هر چه را خواستید حذف کردید اما کوروش کبیر شاید نه!

برترین‌ها یکشنبه 06 آبان 1403 - 12:01
از اشتباهات غیرقابل گذشت در چاپ تقویم، حذف مناسبت‌های تاریخی بنا به گرایش ایدئولوژیک است.

روزنامه اعتماد - مهرداد حجتی: از اشتباهات غیرقابل گذشت در چاپ تقویم، حذف مناسبت‌های تاریخی بنا به گرایش ایدئولوژیک است. اینکه مثلا در هیچ تقویمی مناسـبت‌های تـــاریخی دوران‌های پادشاهی ذکر نشود حیرت‌آور است! بدتر از آن حذف ادوار سلسله‌های پادشاهی ایران از کتاب‌های درسی است! و البته در کنارش برجسته کردن تاریخ اسلام که به مرور طی سالیان برجسته‌تر شد تا جایی که بخش وسیعی از کتاب‌های درسی را در بر گرفت.

هر چه را خواستید حذف کردید اما کوروش کبیر شاید نه!

همین شیوه از نگرش به تاریخ کشور بعدها سبب نضج گرفتن گرایشات ناسیونالیستی در میان نسل‌های بعد شد. گرایشی که از سوی پادشاهی‌طلبان مورد بهره‌برداری قرار گرفت و به تندتر شدن آن تمایلات منجر شد. شاید اگر در مواجهه با تاریخ کشور قدری جانب انصاف رعایت می‌شد و حقایق آنچنان که بود در کتاب‌های درسی می‌آمد، امروز وضع اینگونه نبود. گرایشات افراطی در دو سو- هواداران متعصب گفتار رسمی جمهوری اسلامی و هوادران متعصب سامانه پادشاهی- به تقابل این دو گرایش انجامیده است. گفتارهایی که در فضای رسانه‌ای، خصوصا شبکه‌های اجتماعی تولید می‌شود از شدت این تقابل حکایت دارد. همین تقابل حالا به همه عرصه‌ها هم تسرّی پیدا کرده است و هر جا حکومت دست به اقدامی می‌زند با نقد تند آن گروه مواجه می‌شود. ولو آن اقدام در چارچوب منافع ملی و موضوع دفاع از تمامیت ارضی کشور باشد. حالا رویارویی این دو دیدگاه به متخاصمانه‌ترین درجه‌اش رسیده است. این تخاصم را می‌توان در طول یکسال اخیر در ماجرای هفتم اکتبر ۲۰۲۳ و حوادث پس از آن مشاهده کرد. هنگامی که هواداران هسته سخت قدرت در حکومت از آن واقعه- توفان‌الاقصی- به عنوان یک پیروزی بزرگ در رسانه‌ها یاد کردند و آن را جشن گرفتند و در مقابل همان گروه منتقد آن را محکوم کردند و حتی جانب دیگری را گرفتند. 

شاید ریشه همه این رفتارها را باید در اتخاذ رویکرد سران و رهبران در گذشته دید. همان ابتدای انقلاب که به یک‌باره تاریخ پادشاهی چندهزارساله به سخره گرفته شد و همه ادوار- از دوران هخامنشی تا دوران پهلوی- دورانی ننگین نامیده شد! حتی کار به جایی رسانده شد که حاج شیخ صادق خلخالی عزم ویرانی «تخت جمشید» کرد و دست برقضا عاقلانی مانع آن ویرانی شدند. البته که گروه‌های چپ مارکسیست، لنینیست هم بی‌تأثیر نبودند. آنها از سال‌ها پیش، در این «تاریخ ستیزی» نقش عمده ایفا کرده بودند. آنها به دلیل نفرتی که از شاه - خصوصا پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ - داشتند، بر هر چه تاریخ پادشاهی گذشته خط بطلان کشیده بودند. حتی بسیاری با «شاهنامه» فردوسی هم بد بودند! تا جایی که آن را «مشتی جعلیات تاریخی» زاییده ذهن خیالباف فردوسی خوانده بودند! سال‌ها بعد ویدیویی از احمدشاملو منتشر شد که در سفر به امریکا در میان جمعی از دانشجویان ایرانی در مخالفت با فردوسی و شاهنامه حرف می‌زد. این اتفاق چند سال پس از انقلاب رخ داده بود و همان روزها - درغیاب اینترنت و شبکه‌های اجتماعی- بازتاب‌های گسترده یافت و از سوی بسیاری از یاران احمد شاملو مورد انتقاد واقع شد. 

