضعیت مناسب یا مورد علاقه در کار؛ گشایش در کارها
424 فرج الله گشایش خدا، گشایش و فراوانی از سوی خدا.
425 فرحان شاد، شادان، مسرور، خوشحال.
426 فرقان آنچه جدا کنندهی حق از باطل باشد؛
427 فرهود پسر زیبا – مرد درشت هیکل – شتابزده-این اسم در لغتنامه دهخدا به عنوان نام عربی ذکر شده است٠
428 فرید (در قدیم) یگانه، یکتا، بی نظیر.
429 فریدالدین یگانه در دین، بی نظیر در دین داری و دین‌ورزی؛
430 فریدرضا از نام‌های مرکب، فرید و رضا.
431 فصیح (عربی)، ویژگی سخن یا بیانی که روان، روشن و شیواست و شنونده و خوانند
432 فصیح الدین دارای روشنی و فصاحت در دین
433 فضل برتری در دانش، اخلاق و هنر؛ دانش و معلومات؛ لطف و توجه
434 فضل الله بخشش خدا؛
435 فضیل دارای فضل
436 فلاح رستگاری، نیک انجامی، سعادت.
437 فهام (در قدیم) بسیار دانا و فهمیده.
438 فهیم (= فهمیده)، فهمیده.
439 فواد دل، قلب
440 فؤاد (در قدیم) دل، قلب؛ (اَعلام) نام دو تن از فرمانروایان مصر
441 فیاض (در قدیم) جوانمرد و بخشنده؛ دارای آثارِ مفید، پر برکت.
442 فیروز (معرب ـ فارسی) پیروز؛ (اَعلام) [قرن اول هجری] از ایرانیان یمن،
443 فیصل حاکم، قاضی، داور، جدا کردن حق از باطل؛ داوری
444 فیض الله بخشش و عطای خدا.
445 قَیس با خودنمائی و برازندگی راه رفتن، سختی، اندازه کردن،
446 قادر دارای قدرت، توانا؛ از نام‌ها و صفات خداوند.
447 قاسم بخش کننده، مقسم، نام پسر پیامبر(ص)، به صورت پسوند و پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند محمد قاسم، قاسمعلی
448 قانع آن که به دارایی خود یا آنچه در اختیار دارد، راضی است و بسنده
449 قاهر چیره، توانا
450 قائد آن که جمعی از مردم را رهبری میکند، رهبر، پیش‌رو، پیشوا؛
451 قائم ایستاده، به حالت عمودی قرار گرفته؛ (در ادیان) لقب امام دوازدهم شیعیان
452 قدرت توانایی، توان، سلطه و نفوذ؛
453 قدرت الله قدرت خداوند.
454 قدوس (در قدیم) پاک و منزه؛ از نام ها و صفات خداوند.
455 قدیر (در قدیم) توانا، قادر؛ از نام‌ها و صفات خداوند.
456 قطب الدین محور آیین و کیش؛
457 قمرالزمان ماه دوران؛ (اَعلام) نام یکی از اشخاص هزار و یک شب
458 قنبر نام یکی از تابعان علی (ع)
459 قهار نیرومند، پر زور؛ (در قدیم) سلطه‌گر و غالب و چیره؛
460 قهرمان (معرب پهلوان)، آن که در کار دشوار و مهمی مثل ورزش یا جنگ تلاش زیادی می کند و برنده می شود
461 قوام استواری، استحکام.
462 قوام الدین موجب استواری و استحکام دین؛
463 کاظم (در قدیم) فرو خورنده خشم؛ (اَعلام) لقب امام موسی ابن جعفر
464 کامل آن که یا آنچه ویژگیهای لازم را دارا است و کم و کاست ندارد، 
465 کبیر بزرگ در مقابلِ صغیر؛ (در حقوق) ویژگی آن که به سن قانونی رسیده است
466 کرار (در قدیم) حمله کننده؛ (اَعلام) از القاب و صفات حضرت علی(ع)
467 کرامت (در تصوف) کاری خارق‌العاده، که به دست اولیا انجام میگیرد
468 کرامت الله بزرگی و بخشندگی خداوند.
469 کرم بزرگواری، بخشندگی جوانمردی،لطف، احسان
470 کرم الله بخشش و لطف خداوند
471 کریم بخشنده، سخاوتمند؛ از نام‌ها و صفات خداوند؛ از صفات قرآن؛
472 کسری (کسرا) (معرب از فارسیِ خسرو)؛ (اَعلام) عنوان هر یک از پادشاهان ساسانی.
473 کلام گفتار، سخن؛ (در گفتگو) (به مجاز) کلمه؛
474 کلیم هم سخن، سخنگو، لقب موسی (ع)
475 کلیم الله (عربی)آن که خدا با او سخن گفته است؛ (اَعلام) لقب حضرت موسی(ع).
476 کمال آخرین حد چیزی، نهایت، بسیاری؛ سرآمد بودن در داشتن صفت‌های نیکو
477 کمال الدین کامل در دین، سبب کمال دین، نام یکی از نقاشان معروف اواخر دوره تیموری و اوایل دوره صفوی، کمال الدین بهزاد
478 کمیل نام پسر زیاد ازیاران علی (ع) نام دعائی منسوب به کمیل پسر زیاد
479 کیسان لقب مختار ثقفی
480 لَیث سخت، شدید؛ شیر، اسد؛ (به مجاز) دلیر و شجاع؛
481 لاوان لابان، عبری از عربی، لین ، سفید، نام پدر همسر یعقوب(ع)
482 لبیب عاقل، خردمند
483 لسان الدین زبان گویای دین
484 لطف الدین لطف دین
485 لطف الله بخشش پروردگار؛
486 لطفعلی آن که دارای لطف و مهربانی ای چون لطف و مهربانی علی(ع) است
487 لطیف نرم و خوشایند
488 لقمان نام مردی حکیم که بنا به روایت اسلامی حبشی بوده و در زمان داوود(ع) زندگی می کرده است، نام سوره ای در قرآن کریم
489 لون (عربی، لَون) (در قدیم) رنگ؛ (به مجاز) نوع، گونه.
