این کشتار گسترده اما امروز به یک خبر تکراری لابلای اخبارسرویس بینالمللی رسانهها تبدیل شده و کمتر حساسیت جامعه جهانی را بر میانگیزد. بخشی از این بیاعتنایی نسبی اگرچه طی تکرار حملات بوجود آمده اما بخش مهمتر از آن حاصل نوعی دستکاری رسانهای و استفاده استراتژیک اسرائیل از ابزارهای پروپاگاندا است.
در ماههای گذشته، اغلب رسانههای بزرگ غربی به دلیل عملکرد سوگیرانه در طول جنگ غزه، به طور گستردهای مورد انتقاد قرار گرفتهاند. آنها با چارچوببندی جهتدار خود از مناقشه، عملا در این جنگ فراتر از مجاری اطلاعرسانی، در نقش ابزارهای پروپاگاندا ظاهر شدهاند. اسرائیل با وجود ارتکاب جنایات جنگی مثل اعمال مجازات دستهجمعی، هدف قراردادن غیرنظامیان و استفاده از سلاحهای ممنوع مانند بمبهای فسفر سفید، در سطح رسانهای تلاش کرده اقدامات خود را در چارچوب «دفاع از خود» بازنمایی کند و در این مسیر از حمایت گسترده دولتهای غربی و رسانهها برخوردار بوده است. در سایه ممانعت اسرائیلیها از دسترسی آزاد به اطلاعات، رسانههای غربی نه تنها روایت یکطرفه این رژیم را از وقایع جنگ را پذیرفتند، بلکه با استفاده از قدرت خود در شکلدهی به افکار عمومی، در انعکاس اخبار جنگ در نوار غزه، این روایت را در سطح گستردهای برجسته کردند. آنها روایت خاص مورد پسند طرف اسرائیلی را به عنوان واقعیت منعکس کرده و با نوع چارچوببندی خود، در تحقق اهداف آنها، چه بسا حتی موثرتر از تسلیحات جنگی پیشرفته عمل کردند.
پیش از این در یادداشت دیگری، از قدرت چارچوببندی رسانهها بعنوان یک ابزار موثر برای خلق روایت و برساخت اجتماعی نوشته بودم. جنگ غزه یکی از مثالهای روشن قدرت چارچوببندی رسانهها در عصر جدید است. در این یادداشت کوشیدهام برخی تکنیکهای مورد استفاده رسانهای برای تلطیف تصویر اسرائیل و انعکاس روایت مورد پسند این رژیم از جنگ غزه، را واکاوی کنم.
یک- اطلاعات نادرست و محتوای گمراهکننده
اولین گام اسرائیل در فرایند دستکاری افکار عمومی، انتشار اطلاعات نادرست یا گمراهکننده به عنوان پایه استدلال «دفاع از خود» بوده است. این دست اطلاعات اغلب برای آمادهسازی افکار عمومی برای پذیرش «حملات متناسب و ضروری» برای دفاع از ساکنان سرزمینهای اشغالی مورد استفاده قرار گرفته و میگیرد. در این میان، پیامدهای این خشونت همواره نادیده گرفته شده یا مبهم باقی مانده است. بعنوان مثال، در روزهای ابتدایی پس از عملیات جنبش حماس، خبر سر بریدن 40 نوزاد توسط جنبش حماس با وجود اینکه تاییدیه منابع مستقل را نداشت، به طور گسترده از سوی رسانههای مهم غربی (فاکس نیوز، سیانان، نیویورک پست) منتشر شد و جنجال بزرگی به پا کرد. این شایعه، که مقامات اسرائیل بارها در توجیه حملات غیرانسانی خود به نوار غزه از آن یاد کردند، هیچ گاه اثبات نشد.
محتوای گمراهکننده نیز برای ایجاد سمپاتی با طرف اسرائیلی به عنوان «قربانی واقعی» منازعه مورد استفاده قرار گرفت. بعنوان مثال، روزنامه تایمز لندن، در گزارشی که با موضوع ادعایی کودکان مثله شده اسرائیلی توسط حماس منتشر کرد، اعلام کرد تصاویر این کودکان را به دلیل اینکه بیش از حد دلخراش هستند، منتشر نمیکند. اما لابلای متن، تصاویری از کودکان مجروح فلسطینی را منتشر کرد. آنها در تکنیکی پیچیده، از رنج یک طرف منازعه، برای افزایش همدردی عمومی با طرف دیگر استفاده کردند.