چپ‌های کمونیست دوران پهلوی، الگوهای خود را از درون نمادهایی غیر از پادشاهان فاتح برمی‌گزیدند. مثل «آرش کمانگیر» که سیاوش کسرایی شعرش را سروده بود. شعری بغایت زیبا که همان سال‌ها وارد کتاب‌های درسی شده بود! عجیب نبود! البته که عجیب بود. سراینده شعر از چهره‌های منتقد سلطنت محمدرضاپهلوی بود. اصلا «توده‌ای» بود. در شمار چهره‌های شاخص کانون نویسندگان ایران بود که یکسره همه در تملک نویسندگان چپ بود. او سال بعد -پس از انقلاب- سر از مسکو درآورده بود و خود وضع حکومتی را که از سال‌ها آن را سرمشق قرار داده بود از نزدیک دیده بود. محمدرضا شجریان در ویدیویی که چند سال پس از درگذشت سیاوش کسرایی منتشر شده بود، از آخرین دیدارش در مسکو با سیاوش کسرایی گفته بود و پیامی که کسرایی خطاب به دوست و مرشدش هوشنگ ابتهاج فرستاده بود. او خطاب به ابتهاج گفته بود: «این فلان فلان شده‌ها -حزب توده- همه این سال‌ها به ما دروغ گفته بودند. اینجا هیچ خبری نیست»! به عبارتی از آن مدینه فاضله -آن یوتوپیا- وعده داده شده هیچ خبری نیست.البته که نبود. چون چند سال بعد همان اتحادجماهیرشوروی، از فرط فساد و ناکارآمدی از هم پاشیده بود. کسرایی هم چندی بعد سر از نقطه‌ای دیگر از اروپا درآورده بود. 

هر چه را خواستید حذف کردید اما کوروش کبیر شاید نه!

شاه هم در ایجاد آن مخالفت‌ها اما چندان بی‌تقصیر نبود. او برای برجسته کردن جایگاه خود و متصل کردن خود به عظمت پادشاهان تاریخ، جشن‌های دوهزار ‌و پانصد ساله پادشاهی برگزار کرده بود و هزاران دلار از کیسه ملت خرج کرده بود و سران بسیاری از کشورها را برای یک ضیافت چند روزه به کشور دعوت کرده بود که همان زمان با انتقادهای گسترده - خصوصا از جانب چپی‌ها- مواجه شده بود. شاه برای مشروع جلوه دادن جایگاه خود پس از کودتا، دست به اقداماتی از این دست بسیار زده بود که نه تنها هیچ‌یک به مدد او نیامده بود که حتی جایگاه او را بیش از پیش متزلزل هم کرده بود. چپ‌های مذهبی هم با اینگونه اقدامات شاه مخالفت کرده بود. آنها البته از زوایه‌ای دیگر به آن اعمال می‌نگریستند. داستان‌هایی هم از اغفال دختران نوجوان برای کامجویی مهمان‌های خارجی شایع کرده بودند تا بر آتش کینه و نفرت توده‌ها علیه شاه بدمند. شایعاتی که در میان بسیاری باور شد و همان هم بعدها در بسیج توده‌ها برای سال آتش، سال۱۳۵۷، به کارشان آمد. اما همانطور که گفته شد، آن بخش از داستان جشن‌های دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی، شایعه بود. فاقد هرگونه مستند بود. چون اساسا هیچ دختر نوجوانی در آن جشن‌ها برای پذیرایی میهمان سرشناس به کار گرفته نشده بود. خصوصا دختران دانش‌آموز! 

اما داستان تقابل با شاه به داستانی بزرگ‌تر گره خورده بود. همه ادوار پادشاهی حالا به زیر سوال رفته بود. هر دو گروه چپ - کمونیست و مذهبی- برای به زیر کشیدن شاه، با همه آن پیشینه تاریخی به مقابله برخاسته بودند. آنها اغلب پادشاهان گذشته را فاسد و ستمگر می‌دانستند و خود را در جایگاه مقابله با آن ستمگری می‌دیدند. به همین خاطر هم از میان همه داستان‌ها و اسطوره‌های تاریخی، «داستان مقابله کاوه آهنگر با ضحاک» را برمی‌گزیدند. آنها به شکل سمبلیک، شاه را ضحاک و قهرمانان خود را -چه چریک‌های فدایی خلق و چه مجاهدین خلق- کاوه آهنگر می‌دیدند که حالا «درفش کاویانی» در دست علیه ظلم و جور «ستمشاهی» شوریده است! اعلامیه‌ها و شب‌نامه‌هایی که زیرزمینی توزیع می‌شد، عکس جانباختگان‌شان را با شرحی قهرمانانه از زندگی‌شان به دست می‌دادند تا از آنها چهره‌هایی مقاوم و افسانه‌ای ارایه کنند.چهره‌هایی که زیر شکنجه قهرمانانه تاب می‌آوردند و در نهایت در تاریکی شب در ساعات منتهی به طلوع، اعدام می‌شدند! 