490 لیث شیر درنده، نام پدر یعقوب پادشاه صفاری
491 مُصلح الدین اصلاحکننده در دین، نیکخواه در امور دین؛
492 مُظفرالدین آن که موجب پیروزی دین و آیین است، پیروزمند در دین؛
493 مُعتصم (در قدیم) چنگ در زننده، پناه برنده؛ 
494 مُعظم بزرگ داشته شده، بزرگوار.
495 مُکَرم گرامی و عزیز کرده، عزیز و محترم؛ (در حالت قیدی) (در قدیم)
496 مُهنّد (در قدیم) ساخته شده در هندوستان به ویژه نوعی شمشیر، هندوانی
497 ماجد دارای مجد و بزرگی، بزرگوار،از نامهای خداوند
498 ماشاءالله (شبه جمله) آنچه خداوند بخواهد، (برگرفته از قرآن کریم)
499 ماکان (در قدیم) آنچه بوده است؛ (اَعلام) نام پسر کاکی از سران دی
500 مالک ارباب، آن که دارنده و صاحب اختیار چیزی یا کسی باشد، نام فرشته ای که نگهبان دوزخ است، از نامهای خداوند
501 ماهد گسترنده، گستراننده؛ نامی از نامهای باری تعالی.
502 ماهر آن که در انجام کار و فن هنری استاد باشد و آن را بخوبی انجام دهد
503 مبارک خوش یمن، خجسته، فرخنده
504 مبشر آن که خبر خوش و مژده میدهد، نوید دهنده.
505 مبین روشنگر، آشکار کننده؛ (درقدیم) آشکار، هویدا، روشن؛
506 متین دارای پختگی، خردمندی و وقار، دارای متانت؛ استوار، محکم؛
507 مجاهد ویژگی آن که به خاطر وصول به هدف‌های غیر شخصی مانند اشاعه ی دی
508 مجتبی (در قدیم) برگزیده شده، انتخاب شده؛ 2-(اَعلام) لقب حسن ابن علی
509 مجدالدین سبب عزت و بزرگی دین؛ مایهی شوکت و بزرگی دین.
510 مجیب (در قدیم) جواب دهنده؛ پاسخگو، اجابت کننده، روا کننده حاجت
511 مجید دارای قدر و مرتبهی عالی، گرامی؛ از نام‌ها و صفات خداوند.
512 مجیدرضا از نام های مرکب، ، مجید و رضا.
513 مجیر (در قدیم) پناه دهنده، فریادرس؛ از نام‌ها و صفات خداوند
514 مجیرالدین پنادهنده در دین
515 محب (در قدیم) محبت ورزنده به کسی یا به چیزی، دوست دارنده،
516 محب الدین دوستدار دین
517 محبوب آنکه یا آنچه که مورد علاقه و توجه دیگران است، دوست داشتنی
518 محتشم دارای حشمت و شکوه، با حشمت؛ (در قدیم) دارای خَدَم و حَشَم
519 محراب بخشی از یک از عبادتگاه که پیش روی نمازگزاران و عبادت کنندگان است و پیش نماز یا کشیش در آنجا می ایستند
520 محسن (در قدیم) نیکوکار، احسان کننده؛ از نام‌ها و صفات خداوند؛
521 محمّد احسان از نام‌های مرکب، ا محمّد و اِحسان.
522 محمّد سلیم از نام‌های مرکب، ا محمّد و سلیم.
523 محمّد عباس از نام‌های مرکب، ا محمّد و عباس.
524 محمّد میعاد از نام‌های مرکب، ا محمّد و میعاد.
525 محمّدابراهیم (عربی ـ عبری) از نام‌های مرکب، ا محمّد و ابراهیم.
526 محمّدادریس (عربی ـ عبری) از نام‌های مرکب، ا محمّد و ادریس.
527 محمّدادیب از نام‌های مرکب، ا محمّد و ادیب.
528 محمّدارشیا (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و ارشیا.
529 محمّداسحاق (عربی ـ عبری) از نام‌های مرکب، ا محمّد و اسحاق.
530 محمّداسلام از نام‌های مرکب، ا محمّد و اسلام.
531 محمّداسماعیل (عربی ـ عبری) از نام‌های مرکب، ا محمّد و اسماعیل.
532 محمّدافضل از نام‌های مرکب، ا محمّد و افضل.
533 محمّداقبال از نام‌های مرکب، ا محمّد و اقبال.
534 محمّدالیاس (عربی ـ عبری) از نام‌های مرکب، ا محمّد و الیاس.
535 محمّدامید (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و امید.
536 محمّدامیر از نام‌های مرکب، ا محمّد و امیر.
537 محمّدامین از نام‌های مرکب، ا محمّد و امین.
538 محمّدانور از نام‌های مرکب، ا محمّد و انور.
539 محمّداویس از نام‌های مرکب، ا محمّد و اویس.
