هفته گذشته زن جوانی به شعبه اول دادیاری دادسرای امور جنایی پایتخت رفت و مدعی شد: شوهر ۳۵ سالهام چند روزی است که ناپدید شده است. او خانه را برای رفتن به شرکتش ترک کرد اما دیگر خبری از فرزاد نشد. بعد از ۲۴ ساعت، فردی ناشناس با تلفن همراه همسرم به من زنگ زد و گفت او را دزدیدهاند . آنها از من ۲ میلیارد تومان برای آزادی همسرم خواستند و تهدید کردند که اگر از این تماس به پلیس حرفی بزنم و شکایت کنم، فرزاد را زنده نخواهم دید.
زن جوان ادامه داد: من هم از ترسم به پلیس حرفی نزدم و پول را به حسابی که آدمربایان گفته بودند، واریز کردم اما خبری از شوهرم نشد. به خانوادهام هم حرفی نزدم چون آنها از ابتدا با ازدواج ما مخالف بودند و میگفتند فرزاد به خاطر پول با تو ازدواج کرده. البته من قول داده بودم هیچ کمک مالی به شوهرم نکنم، الان هم این پول را خودم فراهم کردم اما میترسم شوهرم را کشته باشند.
با شکایت زن جوان، تحقیقات به دستور بازپرس روحانیزاده آغاز شد. کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی، شماره حسابی را که پول به آن واریز شده بود بررسی کردند. تحقیقات نشان میداد که حساب مورد نظر متعلق به یکی از دوستان فرزاد است. شایان، صاحب حساب شناسایی و بازداشت شد، اما مرد جوان منکر آدمربایی شد و ادعای عجیبی را مطرح کرد: من و فرزاد هیچ مشکلی با هم نداریم و او چند روز قبل با من تماس گرفت و شماره کارتم را خواست. با این بهانه که به خاطر بدهیهایی که دارد، حسابش بسته است و از من خواست شماره کارتم را بدهم تا کسی برایش پول واریز کند. قرار شد که با من تماس بگیرد و بگوید که کی و کجا این پول را به او برسانم.
به دنبال اظهارات شایان، کارآگاهان آموزشهای لازم را به او داده و از شایان خواستند در صورت تماس فرزاد؛ با او قرار بگذارد. طبق آموزشهایی که مأموران به مرد جوان داده بودند، او با فرزاد قرار گذاشت و زمانی که مرد گمشده به محل قرار آمد، کارآگاهان به سراغش رفتند.فرزاد زمانی که خود را در چنگ قانون دید، راز آدمربایی ساختگی را برملا کرد و گفت: هیچ آدمرباییای در کار نبود. فقط برای اینکه نمیتوانستم بدهیهایم را پرداخت کنم، مجبور شدم این سناریو را طراحی کنم.
همسرم دختر پولداری بود و من برای اثبات خودم به خانوادهاش، مجبور بودم که بیشتر از توانم کار کنم. اما با کار کردن نمیتوانستم سرمایهای را که میخواهم فراهم کنم، به همین دلیل تصمیم گرفتم که زیر بار قرض و نزول بروم تا با پولهای دیگران سرمایهگذاری کنم. اما نوسانات دلار باعث شد که بدهکار شوم و در یک قدمی زندان بودم. به ناچار به این فکر افتادم که با خودربایی، بتوانم از همسرم پول بگیرم و بدهیهایم را بدهم. من به خاطر غرورم و شرایطی که خانواده همسرم برایم گذاشته بودند، نمیتوانستم از همسرم این پول را بخواهم ولی او براحتی میتوانست این پول را فراهم کند. به همین دلیل نقشه خودربایی را کشیدم و از دوستم خواستم که با تلفن همراهم با همسرم تماس بگیرد. اما دو میلیارد تومان برایم کافی نبود میخواستم با این ترفند پول بیشتری از همسرم بگیرم که لو رفتم.
با اعتراف مرد جوان، تحقیقات به دستور قاضی شعبه اول دادیاری دادسرای جنایی ادامه دارد.