به همان اندازه که دستگاه فرهنگی دوران گذشته- دوران شاه- در پدید آمدن جوّ علیه خود مقصر بود، دستگاه فرهنگی دوران پس از انقلاب هم در پدید آمدن جوّ علیه خود مقصر بوده است. اگر در دوران شاه، آنقدر به شکل افراطی در کنار آن همه فقر، شکوه پادشاهی، با تجمّل و ریخته‌پاش بی‌مورد به رخ کشیده نمی‌شد، شاید آنقدر در چشم مخالفان نفرت تولید نمی‌شد. چون مردم حقایق را به چشم خود می‌دیدند. وضع سیاه اکثریتی که بسیاری از امکانات رفاهی محروم بود و فقری که در بسیاری نقاط دامنگیر بود و این تناسبی با آن تجمل و شکوه نداشت! کنتراست بزرگی بود. به هیچ‌وجه قابل چشم‌پوشی نبود. همین کنتراست هم دستمایه گروه‌های چپ برای به رخ کشیدن اختلاف عمیق طبقاتی بود. «زندگی شاهانه» در کنار «زندگی فقیرانه»! دستاویز خوبی بود. بهانه‌ای که مردم را هم، برای مقابله بیشتر با شاه مصمم می‌کرد. اتفاقی که در نهایت رخ داد و توده‌ها را در ۵۷ با انقلابیون همراه کرد.

شاه تا آخرین مصاحبه تلویزیونی‌اش با «مایک والاس»، چند روز پیش از مرگ، هیچگاه این حقیقت را باور نکرد که بخشی از آن همه نارضایتی خودش بوده است. او همچنان بر همان عقیده باقی مانده بود که عامل همه نارضایتی‌ها خارج از حیطه عملکرد خود بوده بود! او نیز چون حاکمان بعدی عامل عمده نارضایتی‌ها را، عامل خارجی تلقی کرده بود و اشتباهات را پای اطرافیان گذاشته بود. او هیچگاه، سهم خود را در پیدایش آن همه نارضایتی نپذیرفته بود. سال‌ها بعد هم که بار دیگر با شکل‌گیری نسل‌های بعد، «سامانه پادشاهی» جان تازه گرفته بود ‌هوادارانی در داخل و خارج پیدا کرده بود و بار دیگر این مساله مورد بحث قرار گرفته بود، این‌بار نسل جدید هواداران شاه، به دلیل تعصبی که پیدا کرده بود، دامان او را از هرگونه خطا مبرا دانسته بود! حالا تقابل تاریخی میان مخالفان و موافقان پادشاهی از دورانی به دورانی دیگر منتقل شده بود. نسل هر چند عوض شده بود، اما تقابل، همان تقابل کهنه باقیمانده بود. تقابلی که هرباره از تاریخ پادشاهی خرج می‌کرده است و عظمت و شکوه گذشته را به خود پیوند می‌زده است. گروه مقابل هم در ضدیت با آن، همه گذشته - تاریخ همه پادشاهی- را از دم ‌‌و یکجا انکار کرده است. نتیجه آنکه حالا در تقابل و رویارویی این دو دسته، این تاریخ است که مدام آسیب دیده است. 

چه هواداران پادشاهی که امروزه خود را حامی رضا پهلوی می‌خوانند و چه مخالفان پادشاهی که عمدتا خود را حامی حکومت جمهوری اسلامی ایران می‌خوانند، به زبان فارسی حرف می‌زنند و همه ریشه در همین سرزمین دارند. اما حالا این دو گروه روبروی یکدیگر ایستاده‌اند. آنها که هواداران پادشاهی‌اند، همه افتخارات ادوار پادشاهی را به سود خود مصادره کرده‌اند و اینها که مخالفان پادشاهی‌اند همه آن افتخارات را به آنها واگذار کرده‌اند و از فرط خصومت، روزهای تاریخی را نیز از تقویم‌ها زدوده‌اند! در تقویم‌ها حالا جز مناسبت‌ها رسمی جمهوری اسلامی و مناسبت‌های دینی، دیگر هیچ مناسبت تاریخی و میهنی نیست! هیچ «مناسبت کهنی» به چشم نمی‌خورد. حتی سال‌ها تلاش شد تا مناسبت‌های ملی- باستانی که ریشه‌ای بس کهن دارند هم از تقویم‌ها زدوده شود! مناسبت‌هایی نظیر «نوروز»، «شب یلدا» و «چهارشنبه‌سوری» و «سیزده بدر».