540 محمّدایلیا (عربی ـ فارسی ) از نام‌های مرکب، ا محمّد و ایلیا.
541 محمّدایمان از نام‌های مرکب، ا محمّد و ایمان.
542 محمّدایوب (عربی ـ عبری) از نام‌های مرکب، ا محمّد و ایوب.
543 محمّدآرمان (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ‌ محمّد و آرمان.
544 محمّدآرمین (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و آرمین.
545 محمّدآریا (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و آریا.
546 محمّدآرین (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و آرین.
547 محمّدبشیر از نام‌های مرکب، ا محمّد و بشیر.
548 محمّدبهنام (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و بهنام.
549 محمّدپارسا (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و پارسا.
550 محمّدپاشا (عربی ـ ترکی) از نام‌های مرکب، محمّد و پاشا.
551 محمّدپوریا (عربی ـ فارسی ) از نام‌های مرکب، ا محمّد و پوریا.
552 محمّدپویا (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و پویا.
553 محمّدپیمان (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و پیمان.
554 محمّدتقی از نام‌های مرکب، ا محمّد و تقی؛ 2-(اَعلام) 1) محمّد تقی اصفهانی
555 محمّدتوفیق از نام‌های مرکب، ا محمّد و توفیق.
556 محمّدجابر از نام‌های مرکب، ا محمّد و جابر.
557 محمّدجاوید از نام‌های مرکب، ا محمّد و جاوید.
558 محمّدجعفر از نام‌های مرکب، ا محمّد و جعفر.
559 محمّدجلال از نام‌های مرکب، ز محمّد و جلال.
560 محمّدجلیل از نام‌های مرکب، ا محمّد و جلیل.
561 محمّدجمال از نام‌های مرکب، ا محمّد و جمال.
562 محمّدجمیل از نام‌های مرکب، ا محمّد و جمیل.
563 محمّدجواد از نام‌های مرکب، ا محمّد و جواد.
564 محمّدحافظ از نام‌های مرکب، ا محمّد و حافظ.
565 محمّدحامد از نام‌های مرکب، ا محمّد و حامد.
566 محمّدحبیب از نام‌های مرکب، ا محمّد و حبیب.
567 محمّدحسام از نام‌های مرکب، ا محمّد و حسام.
568 محمّدحسن از نام‌های مرکب، ا محمّد و حسن؛ (اَعلام) 1) محمّدحسن اصفهانی
569 محمّدحسین از نام‌های مرکب، ا محمّد و حسین.
570 محمّدحکیم از نام‌های مرکب، ا محمّد و حکیم.
571 محمّدحمزه از نام‌های مرکب، ا محمّد و حمزه.
572 محمّدحمید از نام‌های مرکب، م محمّد و حمید.
573 محمّدحنیف از نام‌های مرکب، ا محمّد و حنیف.
574 محمّدحیدر از نام‌های مرکب، ا محمّد و حیدر.
575 محمّدخالد از نام‌های مرکب، ا محمّد و خالد.
576 محمّدخلیل از نام‌های مرکب، ا محمّد و خلیل.
577 محمّددانیال (عربی ـ عبری) از نام‌های مرکب، ا محمّد و دانیال.
578 محمّدداوود (عربی ـ عبری) از نام‌های مرکب، ا محمّد و داوود.
579 محمّدذاکر از نام‌های مرکب، ا محمّد و ذاکر.
580 محمّدراشد از نام‌های مرکب، ا محمّد و راشد.
581 محمّدرامین (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و رامین.
582 محمّدرحمان از نام‌های مرکب، ا محمّد و رحمان.
583 محمّدرحیم از نام‌های مرکب، ا محمّد و رحیم.
584 محمّدرسول از نام‌های مرکب، ا محمّد و رسول.
585 محمّدرشاد از نام‌های مرکب، ا محمّد و رشاد.
586 محمّدرشید از نام‌های مرکب، ا محمّد و رشید.
587 محمّدرضا از نام‌های مرکب، ا محمّد و رضا.
588 محمّدرفیع از نام‌های مرکب، ا محمّد و رفیع.
589 محمّدرئوف از نام‌های مرکب، ا محمّد و رئوف.
590 محمّدزاهد از نام‌های مرکب، محمّد و زاهد.
591 محمّدزکریا (عربی ـ عبری) از نام‌های مرکب، ا محمّد و زکریا.
592 محمّدزمان از نام‌های مرکب، ا محمّد و زمان.
593 محمّدساجد از نام‌های مرکب، ا محمّد و ساجد.
594 محمّدسالار (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و سالار.
595 محمّدسام (عربی ـ اوستایی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و سام.
596 محمّدسامان (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و سامان.
597 محمّدسپهر (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و سپهر.
598 محمّدستار از نام‌های مرکب، ا محمّد و ستار.
599 محمّدسجاد از نام‌های مرکب، ا محمّد و سجاد.
600 محمّدسرور از نام‌های مرکب، ا محمّد و سرور.
601 محمّدسروش (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و سروش.
602 محمّدسعید از نام‌های مرکب، ا محمّد و سعید.
603 محمّدسلمان از نام‌های مرکب، ا محمّد و سلمان.
604 محمّدسمیع از نام‌های مرکب، ا محمّد و سمیع.
605 محمّدسهیل از نام‌های مرکب، ا محمّد و سهیل.
606 محمّدسینا (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و سینا.
607 محمّدشایان (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و شایان.
608 محمّدشریف از نام‌های مرکب، ا محمّد و شریف.
609 محمّدشفیع از نام‌های مرکب، ا محمّد و شفیع.