در عین حال در جنایتهای دیگری، مثل ترور شیرین ابوعاقله، خبرنگار الجزیره رسانههای جهانی برای تشکیک در عاملیت اسرائیل، همگام با سخنگویان رسمی این رژیم، روایت جایگزین از جمله احتمال اصابت اشتباهی گلوله خودی را برجسته کردند. این نمونهها نشاندهنده استراتژیهای پیچیدهای است که برخی رسانهها برای شکلدهی افکار عمومی به کار میگیرند، که میتواند منجر به ارائه تصویری یکجانبه و غیردقیق از وقایع شود.
دو - ایجاد مشروعیت پیشدستانه
دومین رکن پروپاگاندا در رسانههای غربی در ماههای گذشته، ایجاد مشروعیت پیشدستانه برای اسرائیل بوده است. این استراتژی بارها برای آمادهسازی افکار عمومی بینالمللی برای حملات آتی مورد استفاده قرار گرفت تا این انگاره در اذهان شکل بگیرد که چارهای جز انجام حملات مورد نظر وجود ندارد. این رویکرد با هدف توجیهپذیر جلوه دادن حملات اسرائیل مورد استفاده قرار گرفته است. به عنوان مثال، شبکه بیبیسی درست یک روز قبل از هدف قرار گرفتن یک بیمارستان بزرگ، گزارشی منتشر کرد مبنی بر اینکه از بیمارستانها به عنوان پوششی برای تونلهای حماس استفاده میشود. در گام بعدی، حادثه بمباران بیمارستان با زبانی منفعل با هدف مبهم جلوه دادن عامل حمله، پوشش داده شد. در عین حال، رسانههای غربی روایت اسرائیل مبنی بر استفاده حماس از غیرنظامیان فلسطینی به عنوان سپر انسانی را پذیرفتند و در پوشش اخبار حمله به مدارس، بیمارستانها، کلیساها و مساجد، روی موضوع «هدف قرار دادن غیرنظامیان» به عنوان مصداق بارز جنایت جنگی، مانور ندادند.
سه - انسانیتزدایی از قربانیان فلسطینی
سومین مرحله از پروپاگاندا در نحوه پوشش اخبار مربوط به قربانیان فلسطینی از سوی رسانهها دیده میشود. رسانههای غربی در پوشش تحولات جنگ غزه، از طریق مصاحبه با خانوادههای اسرای اسرائیلی، پخش مستندهای کوتاه و انتشار روایتهای متعدد از زندگی شخصی آنها یا کشتهشدگان، این ایده را که آنها قربانی این جنگ هستند، برجسته میکنند، در سوی مقابل اما تلفات طرف فلسطینی، با صرف نظر از روایتهای فردی و رنج انسانی مربوط به هریک از جانباختگان، صرفاً به اعداد و ارقام تقلیل یافتهاند. عدم تقارن زبانی و روایی رسانههای غربی در گزارش تلفات دو طرف جنگ غزه، یکی از پایههای اصلی ایجاد روایت یک سویه از این نبرد در افکار عمومی جهانی بوده است. برجسته کردن رنج یک طرف و نادیده گرفتن طرف مقابل، ایدهای در خدمت سران رژیم اسرائیل است. رسانهها با القای این ذهنیت که تنها راه مقابله با جنبش حماس، کشتار بیرویه غیرنظامیانی است که صرفا در حد یک عدد ارزش و اعتبار دارند، عملا در راستای ایجاد مشروعیت برای نسلکشی که در ماههای گذشته از سوی اسرائیل انجام شد، گام برداشتند.