در دوره دولت محمدعلی رجایی، تعطیلات نوروز به کوتاه‌ترین زمان تقلیل داده شد، پنج روز! اما در همان سال نخست، تعطیلات به شکل غریبی طولانی شد! خود به خود این اتفاق رخ داده بود. کارمندان مرخصی‌های خود را تمدید کرده بودند و در نتیجه فرزندان دانش‌آموزشان هم بر سر کلاس‌های درس حاضر نشده بودند. نوعی مقاومت مدنی ناخواسته‌ای به یک‌باره شکل گرفته بود. اما این نشانه - مقاومت مدنی- هیچگاه از سوی سران درست درک نشده بود. شاید برعکس فهمیده شده بود! چون هرچه بود نه تنها سران و حاکمان را به تصحیح رفتار وا نداشته بود که برعکس آنها را در جهت تقابل با مناسبت‌های دیگر هم سوق داده بود. مثل مقابله با چهارشنبه‌سوری‌ها در محله‌های مختلف پایتخت از طریق گسیل نیروهای انتظامی و گشت‌های کمیته که گاه به درگیری و رویارویی خشونت‌بار با مردم می‌انجامید. گروه‌های تندرویی هم که تریبونی در اختیار داشتند -مثل برخی از منبرها- بر آتش این اختلاف می‌دمیدند و با تحقیر و تکفیر آن مناسبت‌ها مردمان علاقه‌مند و پایبند به آن مناسبت‌ها را بر وفاداری به آن مناسک و آیین‌ها مُصِرتر و جسورتر می‌کردند. حکومت تازه برآمده از انقلاب، طرح مدوّن و از پیش اندیشه‌ای برای مواجهه با چنین مناسبت‌هایی نداشت. رفتارها در ابتدا چارچوب قانونی نداشت. حکومت هنوز تکلیفش با بسیاری از این آیین‌های تاریخی و باستانی روشن نبود. شاید همین بلاتکلیفی، این فرصت را به تندروها داد تا با استفاده از تریبون‌ها و لابی‌ها، خواسته‌های خود را پیش ببرند و با آن مناسبت‌ها مقابله کنند.

هر چه بود حالا دست بالا را پیدا کرده بودند و امکان به کرسی نشاندن افکارشان را مهیا دیده بودند. تندروها همه آن مناسبت‌های تاریخی و باستانی را یکجا با تاریخ سلسله‌های پادشاهی و همه تمدن گذشته چندهزار ساله جمع زده بودند و یکجا هم قصد نابود کردنش را داشتند. این نابودی می‌توانست با تحقیر در تریبون‌ها آغاز و در نهایت به حذف از همه کتاب‌های درسی بینجامد. چنانکه در مواردی اینگونه پیش رفت و در درج برخی نکات در کتاب‌های درسی بازنگری شد. اما هرچه دولت به صدای تندروها توجه نشان می‌داد، به همان اندازه از توجه خود به آن مناسبت‌ها می‌کاست. تا جایی که هیچگاه حاضر نشد در تقویم رسمی از واژه «چهارشنبه سوری» برای آن مناسبت استفاده کند. یا از واژه «سیزده بدر» ! مردم نسل اول انقلاب، اما همان مردمی بودند که سال ۵۷ به خیابان آمده بودند و رژیم پادشاهی را برانداخته بودند. اما آنها خواهان کنار گذاشتن آیین‌های باستانی خود نبودند. آنها هیچگاه آن آیین‌ها را با حکومت پهلوی پیوند نزده بودند. آیین‌هایی که قرن‌ها پیش از حکومت پهلوی پاس داشته می‌شدند و در طول تاریخ با تغییر سلسله‌های پادشاهی -حتی پس از حمله اعراب- هیچگاه تغییر نکرده بودند. اشتباه سران انقلاب، پیوند زدن این مناسبت‌ها با دوران پادشاهی پهلوی بود. آنها نکوداشت و پاسداشت این مناسبت‌ها را به نوعی احیای آن دوران می‌دیدند و همان هم آنها را به مقابله با آن آیین‌ها مصمم‌تر کرده بود. اشتباه بزرگ‌تر نفی و بایکوت عظمت تمدن گذشته بود.