610 محمّدشهاب از نام‌های مرکب، ا محمّد و شهاب.
611 محمّدصابر از نام‌های مرکب، ا محمّد و صابر.
612 محمّدصاحب از نام‌های مرکب، ا محمّد و صاحب.
613 محمّدصادق از نام‌های مرکب، ا محمّد و صادق.
614 محمّدصالح از نام‌های مرکب، ا محمّد و صالح.
615 محمّدصدرا از نام‌های مرکب، ا محمّد و صدرا.
616 محمّدصدیق از نام‌های مرکب، ا محمّد و صدیق.
617 محمّدصفا از نام‌های مرکب، ا محمّد و صفا.
618 محمّدضیا از نام‌های مرکب، محمّد و ضیا.
619 محمّدطارق از نام‌های مرکب، ا محمّد و طارق.
620 محمّدطالب از نام‌های مرکب، ا محمّد و طالب.
621 محمّدطاها (محمّدطه) از نام‌های مرکب، ا محمّد و طاها (طه).
622 محمّدطاهر از نام‌های مرکب، ا محمّد و طاهر.
623 محمّدطیب از نام‌های مرکب، ا محمّد و طیب.
624 محمّدظاهر از نام‌های مرکب، ا محمّد و ظاهر؛ (اعلام) محمدظاهرشاه
625 محمّدعَدنان از نام‌های مرکب، ا محمّد و عدنان.
626 محمّدعابد از نام‌های مرکب، ا محمّد و عابد.
627 محمّدعادل از نام‌های مرکب، ا محمّد و عادل.
628 محمّدعارف از نام‌های مرکب، ا محمّد و عارف.
629 محمّدعرشیا (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و عرشیا.
630 محمّدعرفان از نام‌های مرکب، ن محمّد و عرفان.
631 محمّدعطا از نام‌های مرکب، ا محمّد و عطا.
632 محمّدعظیم از نام‌های مرکب، ا محمّد و عظیم.
633 محمّدعقیل از نام‌های مرکب، ا محمّد و عقیل .
634 محمّدعلی از نام‌های مرکب، ا محمّد و علی؛ 2-(اَعلام) 1) محمّدعلی اصفهانی
635 محمّدعماد از نام‌های مرکب، ا محمّد و عِماد.
636 محمّدعمران (عربی ـ عبری) از نام‌های مرکب، ا محمّد و عِمران.
637 محمّدعیسی (عربی ـ عبری) از نام‌های مرکب، ا محمّد و عیسی.
638 محمّدغفور از نام‌های مرکب، ا محمّد و غَفور.
639 محمّدفاتح از نام‌های مرکب، ا محمّد و فاتح؛ (اعلام) محمدفاتح
640 محمّدفاروق از نام‌های مرکب، ا محمّد و فاروق.
641 محمّدفاضل از نام‌های مرکب، ا محمّد و فاضل.
642 محمّدفائق از نام‌های مرکب، ا محمّد و فائق.
643 محمّدفرحان از نام‌های مرکب، ا محمّد و فرحان.
644 محمّدفرزاد (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و فرزاد.
645 محمّدفرهاد (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و فرهاد.
646 محمّدفرید از نام‌های مرکب، ا محمّد و فرید.
647 محمّدفهیم از نام‌های مرکب، ، محمّد و فهیم.
648 محمّدفؤاد از نام‌های مرکب، ا محمّد و فؤاد.
649 محمّدقادر از نام‌های مرکب، ا محمّد و قادر.
650 محمّدقاسم از نام‌های مرکب، ا محمّد و قاسم.
651 محمّدقائم از نام‌های مرکب، ا محمّد و قائم.
652 محمّدقدیر از نام‌های مرکب، ا محمّد و قدیر.
653 محمّدکاظم از نام‌های مرکب، ا محمّد و کاظم.
654 محمّدکریم از نام‌های مرکب، ا محمّد و کریم
655 محمّدکسری (محمّدکسرا) (عربی ـ معرب) از نام‌های مرکب، ا محمّد و کسری (کسرا).
656 محمّدکمال از نام‌های مرکب، ا محمّد و کمال.
657 محمّدکمیل از نام‌های مرکب، ا محمّد و کمیل.
658 محمّدکیا (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و کیا.
659 محمّدکیان (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و کیان.
660 محمّدماهان (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و ماهان.
661 محمّدمبین از نام‌های مرکب، ا محمّد و مبین.
662 محمّدمتین از نام‌های مرکب، ا محمّد و متین.
663 محمّدمجتبی از نام‌های مرکب، ا محمّد و مجتبی.
664 محمّدمجید از نام‌های مرکب، محمّد و مجید.
665 محمّدمحراب از نام‌های مرکب، ا محمّد و محراب.
666 محمّدمحسن از نام‌های مرکب، ا محمّد و محسن.
667 محمّدمختار از نام‌های مرکب، ا محمّد و مختار.
668 محمّدمراد از نام‌های مرکب، ا محمّد و مراد.
669 محمّدمرتضی از نام‌های مرکب، ا محمّد و مرتضی.
670 محمّدمرصاد از نام‌های مرکب، ا محمّد و مرصاد.
671 محمّدمسعود از نام‌های مرکب، ا محمّد و مسعود.
672 محمّدمسلم از نام‌های مرکب، ا محمّد و مُسلِم.
673 محمّدمسیح (عربی ـ عبری) از نام‌های مرکب، ا محمّد و مسیح.
674 محمّدمصطفی از نام‌های مرکب، ا محمّد و مصطفی.
