خبرگزاری مهر، گروه استانها: سالیان سال است که جنگ تمام شده اما افرادی هستند که به واسطه رشادتهای خود لقب جانباز را برگزیده اند و هنوز یادگاریهای جنگ تحمیلی را با خود دارند و همچنان با این یادگاریها میجنگند تا اینکه به شهادت که آرزویشان است برسند.
این شهدای زنده از قافله جامانده اند و اکنون وظیفه دادیم به پاس رشادتها و از خودگذشتگی های این دلاورمردان آنان را در زمان حیات تکریم کنیم.
پس از ۴۸ ساعت نگهداری در سرخانه معراج الشهدای خرمشهر مجدد زنده شدم
سید علی اکبر ابراهیمی جانباز ۷۰ درصد از خاطرات و کوله بار خود با اشاره به چهار نوبت مجروحیت در دوران جنگ تحمیلی به خبرنگار مهر گفت: نخستین بار که عازم جبهه شدم ۱۴ ساله بودم که برای نخستین بار ۲ ترکش به ران پای من اصابت کرد و از ناحیه پا آسیب دیده و برای دومین بار شیمیایی شدم و یک ماه در بیمارستان بستری شدم.
وی افزود: سال ۶۵ در مجروحیت نوبت سوم، شهید شدم و ۴۸ ساعت در سردخانه معراج الشهدای خرمشهر بودم و مجدد به زندگی بازگشتم.
این جانباز ۷۰ درصد ادامه داد: سال ۶۶ حدود ۱۰ ماه بعد مجدد عازم جبهه شدم و برای آخرین بار به منظور شناسایی وارد خاک عراق شده و برای شناسایی و خرابکاری در یکی از مقرهای عراقیها حضور پیدا کردم.
ابراهیمی ادامه داد: وارد مقر رژیم بعث همراه سه تن دیگر برای تخریب موتور تانکها شدیم، تانکها را از کار انداخته و چاشنی تی. ان. تی را در انبار مهمات جاگذاری کردیم. با هماهنگی دوستان و روشن کردن چاشنی، از محل دور شدیم و منطقه را ترک کرده تا به خط اول رسیدیم و با عبور از خط اول به منطقه کمین عراقیها رسیدیم و زیر دوشگاها میلههای پدالی به همراه نارنجک کار گذاشتیم تا به محض استفاده از آن، تلهها عمل کند که در حین انجام کار، صدای عراقیها را شنیدیم که به محل نزدیک میشدند.
وی گفت: به محض رسیدن، آنها را به رگبار بستیم و عراقیهایی که در خط اول بودند، متوجه شده و ما را تعقیب کردند. ما نیز با فرار از دست آنها، به کمین نیروهای خودی وارد شدیم.
جانباز ۷۰ درصد اراکی گفت: گرمای هوا در آن منطقه حدود ۵۲ درجه بود، از کتری یخ موجود در نزد یکی از رزمندگان که پر از گل بود، آب نوشیدیم در همین لحظه خمپاره ۶۰ زیر پای راست من به زمین خورد که موجب قطع شدن پای راست، شکستگی پای چپ از چند ناحیه و قطع شدن عصبهای آن شد.
ابراهیمی تصریح کرد: صورت و سینههایم آسیب بسیاری دید و دندانهایم نیز شکست، به جز زبان و یک گوش، تمام صورتم آسیب دیده بود و به گفته دوستان، تمام بدنم کبود شده بود که همرزمانم فکر کردند من شهید شده ام که در آن حین یکی از همرزمان سرنیزه خود را در گردنم فرو میکند (برای تسهیل فرایند تنفس) و تنفس من از گردن انجام شد و با فریاد از همرزمان میخواستم که فرار کنند که گیر عراقیها نیفتند و با اصرار من، پای قطعشدهام را روی سینهام گذاشته و رفتند.
وی اظهار کرد: مطمئن بودم که به شهادت میرسم با این حال دوست داشتم تا باز هم نیروهای دشمن را نابود کنم که یکی از نارنجکهایی را که همراه داشتم آماده پرتاب کردم اما به دلیل قطع شدن عصب انگشت دست راستم، نتوانستم ضامن آن را بکشم و دندانی هم نداشتم که بتوانم با آن ضامن را بکشم که به سختی با انگشت شست دست چپ ضامن را کشیده و نارنجک را در دست خود نگه داشتم.
وی گفت: صدای عراقیها را که نزدیک میشدند، میشنیدم و به محض نزدیک شدن آنها، با تمام توان نارنجک را پرتاب کردم که پیش پای آنها منفجر شده و چند بعثی را نابود کردم. همرزمانم با طناب من را میکشیدند تا به خاکریز رسیده و من را به آمبولانس و سپس بیمارستان خرمشهر منتقل کردند.
۷۲ عمل جراحی روی من انجام شده است
این جانباز ۷۰ درصد ادامه داد: چند عمل روی من در بیمارستان خرمشهر انجام شده و سپس من را به اهواز منتقل کردند و در مسیر اهواز به هوش آمدم و سپس با هواپیما به بیمارستان شیراز منتقل شدم و در شیراز چند عمل روی چشم من انجام شد و ۶ ترکش از چشم راست و ۴ ترکش از چشم چپم خارج کردند.
وی افزود: پس از انتقال به تهران و انجام اقدامات پزشکی، برای درمان به آلمان اعزام شدم و حدود ۲ سال و نیم در آلمان بستری بودم و تا امروز بیش از ۷۲ جراحی روی من انجام شده است و ۳۸ عمل جراحی در آلمان، یک عمل جراحی در فرانسه، یک عمل جراحی در لوکزامبورگ و یک عمل در هلند روی من انجام شد.