امپراتوری ایران و شکوه و جلال چند هزار ساله‌ای که غیر قابل انکار بود. آنها به تصور اینکه توجه به آن عظمت ممکن است در احیای خاطرات گذشته- از دوران ‌پهلوی- تأثیر داشته باشد و به سود شاه و زیان انقلاب تمام شود، کلیت آن تمدن را سال‌ها نادیده گرفتند و حتی در جهت تقبیح آن نیز برآمدند. تندروها هم هنگامی که سکوت دولتمردان را در برابر ادعاهای مخرب خود مشاهده کردند، بر شدت تبلیغات مخرب خود علیه تاریخ پادشاهی ایران افرودند و نتیجه آن شد که نسل‌های بعد روز به روز به تاریخ پیشین و کهن کشور خود علاقه‌مندتر شدند. آنها هر چه از تریبون‌های رسمی درباره تاریخ پادشاهان بد می‌شنیدند در جست‌وجوی گذشته نیاکان خود مصمم‌تر می‌شدند. تا جایی که مخالفان جمهوری اسلامی را- همین عطش به دانستن گذشته- به طمع انداخت تا شبکه‌های تلویزیونی با رویکرد «پادشاهی طلبی» تأسیس کنند. شبکه‌هایی که مدام از «عظمت از دست رفته»می‌گفتند و آبادی گذشته را در کنار ویرانی امروز نشان می‌دادند!

شبکه‌هایی با دست پر از مستندهای شیک و دکورهای پرزرق و برق و مجریان ترگل و ورگل که حرف‌هایی مردم‌فریب می‌زدند. حرف‌هایی برای یارگیری از نسل جوان که سال‌ها حکومت چیزهایی را از آنها پنهان کرده بود. «من‌وتو» پس از مدتی مخاطب خود را پیدا کرده بود و گروه کثیری از مردم مخالف حکومت را با خود همراه کرده بود. آن شبکه، با «حربه تاریخ» به جنگ جمهوری اسلامی آمده بود. دولتی که هیچگاه برنامه مدونی برای بازخوانی تاریخ ارایه نداده بود، در برابر چنین تهاجمی به یک‌باره غافلگیر شده بود. حالا از سویی تندروها را در داخل به تکاپوی بیشتر برای مقابله با تاریخ ترغیب کرده بود و در دیگر سو، پادشاهی‌خواهان را به مصادره همه عظمت آن تاریخ مصمم‌تر کرده بود. دعوایی که در نتیجه به زیان تاریخ یک ملت تمام شده بود. تاریخ باز هم در میان این همه دعوا درست قرائت نشده بود. چون هر یک از دو طرف، بخش‌هایی از آن را به شکل گزینش شده، برجسته کرده بود. 

شاید اگر تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران کشور برای آشتی با بخش عظیمی از مردم، به شکل منصفانه‌ای تاریخ را در رسانه‌های رسمی و تریبون‌ها روایت می‌کردند و آنقدر در جهت نکوهش و مذمت پادشاهان تاریخ، سخن نمی‌گفتند. امروز نسل‌های تازه اینقدر با دولت از سر لج وارد نمی‌شد. این لجاجت، بیشتر از آن رو است که هیچگاه هویت ملی ایرانیان آنقدر که باید و آنقدر که بایسته و شایسته است از رسانه‌های رسمی اطلاع‌رسانی نشد. به اندازه‌ای که پول صرف ساخت سریال‌های مذهبی شد، هیچگاه صرف ساخت یک مینی‌سریال ملی میهنی نشد. هنوز هم پس از ۴۵ سال، تاریخ پادشاهان گذشته ملامت می‌شود. کوروش با همه شکوه‌اش نادیده گرفته می‌شود و الواح و فرامین خیرخواهانه پادشاهان هیچ جایگاهی میان گفتار سران و رهبران پیدا نکرده است. پخش سرودهایی با نام «ایران» در رسانه‌های دولتی هیچگاه آن خلأ یا آن حفره عمیق را جبران نکرده است. اینجاست که مردم راه خود را در تاریخ سوا می‌کنند و این خسارتی است که دولت در طول چند دهه به دست خود برای خود تدارک دیده است. آنها گرایش بخش وسیعی از مردم به بازیابی هویت ملی‌شان را همواره نادیده گرفته‌اند. هویتی غیر قابل انکار که با آمدن و رفتن پهلوی هیچ تغییری در آن به وجود نیامده بود، چنانکه همین اینک هم با آمدن این حکومت هیچ تغییری نکرده است. ایران همان ایران است با همه آن تمدن با شکوه چند هزار ساله‌اش.

منبع خبر "برترین‌ها" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.