675 محمّدمعراج از نام‌های مرکب، ا محمّد و مِعراج.
676 محمّدمعین از نام‌های مرکب، محمّد و معین.
677 محمّدمنصور از نام‌های مرکب، ا محمّد و منصور.
678 محمّدمهدی از نام‌های مرکب، ا محمّد و مهدی.
679 محمّدمهرداد (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و مهرداد.
680 محمّدمهیار (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و مهیار.
681 محمّدموسی (عربی ـ عبری) از نام‌های مرکب، ا محمّد و موسی.
682 محمّدمیثاق از نام‌های مرکب، ا محمّد و میثاق.
683 محمّدمیثم از نام‌های مرکب، ا محمّد و میثم.
684 محمّدمیلاد از نام‌های مرکب، ا محمّد و میلاد.
685 محمّدناصح از نام‌های مرکب، ا محمّد و ناصح.
686 محمّدناصر از نام‌های مرکب، ا محمّد و ناصر.
687 محمّدنبی از نام‌های مرکب، ا محمّد و نبی.
688 محمّدنصیر از نام‌های مرکب، ا محمّد و نصیر؛ (اَعلام) محمّدنصیر حسینی
689 محمّدنعیم از نام‌های مرکب، ا محمّد و نعیم.
690 محمّدنقی از نام‌های مرکب، ا محمّد و نقی.
691 محمّدنوید (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و نوید.
692 محمّدنیما (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و نیما.
693 محمّدهادی از نام‌های مرکب، ا محمّد و هادی.
694 محمّدهاشم از نام‌های مرکب، ا محمّد و هاشم.
695 محمّدهانی (عربی ) از نام‌های مرکب، ا محمّد و هانی.
696 محمّدوحید از نام‌های مرکب، ا محمّد و وحید.
697 محمّدولی از نام‌های مرکب، ا محمّد و ولی.
698 محمّدیاسر از نام‌های مرکب، ا محمّد و یاسر.
699 محمّدیاسین از نام‌های مرکب، ا محمّد و یاسین.
700 محمّدیاشار (عربی ـ ترکی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و یاشار.
701 محمّدیحیی (عربی ـ عبری) از نام‌های مرکب، ا محمّد و یحیی.
702 محمّدیزدان (عربی ـ فارسی) از نام‌های مرکب، ا محمّد و یزدان.
703 محمّدیوسف (عربی ـ عبری) از نام‌های مرکب، ا محمّد و یوسف.
704 محمّدیونس (عربی ـ عبری) از نام‌های مرکب، ا محمّد و یونس.
705 محمد ستوده شده، بسیار تحسین شده، نام پیامبر(ص)، نام سوره ای در قرآن کریم، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند محمدامین، محمد علی، محمدحسین و علی ‏محمد
706 محمد باقر باقر :در لغت به معنای شکافنده و شیردرنده است باقر لقب پنجمین امام شیعیان
707 محمد علی ترکیب اسامی محمد و علی
708 محمد مهدی مرکب از محمدبه معنای بسیار ستوده شده و مهدی به معنای هدایت شده – نامی متبرک به نام حضرت رسول و لقب فرزند صالح ایشان حضرت صاحب الزمان
709 محمد هادی بنده ستوده شده خدا و هدایت کننده مردم
710 محمدجواد بنده ستوده شده خدا و بخشاینده
711 محمدرضا ترکیب اسم حضرت رسول اکرم وامام هشتم شیعیان ، محمد به معنای ستوده شده و رضا به معنای خوشنود
712 محمدصالح بنده ستوده شده و نیکوکار خدا
713 محمدنادر ( عربی ) از نام های مرکب ، ←محمّدونادر
714 محمود آن که یا آنچه ستایش شده است، مورد پسند، نیک، خوش، از نامهای پیامبر(ص)،نام یکی از پادشاهان غزنوی
715 محمودرضا (عربی)، از نام‌های مرکب، محمود و رضا.
716 محی الدین زنده کننده دین
717 محیی الدین زنده کننده و حیات بخش دین
718 مختار آن که در انجام دادن یا انجام ندادن کاری آزاد است، صاحب اختیار، برگزیده، منتخب
719 مدثر جامه در سر کشیده؛ (اَعلام) سورهی هفتاد و چهام از قرآن کریم
720 مدد (عربی)یاری کمک؛ (در قدیم) یار‏ یاور‏ مددکار
721 مراد خواست، آرزو، مقصود، منظور، قصد؛ (در تصوف) پیر
722 مرتضی (در قدیم) پسندیده شده، مورد رضایت و پسند قرار گرفته
723 مرتضی علی ترکیبی از لقب و نامِ امیرالمؤمنین علی (ع)، ( مرتضی و علی)
724 مرسا استوار ، ثابت ، پابرجا
725 مرسل (در ادیان) فرستاده شده (از سوی خدا)، رسول صاحب کتاب
726 مرشد راهنمایی کننده، ارشادکننده
727 مرصاد کمین گاه، گذرگاه
728 مروت جوانمردی، مردانگی؛ (در فقه) ملازمت عادات پسندیده و پرهیز
729 مزید افزونی، زیادی، بسیاری، فراوانی؛ زیاد شونده، زیاد، افزون
730 مستعان (در قدیم) آن که از او یاری میخواهند؛
731 مسعود نیکبخت، سعادتمند، مبارک، خجسته،نام پسر سلطان محمد غزنوی، نام شاعر معروف قرن پنجم، مسعود سعد سلمان
732 مسعودرضا از نام های مرکب، ه مسعود و رضا.
