پنج ماه از سال گذشته و هنوز هیچ خبری از متناسبسازی حقوق نیست. در این مدت، مستمریبگیران سازمان تأمین اجتماعی در استانهای مختلف بارها تجمعات اعتراضی برگزار کردند و به مقابل سازمان تأمین اجتماعی رفتند، اما وضعیت همچنان بدون تغییر باقی مانده است. مدیران این سازمان حاضر به پاسخگویی به بازنشستگان نیستند و مشخص نمیکنند که متناسبسازی و افزایش حقوق چه زمانی و به چه شکل انجام خواهد شد.
در این میان، وضعیتِ ازکارافتادگان و مستمریبگیران زیر حداقلی که کمتر از ۳۰ سال سابقه بیمه پردازی دارند، به مراتب بدتر است؛ این بخش از مزدبگیران با حقوقی که کمتر از ۱۰ میلیون تومان یا حدود این رقم است و در حالیکه به دلیل بیماریهای ناشی از کار سخت، توان انجام کار جدید ندارند، با سختی بسیار زندگی میکنند و حتی قادر به تامین یک سفرهی بسیار حداقلی نیستند.
«حمید کامجو» بازنشسته سخت و زیانآوری است که حق سختی کار او به حساب سازمان واریز نشده؛ او به دلیل بیماری، با ۱۵ سال سابقه کار بازنشست شده و از کار افتادگی میگیرد؛ با وضعیت معیشتی نامناسب خود میگوید: سازمان تامین اجتماعی توجهی به وضعیت زندگی ما مستمریبگیران به خصوص از کارافتادگان ندارد؛ نه تنها مستمریها به خط فقر نزدیک نشده بلکه ماه به ماه در پرداخت حقوقها تاخیر افتاده؛ در سال اخیر حقوقها با حداقل یکی دو روز تاخیر پرداخت میشود؛ دریغ که سال به سال در این زمینه پسرفت کردهایم.
این بازنشسته میپرسد: چرا پرداخت مابقی آن سه میلیون تومان علیالحساب همسانسازی قبل از انتخابات ادامه نداشت؟ آیا علیالحسابِ سه ماه را ریختند و پشیمان شدند؟!
او با بیان اینکه زندگی ما به سختی میگذرد، از ۹ میلیون تومان قسط ماهانهی خود میگوید؛ که اگر در پرداخت آن چند روز تاخیر شود، بانک بی توجه به حقوق ناچیز و تاخیر در واریز، جریمه آن را تا ریال آخر میگیرد.
کامجو به عنوان یک بازنشستهی از کارافتاده، از بیماریهای مختلف رنج میبرد؛ به گفتهی او، هزینهی دارو و درمان در این شرایط سخت، قوز بالاقوز شده و اوضاع را بدتر کرده؛ این بازنشسته میافزاید: نمیتوان هزینههای دارو درمان را فاکتور گرفت. این ماه دوباره نوبت چکآپ دکتر دارم و نمیتوانم نروم؛ داروهایی که میخورم باید آزاد بخرم؛ نمونهی ایرانی این داروها را دکتر قبول ندارد و باید خارجیِ آن را بخرم که بیمه هم نیست!
او با تاکید بر اینکه حقوق من امسال ۱۰ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان شده و وقتی ۹ میلیون تومان قسط بانک را میپردازم، کمتر از ۲ میلیون تومان از حقوقم میماند؛ اضافه میکند: فرزندی دارم که امسال کلاس هفتم میرود؛ نیازهای تحصیل و آموزش او به کنار، نمیتوانم برای تغذیه او هزینه کنم. وقتی بچهام در یخچال را باز میکند، من از خجالت آب میشوم، چون چیزی در یخچال نیست…
این بازنشسته میگوید: الان در شهری مانند بندرعباس، کرایه خانه سر به فلک زده؛ حداقل باید ۵۰۰ میلیون تومان داشته باشی تا یک آپارتمان را رهن کامل کنی؛ من به خاطر همین کرایه خانههای سنگین، خانوادهام را به شهرستان رودان آوردهام و اینجا در این شهر کوچک، یک خانه نقلی را ۱۱۰ میلیون تومان رهن کامل کردهام.
کامجو معتقد است؛ مسئولان خبری از زندگی سخت بازنشستگان ندارند: برخی از آنها بهترین غذا را میخورند، بهترین ماشین را سوار میشوند و بهترین جای شهر خانههای آنچنانی دارند؛ بهترین ویلاها و امکانات را در اروپا دارند؛ اینها چه میفهمند منِ ازکارافتاده در زندگی چه میکشم و چه رنجی میبرم!