چهار - پنهانسازی عاملیت
چهارمین مرحله در پروپاگاندا، تلاش رسانهای برای کتمان عاملیت اسرائیل در فجایع جنگ غزه و کشتار غیرنظامیان است. در تحلیل متون رسانهای، استفاده از افعال مجهول، به عنوان یکی از نشانههای سوگیری و ایدئولوژیک بودن متن، مورد استناد قرار میگیرد. در پوشش اخبار جنگ غزه، یک تبعیض زبانی آشکار در بسیاری از متون رسانهای قابل مشاهده است. در خیلی از گزارشها یا اخبار رسانهها، اسرائیلیها به عنوان افرادی که «کشته شدهاند» توصیف میشوند، اما فلسطینی کسانیاند که در این منازعه «جان باختهاند». این رویکرد تبعیضآمیز زبانی، در حقیقت تلاشی برای پنهانسازی عاملان کشتار در نوار غزه است. به عنوان مثال، زمانی که خبرنگار رویترز در حمله هوایی اسرائیل کشته شد، خیلی از رسانهها در پوشش رویداد، به ندرت از کلمه اسرائیل استفاده کردند. برخی از آنها، صرفا زمانی که ارتش از این موضوع ابراز تاسف کرد، به کلمه اسرائیل اشاره داشتند. در نمونه دیگری، زمانی که یک شهرک غیرنظامی در غزه بمبان شد، در خیلی از گزارشهای خبری، رویداد بدون اشاره به عامل بمباران که اسرائیل بود، به عنوان یک «انفجار» یا «انهدام» توصیف شد.
مبارزه مستمر با هر گونه روایت متفاوت
در مقابل روایتسازی جانبدارانه رسانههای جریان اصلی جهان از جنگ غزه، تلاشهای موثری برای شکستن مارپیچ سکوت هم جریان داشته است. در میان رسانههای رسمی، شبکه الجزیره نماد این تلاش مستمر در ماههای گذشته بوده و البته ضربات سختی را نیز از سوی اسرائیل متحمل شده است. علاوه بر این، تلاش درخور ستایشی نیز از سوی شهروندگان خبرنگاران برای انعکاس واقعیتهای جنگ غزه در پلتفرمهای اجتماعی انجام شده است. در جریان این تلاش، ساکنان نوار غزه با انتشار لحظه به لحظه اخبار جنگ در حسابهای شبکههای اجتماعی خود، یک روایت جایگزین در افکار عمومی جهانی را پیریزی کردند که به توازن اطلاعرسانی از این رویداد کمک شایانی کرد. این روایت با روایت رسمی اشغالگران تعارض داشت به همین دلیل آنها روزنامهنگاران مستقل و خانوادههای آنها را طی ماههای گذشته به طور مرتب هدف قرار دادند. در عین حال خیلی از بمبارانهای اسرائیل در تاریکی شب انجام شد تا امکان کنشگری شهروندان خبرنگاران تا حد امکان کاهش یابد و جهان از آنچه در غزه میگذرد باخبر نشوند. همچنین خدمات مخابراتی در غزه نیز به طور کامل نابود شد تا منطقه به طور کامل از کانالهای ارتباطی جهانی منفک شود.
تحلیل عملکرد رسانههای غربی در پوشش جنگ غزه، نشاندهنده نقش پیچیده و گاه مخرب آنها در شکلدهی افکار عمومی است. این رسانهها با استفاده از تکنیکهای مختلف، عملاً به ابزاری برای توجیه اقدامات اسرائیل تبدیل شدهاند. این رویکرد نه تنها اصول بنیادین روزنامهنگاری مانند بیطرفی و عینیت را زیر سؤال میبرد، بلکه میتواند پیامدهای جدی در سطح بینالمللی داشته باشد؛ از یک سو، این نوع پوشش خبری میتواند به عادیسازی جنایات جنگی و نقض حقوق بشر منجر شود و از سوی دیگر، اعتماد عمومی به رسانههای جریان اصلی را کاهش خواهد داد. در چنین شرایطی، اهمیت رسانههای مستقل و شهروند-خبرنگاران در ارائه روایتی متوازنتر و نزدیکتر به واقعیت، بیش از پیش آشکار میشود. این وضعیت، ضرورت بازنگری در ساختارها و رویکردهای رسانهای و همچنین افزایش سواد رسانهای در میان مخاطبان را برجسته میکند.
پینوشت: در نگارش این یادداشت از اطلاعات مقاله خبرگزاری آناتولی ترکیه که به قلم خانم ادیبه کاگلار، روزنامهنگار و پژوهشگر رسانهای ترکیهای به نگارش در آمده، استفاده شده است.
* روزنامهنگار و پژوهشگر رسانه