733 مسلم پیرو دین اسلام، مسلمانان، نام پسر عقیل و برادرزاده علی (ع)، فرستاده امام حسین به سوی کوفیان
734 مسیّب رها کننده ی آب یا ستور که به هر کجا خواهد رود؛ آزاد کننده
735 مسیب بر حال خود گذاشته شده، آزاد شده ، نام یکی از سه برادری که در بخارا پول رایج قرون اولیه هجری را سکه زدند
736 مسیحا (= مسیح)، ( مسیح. 1) [در قرآن مجید کلمه «مسیح» آمده و الحاق حرف «ا»
737 مشتاق دارای شوق، بسیار مایل، آرزومند؛ (به مجاز) عاشق؛
738 مشهود آشکار، نمایان؛ دیده شده، مشاهده شده.
739 مشیر (در قدیم) آن که در کارها با او مشورت میکنند، مشورت کننده،
740 مشیر الدین آن که در دین راهنمای دیگران است
741 مصباح چراغ ، وسیله ای روشنایی بخش ، بیشتر به چراغهای قدیمی گفته می شود
742 مصدق گواهی دهنده به درستی کسی یا چیزی؛
743 مصطفی (در قدیم) برگزیده، صاف کرده شده؛ (اَعلام) 1) از القاب حضرت محمد (ص)
744 مصلح آنکه با خیر اندیشی و نیکوکاری به مردم کمک میکند و مشکلات آنها را حل می کند
745 مصلح الدین اصلاح کننده دین، لقب شاعر نامدار قرن هفتم، سعدی شیرازی
746 مصیب (در قدیم) آن که حقیقت امری را دریافته است؛ درستکار، صواب
747 مطیب معطرکننده، خوشبوکننده
748 مطیع الله مطیع و فرمانبردار خداوند
749 مظاهر (جمعِ مَظهَر)، جلوه‌ها، نشانه ها.
750 مظفر پیروز، غالب، موفق؛ (در حالت قیدی) با پیروزی و موفقیت.
751 مظفر الدین پیروز و موفق در دین، نام پسر ناصرالدین شاه قاجار
752 مظفر علی مرکب از مظفر( پیروز) + علی( بلندمرتبه)، نام نقاش معروف ایرانی در دوره صفویه
753 مظهر نماد، نشانه؛ محل تجلی، تجلیگاه
754 معاد (در ادیان) زنده شدن دوباره ی انسان بعد از مرگ تا در روز قیامت
755 معاذ (در قدیم) پناهگاه؛ (اَعلام) معاذ ابن جبل: [قرن اول هجری]
756 معراج (در ادیان) رفتن به سوی آسمان، به ویژه در مورد پیامبر اسلام(ص)
757 معرفت شناخت کسی یا چیزی در آشنا شدن به ویژگی او یا آن از طریق مطال
758 معرفت الله (در قدیم) خداشناسی.
759 معروف آنچه در نزد دیگران یا در نزد همه شناخته شده است
760 معز (در قدیم) گرامی دارنده؛ از نام ها و صفات خداوند؛
761 معصوم بیگناه و پاک؛ (در ادیان) پیامبر اسلام (ص)، دخترش فاطمه (س)
762 معید (عربی)بازگشت دهنده، بازگرداننده؛ ماهر، زبردست، کارآزموده
763 معین یاریگر، کمک کننده، یاور
764 معین الدین کمک کننده و یاور دین
765 معین رضا کمک کننده و یاور رضا؛ (به مجاز) دوستدار و محب امام رضا(ع)
766 مفید دارای فایده، سودمند، رساننده
767 مقتدا (عربی، مقتدی) آن که مردم از او پیروی می کنند، پیشوا؛ (در ادیان)
768 مقداد بسیار قطع کنندهی چیز؛ (اَعلام) نام یکی از اصحاب بزرگ پیامبر
769 مقصود آنچه کسی قصد انجام آن را دارد، منظور، مقصد.
770 ملک آرا (عربی ـ فارسی) (در قدیم) (به مجاز) مایهی زینت و آراستگی سلطنت یا مملکت
771 ملک زمان (= مَلَک جهان)، ( مَلَک جهان)
772 منتظر آن که در حال صبر کردن برای آمدن کسی یا انجام یافتن کاری باشد
773 منذر آگاه سازنده و پنددهنده، ترساننده، از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای یمن در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی
774 منصور یاری داده شده، پیروزشده، پیروز
775 منعم (در قدیم) دارای مال و نعمت بسیار، ثروتمند، توانگر؛
776 منیب (درقدیم) بازگشت کننده به سوی حق.
777 مه سیما (فارسی ـ عربی) (= ماه سیما)، ( ماه سیما و ماه چهر)
778 مهاجر آن که برای اقامت دائم از وطن خود به جای دیگری سفر میکند؛
779 مهام کارهای دشوار و بزرگ، با اهمیت ها
780 مهدی از پس پرده غیبت به درآی مه ناز درد ما جز به ظهور تو مداوا نشو
781 مهدی رضا از نام‌های مرکب، ( مهدی و رضا)
782 مهدی یار (عربی ـ فارسی) یاور مهدی؛ (به مجاز) دوستدار و محب مهدی منتظر قائم آل محمد (عج)
783 مهدیار (عربی ـ فارسی) (مَهد = (به مجاز) سرزمین، کشور، میهن + یار (پسوند محافظ
784 مهیمن (معرب از عبری) آگاه به حاضر و غایب؛ از نام‌ها و صفات خدا.
