نفسم گرفت از این شب در این حصار بشکن
در این حصار جادویی روزگار بشکن
تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه
لب زخم دیده بگشا صف انتظار بشکن
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با تخلص «م.سرشک» یکی از آخرین بازماندههای نسل طلایی شعر ایران است. اگرچه بیشتر به عنوان یک پژوهشگر و استاد دانشگاه شناخته میشود اما واقعیت این است که در شکلگیری شعر بعد از نیما نقش مهمی ایفا کرده است. برخی شعرهای او بارها شنیده شده اما شاید خیلیها نمیدانند این اشعار سروده همین چهره دانشگاهی است؛ درست مثل شعری که اول این مطلب آمده و با صدای حبیب محبیان به گوش مردم رسیده است.
نمونههای زیادی از شعرهای مشهور او میتوان ردیف کرد که همه اینها نشان میدهد فعالیتهای علمی و پژوهشیاش در یک سمت قرار میگیرد و شعرهایش در سمتی دیگر و نکته مهم این است که او در هر دو موفق به انجام کارهای مهم و بزرگی شده است. زندهیاد بدیعالزمان فروزانفر، استاد برجسته ادبیات، زیر برگه پیشنهاد استخدام او نوشته بود «احترامی است به فضیلت او» و حالا دکتر حسن انوری، استاد نامدار و همکلاسی قدیمیاش، میگوید در این روزگار او جانشین فروزانفر است. یکی از نکات جالبی که درباره کلاسهای شفیعی کدکنی دیده شده جمعیت عظیمی است که همیشه خودشان را پای درس او میرسانند با اینکه اصلا دانشجویش نیستند.
در همین رابطه محمدجعفر یاحقی، پژوهشگر و استاد دانشگاه فردوسی مشهد، گفته است: «دانشجوی امروز از فضای قانونی و ضابطهمند فراری است و چنین فضایی برای او جذابیت ندارد. دانشجو دوست دارد آزاد باشد. به محض اینکه ما از کلمه «باید» استفاده میکنیم، او دیگر علاقهای به کار ندارد. اگر شما این روزها کلاسهای پررونقی میبینید، به این دلیل است که این افراد ضوابط را کنار گذاشتهاند. خوشبختانه دکتر شفیعیکدکنی هیچ قاعدهای را رعایت نمیکند و همین بیقاعدگی جاذبه ایجاد کرده است. اگر او طبق قوانین دانشگاه سر ساعت بیاید، سر ساعت هم حضور و غیاب کند و هر کسی که دیر میآید جلوی نامش غیبت بزند، کلاس او هم کسلکننده میشود؛ اما در حال حاضر میبینید که وقتی او در دانشگاه کلاس دارد، علاقهمندان روی در و دیوار کلاس هم مینشینند.
شفیعی سر کلاسهایش هیچ سرفصلی را رعایت نمیکند و آنچه فکر میکند آن روز باید درس بدهد بیان میکند. باید توجه داشته باشیم که امر و نهیهای نظام آموزشی باعث رمیدگی از آن شده است. اصلا مخالفت با قوانین برای دانشجو جاذبه دارد و اگر من این قوانین را زیر پا بگذارم برای آنها شیرین است.» شفیعی کدکنی اهل مصاحبه و سخنرانی و حضور در نشستهای فرهنگی نیست ولی بسیار اهل سفر و گفتوگو با مردم است. در میان شاعران معاصر به هوشنگ ابتهاج علاقه زیادی دارد و یکی از مهمترین گزیدهشعرهای این شاعر با انتخاب او و با نام «آینه در آینه» چاپ شده است. شفیعی کدکنی شاید برای اولین بار در شب بخارا که به مناسبت بزرگداشت سایه برگزار شد در این برنامه حضور پیدا کرد و حاضر شد سخنرانی کند. او گفت:
«در این جایگاه به ادبیات معاصر با نگاه دیگری مینگرم. جدا از تقسیم کردن جریانهای تاریخ ادبیات ایران به پیش از اسلام و بعد از سلام و در ادواری که با آنها آشنایی دارید، به دوران ظهور مطبوعات و رسانهها میرسیم. از این منظر جامعه ما و همه جوامع بشری در دو سوی ماقبل مطبوعات و رسانهها و مابعد مطبوعات و رسانهها قرار میگیرند. در این تقسیمبندی، برخی شاعر تاریخ مطبوعات و رسانهها هستند و عدهای شاعر تاریخ ادبیات و سایه از نظر من، شاعر تاریخ ادبیات ایران است.»
زندهیاد دکتر غلامحسین یوسفی، نویسنده و پژوهشگر برجسته، درباره او نوشته است: «بیگمان مایه فراوانی که م. سرشک از زبان و ادب فارسی اندوخته دارد و از این حیث در میان شاعران نسل خویش، خاصه نوگرایان، کمنظیر است و نیز انس وی به زبان دری، زبان دیرین مردم خراسان، چنین توانایی را به او ارزانی داشته است. شعرهای او غالبا رنگ اجتماعی دارد. اوضاع جامعه ایران در دهههای ۴۰ و ۵۰ در شعر او بهصورت تصویرها، رمزها، کنایهها و ایماها منعکس است. او افزون بر بهرهمندی از قریحه و فطرت شاعری، در شعر خویش از دیدگاهی انسانی و اجتماعی سخن میگوید و چون از فرهنگ ایران و زبان فارسی بهرهور است، میتواند اندیشهها و دریافتها و پدیدههای زیبای جهان شاعرانه خود را بهصورت دلکش و پرتاثیر به ما عرضه کند.»
حسین گنجی در کتاب «نامها از کجا میآیند» در مقالهای با عنوان «برساخته از تواضع و پرهیز» نوشته است: «شفیعی کدکنی برای تشخیص شعر خوب و بد معیاری دارد. میگوید شعری که در حافظهها بماند به این معنا که حاجت روحی برای حفظ کردنش داشته باشی شعر خوبی است. برای برندسازی و شناخت برند و نام نیک و ماندگار نیز میتوان بر این معیار تکیه کرد. به عبارت دیگر میتوان این گونه گفت که شخصی به برند و نامی نیک تبدیل شده که در حافظهها رسوخ کرده و جایی برای خود دست و پا کرده باشد و آدمها برای حاجت روحی و حتی حاجت علمی و دانشی بدان مراجعه مکرر داشته باشند. کسانی که به چنین جایگاه و مقامی در نزد جامعه میرسند همانهایی هستند که به تعبیر آلمانها سازندگان آن سرزمین محسوب میشوند. کسانی که برندشان محل ارزش و اعتبار آن سرزمین است و نامشان همچون پدری برای خانواده برای جامعه تکیهگاه محسوب میشود. شفیعی کدکنی یکی از این سرمایهها و برندهای شخصی معتبر و محل تکیه و ارزش ملی است که ایران امروز برساخته از آن است.»