نامه نیوز - «پس از سالها مبارزه در یک جنگ سایه پنهان مبتنی بر استفاده از نیروهای نیابتی و عملیاتهای مخفی، اسرائیل و ایران اکنون در آستانه جنگ آشکار قرار دارند. این تغییر در روش رویارویی دو طرف، استفاده از ابهام، امکان انکار یا مهار تنش را تضعیف می کند، منطقه را به نقطه جوش نزدیک می کند و اهمیت دیپلماسی را افزایش می دهد.»
نشنال اینترست با این مقدمه می نویسد: گستردگی و پیچیدگی حمله اسرائیل در 25 اکتبر و هدف قرار دادن چندین سایت نظامی در سراسر ایران در عرض چند ساعت، رویکردی متفاوت را برجسته می کند: تمایل به خطر رویارویی گسترده تر در حالی که مسیر برای کاهش تنش با هدف اجتناب از یک جنگ همه جانبه را هم تسهیل می کنید.
مانور اسرائیل به ایران نشان میدهد که در آینده، تل آویو ممکن است درخواستها برای خویشتنداری را نادیده بگیرد، بهویژه در دوره انتقالی ریاستجمهوری یا احتمالاً با بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، که میتواند اسرائیل را برای آغاز اقدامات تهاجمی بیشتر جسور کند.
این ممکن است شامل دخالت یا حمایت آمریکا باشد که فراتر از همکاری دفاعی صرف است. حمله اخیر ایالات متحده به تأسیسات زیرزمینی حوثی ها، نشان دادن توانایی آن و تهدید مستقیم ایران با ارسال یک پیام به حساب می آمد.
چنین هشدارهایی ممکن است گفتمان داخلی جاری در ایران را در مورد امکان سنجی شکست هسته ای تشدید کند. با این حال، دولت اسرائیل ممکن است این را به عنوان یک ریسک حساب شده تلقی کند که یا می تواند ایران را به سمت امتیاز دادن در برنامه هسته ای خود ببرد و یا این کشور را به سرعت بخشیدن به این برنامه تحریک کند که در حالت دوم می تواند یک کارزار بین المللی گسترده تر علیه ایران را برای اسرائیل توجیه کند.
حمله اسرائیل همچنین به ایالات متحده نشان می دهد که تل آویو دیدگاه های ایالات متحده را جدی می گیرد و خویشتن داری می کند. به طور همزمان، آمادگی خود را برای اتخاذ رویکرد تهاجمی تر در صورتی که تهدیدی برای امنیت خود احساس کند، نشان می دهد.
با استفاده از این رویکرد، تل آویو قصد دارد واشنگتن و جامعه بین المللی گسترده تر را ترغیب کند تا موضع قاطع تری در برابر برنامه هسته ای پیشرو ایران اتخاذ کنند. برای اسرائیل، این امر به ویژه ضروری است، زیرا انتظار میرود ایران در کمتر از یک سال آینده از آخرین محدودیتهای سیاسی مهم خود در نتیجه لغو قطعنامه های معلق شده شورای امنیت سازمان ملل متحد رهایی یابد.
حالا توپ در زمین تهران است. کم اهمیت جلوه دادن اولیه این حملات توسط تهران حاکی از آن بود که ایران ممکن است اقدام تلافی جویانه محدودی را انتخاب کند یا حتی از پاسخ مستقیم نظامی بیشتر خودداری کند. با این حال، با واضح تر شدن نتایج این حمله، صداهای قاطع تری در داخل ایران شنیده می شود که بر معضلی مهمی که تهران با آن دست به گریبان است، تاکید دارد. اکنون، برخلاف خویشتنداری پس از اقدام تلافی جویانه محدود اسرائیل در ماه آوریل، تصمیم گیرندگان در تهران ممکن است احساس کنند مجبور به ادامه مبادلات نظامی فعلی برای جلوگیری از فرسایش بیشتر بازدارندگی و مقابله با تصورات داخلی و منطقهای از ضعیف شدن خود هستند. در درازمدت، ناکامی تهران در احیاأ بازدارندگی مقابل اسرائیل، چه از طریق متحدان منطقه ای یا تواناییهای موشکی و برنامه هستهای، ممکن است به تغییری اساسی در دکترین امنیتی این کشور منتهی شود.
آیا ادعاهای ایران در بیان اینکه اسرائیل قصد دارد تهران را به یک تله استراتژیک بکشاند درست است؟
آیا دستور کار اسرائیل فراتر از صرفاً بازدارندگی ایران از دخالت در درگیری های خاورمیانه است؟
آیا ممکن است منافع اسرائیل در ایجاد شرایط مساعد برای حمله در مقیاس بزرگتر به تأسیسات نفتی، تأسیسات دولتی یا سایت های هسته ای ایران تعریف شده باشد؟
این ملاحظات برای تصمیم گیرندگان ایرانی بسیار مهم است، زیرا آنها در مورد واکنش خود، روند تداوم تعاملات در منطقه و مسیر آینده برنامه هسته ای خود بحث می کنند. در پایان این مبادله آتش، به ویژه اگر خصومت ها به زودی متوقف شود، فرصتی برای پیشبرد ابتکارات سیاسی وجود دارد که می تواند، حداقل به طور موقت، تنش های فعلی را متوقف کند.
این تلاش ها باعث ایجاد تفاهم نانوشته ای می شود که برای جلوگیری از درگیری مستقیم بین دولت ها طراحی شده است. کشورهای منطقه ای که با هر دو طرف ارتباط دارند باید ارتباط و جذب این پیام های حیاتی را تسهیل کنند./ جماران