785 موحد آن که به یگانگی خداوند ایمان دارد، یکتا پرست.
786 موسی الرضا از نامهای مرکب، ( موسی و رضا)
787 موعود وعده داده شده یا از پیش تعیین شده.
788 مؤمن (در ادیان) آن که به خدا و پیغمبر ایمان دارد و اصول دینی را رعایت می کند
789 مؤید تأیید کننده
790 میثاق عهد و پیمان
791 میثم پای و سپل شتر که محکم به زمین کوبیده شود؛
792 میحاد تک تک – جداگانه
793 میران (میر = امیر + ان (پسوند نسبت))، منسوب به امیر، امیرانه، شاهانه، + ( ام
794 میعاد محل قرار ملاقات، وعده‌گاه؛ زمان قرار ملاقات، زمان وعده
795 میلاد زمان تولد؛ (در قدیم) تولد؛ (اَعلام) (در شاهنامه) پدر گ
796 میلان خواهش ، میل ، آرزو ، صفت مشبه از میل
797 نَبهان آگاه، هوشیار؛ (اعلام) 1) ابن عمرو، پدر قبیله ای است قبیل
798 نَذیر (اَعلام) از القاب پیامبر اسلام(ص) برگرفته از قرآن کریم؛
799 نُعمان (در قدیم) خون، (به مجاز) سرخ؛ نعمان ابن من
800 ناجی نجات دهنده، منجی؛ (در قدیم) نجات یابنده
801 ناد علی علی را بخوان، نام دعایی
802 نادر آنچه به ندرت یافت شود، کمیاب، بی همتا، نام مؤسس سلسله افشاریه
803 ناصح نصیحت کننده، پند دهنده؛ (در قدیم) دلسوز، خیرخواه.
804 ناصح الدین پنددهنده در دین
805 ناصر (در قدیم) نصرت دهنده، یاری کننده؛ ناصرخسرو
806 ناصر الدین یاری کننده دین، نام پسر محمد شاه قاجار
807 ناصرالدین یاری کننده‌ دین؛ ناصرالدین شاه: شاه ایران
808 ناطق سخنران؛ گوینده، سخن‌گو؛ دارای توانایی سخن گفتن، گویا؛
809 نافع سود رساننده، سودمند، مفید؛ از صفات و نام‌های خداوند.
810 نایب آن که در غیاب کسی عهده‌دار مقام و مسئولیت اوست، جانشین
811 نایف مرتفع؛ (اَعلام) نام یکی از دلیران مردم نجد از بزرگان و رؤف
812 نبی پیغمبر، رسول؛ (به مجاز) حضرت محمّد(ص)
813 نبی الله رسول خدا؛ (در ادیان) عنوانی برای پیغمران
814 نبیل هوشیار، زیرک؛ نجیب، بزرگ؛ (در قدیم) (به مجاز) عالی.
815 نجات رهایی از خطر، وضع دشوار یا ناخوشایند؛ (در قدیم) (به مجاز)
816 نجف نام شهری در عراق که آرامگاه علی (ع) در آن واقع شده است
817 نجم سوره ی پنجاه و سوم از قرآن کریم، دارای شصت و دو آیه
818 نجم الدین آن که چون ستاره ای در دین می درخشد،نام عارف بزرگ و نامدار قرن هفتم، نجم الدین رازی
819 نجی الله نجات یافته از سوی خدا؛ (اَعلام) لقب حضرت نوح نبی(ع).
820 نجیب دارای خصلت‌های برجسته و ممتاز اخلاقی؛ شریف؛ عفیف، پاکد
821 نجیب الدین اصیل و شریف در دین
822 نجیب الله خصلت های برجسته و ممتاز اخلاقی خداوند؛ شرافت و نجات خداوند
823 ندیم همنشین و هم صحبت، به ویژه با بزرگان
824 نشاط شادی، خوشی، سرزندگی
825 نصّار بسیار یاری رسان به دیگران.
826 نصر یاری، مدد، پیروزی، ظفر، نام سوره ای در قرآن کریم، نام یکی از پادشاهان سامانی
827 نصر الدین یاری دادن به دین،از شخصیت های افسانه ای
828 نصرالدین موجب پیروزی دین، یاور و مدد کار دین و آئین
829 نصرالله یاری خداوند، نام یکی از فضلای نامدار قرن ششم و مترجم کلیله و دمنه، نصرالله منشی
830 نصرت الله یاری و کمک خداوند؛ پیروزی و فتح خداوند.
831 نصیب سهم کسی از چیزی، بهره، حصه؛ قسمت هرکس از سرنوشت.