جانباز ۷۰ درصد اراکی گفت: مسئولان امر، مساعدتهایی دارند و منصفانه نیست بگوییم که رسیدگی نمیکنند اما اکنون ۵۶ ساله هستم و برای هزینههای درمان اثرات ناشی از جنگ با مشکلاتی مواجه هستم که انتظار میرود در صورت امکان تعامل و همکاری بیشتری داشته باشند.
برای اولین بار ۱۶ سالگی مجروح شدم
یکی دیگر از جانبازهای ۷۰ درصد دوران دفاع مقدس در گفت وگو با خبرنگار مهر اظهار کرد: از ابتدای انقلاب در عرصههای مختلف و بسیج فعال بودم و سال ۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی برای اولین بار در سن ۱۶ سالگی مجروح شدم سپس برای ادامه تحصیل بازگشتم اما علاقه داشتم تا تکلیف خود را ادا کنم و با برادر دومم برای حضور در جبهه مناقشه داشتم که برادر بزرگم در عملیات فتحالمبین مجروح شد اما در نهایت با گذشت سه ماه از مجروحیت، مجدد به جبهه برگشتم.
علی تاجی ادامه داد: در سال ۶۳ در قالب غواص و به عنوان نیروهای زبده وارد یکی از عملیاتها شدیم و طی آن یکی از پاهای خود را از دست دادم که در حقیقت به عنوان امانت نزد من بود و من تکلیف خود را ادا کردم.
وی افزود: همان سال چند ماه در بیمارستان بستری بودم و چند ترکش نیز از بدن من خارج کردند و پای مصنوعی برای من ساخته شد و اواخر سال ۶۴ با وجود مخالفت خانواده در قالب بسیج به جبهه اعزام شده و خود را به اواخر عملیات فاو رساندم و در آن عملیات، از ناحیه دو چشم و ریه شیمیایی شدم.
این جانباز ۷۰ درصد تصریح کرد: با بهبود نسبی عوارض مجروحیت شیمیایی، خود را برای عملیات کربلای ۴ آماده میکردم که مانع اعزام من شدند اما سال ۶۵ عازم عملیات کربلای ۵ شدم که در آن عملیات نیز مجروح شدم و با پایان عملیات کربلای ۵، سال ۶۶ عازم جزیره مجنون شدم که در جزیره مجنون نیز مجدد شیمیایی شدم.
وی با اشاره به اینکه سال ۶۶ از جبهههای جنوب عازم جبهههای غرب و وارد قرارگاه حمزه شدم، افزود: در سردشت که شماری از منافقین نیز وجود داشتند، حاضر شدم و در آنجا گروههای مختلف معاند از جمله کومله نیز بودند که در همان سال در سردشت نیز مجروح شدم و سپس به ارومیه منتقل شدم و در سال ۶۷ نیز ازدواج کردم.
وی اظهار کرد: ۱۰ روز از ازدواجم گذشته بود که عملیات مرصاد آغاز شد و باز راهی جبهه شدم و باید اذعان کرد ادای تکلیف به این سادگی نیست و باید به شکل باطنی، محکم و استوار و تا پایان پای لبیک خود به ولی فقیه و اعتقاداتمان بمانیم.
وی ادامه داد: اکنون در دوره فتنههای آخر الزمانی قرار داریم و استکبار و دشمنان جمهوری اسلامی ایران بیکار نبوده و معاندان و سرویسهای اطلاعاتی دنیا به دنبال نابودی جمهوری اسلامی ایران هستند اما این آرزو را به گور میبرند زیرا هرلحظه به نابودی اسرائیل نزدیک میشویم اما این موضوع بهایی دارد.
تاجی تصریح کرد: مردم باید مواظب باشند زیرا دشمن دختران و پسران را هدف قرار میدهد و با توجه به اینکه انقلاب ما مردمی بود و دشمن به دنبال جدایی مردم از ولایت فقیه است و در این راستا هرکس باید با بینش درست به تکلیف خود عمل کند.
عملیات کربلای ۵ از ناحیه دو چشم مجروح و جانباز ۷۰ درصد شدم
یکی دیگر از جانبازان ۷۰ درصد روشن دل اراکی نیز در گفت و گو با خبرنگار مهر، اظهار کرد: از ابتدای دوران جنگ در جبهه حضور پیدا کردم و در عملیات والفجر ۸ جانباز ۵۵ درصد و در سال ۶۵ در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه از ناحیه هر ۲ چشم مجروح و جانباز ۷۰ درصد شدم که پس از مجروحیت و اتمام درمان اکنون در اقدامات فرهنگی و عمرانی منطقه به مشغول فعالیت هستم.
محمد حسن محمودی افزود: هنگام اعزام به جبهه ۱۴ ساله بودم و در حال حاضر ۵۵ ساله هستم و صاحب ۵ فرزند هستم.
وی افزود: جوانان باید پدر و مادر خود و قوانین کشور احترام بگذارند و به حفظ اخلاق توجه کنند و از سوی دیگر خانوادهها باید فرزندان خود را بر اساس آموزههای اسلامی تربیت کنند چرا که امید ما به جوانان و دانشآموزان به عنوان سرمایههای عظیم جامعه است.
کریمی گفت: نهادهای دیگر فرهنگی باید با بهرهگیری از آموزههای اسلامی روی دانشآموزان برنامههای تربیتی و فرهنگی انجام دهند همچنین جوانان باید بدانند که کشور و آینده متعلق به آنها است.
وی تاکید کرد: حفاظت از کشور را وظیفه خود میدانیم و برای اقتدار نظام جمهوری اسلامی ایران تا پای جان ایستاده ایم و از هیچ کوشکی دریغ نمیکنیم.