832 نصیر یاری دهنده، یاور؛ از نام‌ها و صفات خداوند؛
833 نصیر الدین یاری دهنده دین ، نام یکی از علمای بزرگ ریاضی و نجوم و حکمت ایران در قرن هفتم، خواجه نصیرالدین طوسی
834 نصیرالدین یاری دهنده و مددکار دین؛
835 نظام مجموعه قوانین، قواعد، سنن، یا نوامیسی که قوام و انتظام چیزی بر آنها نهاده شده است
836 نظام الدین نظم آورنده و نظام دهندهی دین؛ موجب آراستگی دین؛
837 نظر علی چشم و دیده علی (ع)
838 نعمان نام چندتن از پادشاهان حیره
839 نعمت هر چیزی که باعث شادکامی، آسایش زندگی و سعادت انسان می شود؛
840 نعمت الله احسان و بخشش خداوند
841 نعیم (در قدیم) نعمت؛ پرنعمت (بهشت)؛ نرم، لطیف
842 نعیم الدین نعمت دین
843 نعیما نعمت،تخلص نعمت سمرقندی شاعر قرن یازدهم
844 نقی پاکیزه، پاک، برگزیده، لقب امام دهم شیعیان
845 نقیب مهتر قوم، سالار، سرپرست گرو
846 نهام آهنگر ، نجار ، همچنین راهب دیر نشین
847 نوّاب (در قدیم) در دورهی صفوی و قاجار عنوانی که به شاهزادگان و گاه به شاهان داده مي شد
848 نوح (در عبری) به معنی راحت است؛ نام سوره ی هفتاد و یکم قرآن
849 نورالدین روشنایی و فروغ دین، نام شاعر و نویسنده نامدار قرن نهم، عبدالرحمن جامی
850 نورالله نور و روشنایی و فروغ خداوند
851 نوری (عربی ـ فارسی) (نور + ی (پسوند نسبت))، منسوب به نور، مربوط به نور
852 نویدرضا (فارسی ـ عربی) از نام‌های مرکب، م نوید و رضا
853 هَیثَم جوجهی عقاب؛ جوجهی کرکس؛ (اعلام) 1) هَیثَم بن اَسوَد
854 هُژَبر (عربی، هزبر) (در قدیم) شیر؛ (به مجاز) پهلوان، مرد دلاور.
855 هاتف نوادهنده ای که صدایش شنیده شود، اما خودش دیده نشود، سروش، نام شاعر معروف قرن دوازدهم، هاتف اصفهانی
856 هادی هدایت کننده، راهنما،از نامهای خداوند،از القاب پیامبر(ص) و امام علی نقی(ع)
857 هاشم (در قدیم) شکننده، خرد کننده؛ نام ابن عبد مناف
858 هامر ابر باران زا
859 هانی مسرور؛ میسر؛ نام چند تن از مشاهیر عرب
860 هدایت راهنمایی کردن به مسیر درست، ارشاد، نویسنده نامدار قرن چهاردهم، صادق هدایت
861 هدایت الله راهنمایی شده از سوی خدا، ارشاد شدهی خداوند.
862 همام دارای مقام و منزلت و فضایل، ارجمند، نام یکی از شعرا و سخنگویان مشهور در آذربایجان
863 همت اراده، انگیزه و پشتکار قوی برای رسیدن به هدف، بلندطبعی، بلندنظری، جوانمردی
864 همت الله اراده و خواست خدا.
865 هود نام پیامبر قوم عاد، نام سوره ای در قرآن کریم
866 هیبت رعب، جلال، شکوه
867 هیبت الله (نشانِ) شکوه و بزرگی خدا.
868 واجد دارنده، دارا، از نامهای خداوند
869 واحد آنکه در نوع خود بی نظیر و منحصر به فرد است، یگانه، بیمثل، یکتا
870 وادی (به مجاز) سرزمین؛ فضای ذهنی ای که برای چیزی تصور می شود
871 وارث (در فقه و حقوق) آن که مال، مِلک یا مقامی را از کسی به ارث می بَرَد
872 واصف به اندازه لازم و مورد نیاز، کافی، وفاکننده
873 واقف آگاه، با خبر، مطلع
874 واهب عطاکننده، بخشنده، از نامهای خداوند
875 وثوق اعتماد، اطمینان
876 وجیه الله ویژگی آنکه در نزد خداوند دارای قدر و منزلت و محبوبیت است.
877 وحدت یگانگی، اتحاد،تنهایی
878 وحید یگانه، یکتا، بینظیر؛ (در حالت قیدی) (در قدیم) جدا از دیگر
879 وحیدرضا از نام‌های مرکب، (وحید و رضا)
880 وسام مدال، نشان افتخار، نشان شایستگی.
881 وسیم (در قدیم) دارای نشان (زیبایی)، زیبا.
882 وصال رسیدن به فرد مطلوب و هم آغوش شدن با او؛ رسیدن به چیزی
883 وفا پایدار بودن در قول و قرار، تعهد دوستی یا عشق
884 وفادار (عربی ـ فارسی) آن که یا آنچه به تعهد، دوستی و عشق پای بند باشد، با وفا
885 ولی پدر، مادر یا کفیل، دوست و یار نیکان، بالاترین مقام در دین اسلام پس از پیامبر(ص)، لقب علی(ع)، از نامهای خداوند
886 ولی الله ولی خدا، دوست خدا؛ (اَعلام) از القاب حضرت علی(ع).
887 ولید (در قدیم) زاده، فرزند
888 وهاب (در قدیم) بسیار بخشنده؛ از نام‌ها و صفات خداوند.
889 وهب (در قدیم) بخشش، عطا
890 یارالله (فارسی ـ عربی) دوست خدا
891 یاسر شترکُش که گوشت قسمت کند؛ آسان؛ چپ، طرف چپ؛ (اَعلام
892 یاسین (اَعلام) (= یس) سورهی سی و ششم از قرآن کریم، دارای صدو هشتاد و
893 یاقوت (معرب از فارسی یاکند) (در علوم زمین) سنگِ قیمتی
894 یدالله دست خدا؛ (به مجاز) قدرت خداوند. 
895 یمین (در قدیم) راست، سمت راست، در مقابلِ یسار؛ دست راست انسان؛
896 یوسف رضا (عبری ـ عربی) از نام‌های مرکب، یوسف و رضا.

 

گردآوری: بخش کودکان بیتوته

 

منبع خبر "بیتوته" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.