علی صمدی_ گروه تعاملی
بر تلخ در گیری همراهان بیمار با کارکنان اورژانس یا بیمارستان به صورت مکرر و با فراوانی نگران کننده در رسانه ها درج می شود و اغلب به اضطراب و عصبانیت همراهان بیمار نسبت داده می شود. در این قبیل حوادث از آنجا که همواره قلم در دست متصدیان بهداشت و درمان است و ایضا شواهد و مدارک نیز در ید اختیار آنهاست مقصر نهایی، همراهان بیمار قلمداد می شوند و موضوع با توصیه به صبر و شکیبایی و لزوم قدردانی از زحمات شبانه روزی کارکنان بهداشت ودرمان و بعضا محکومیت قضایی منسوبان و همراهان بیمار ختم می شود. در این قبیل مسائل کمتر به این قضیه پرداخت می شود که آیا در بروز مشکل، کارکنان اورژا نس یا بیمارستان هم احیانا قصور و تقصیری داشتند یاخیر. پر واضح است که در چنین مسائلی که جان یک انسان در خطر است کوچکترین خطا و سهل انگاری ضریب پیدا می کند و چیزی نیست که بتوان به راحتی از آن چشم پوشی کرد. از طرف دیگر معدل فرهنگ و انصاف مردم فهیم و صبور ایران عزیز به اندازه ای است که محدودیت ها و موانع طبیعی در امر امداد و درمان را درک کنند و انتظارات فرا طبیعی از کارکنان اورژانس یا بهداشت و درمان نداشته باشند. کاسه صبر زمانی لبریز می شود که قصور و تقصیر و سهل انگاری برای آنها کاملا محرز و مبرهن به نظر می رسد. به عنوان مثال به مورد تاسف برانگیز قتل پزشک متخصص در یاسوج نگاهی می افکنیم. سابقه ماجرا چنین است:جوان 35 ساله ای که دچار مشکل قلبی شده توسط منسوبان به بیمارستان منتقل می شود، پزشک متخصص که شیفت آنکال داشته دستورهای دارویی می دهد بنا به اعلام معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی یاسوج« متاسفانه پرستاران به دلیل تعویض شیفت ادامه درمان را به شیفت بعدی واگذار می کنند.» واژه متاسفانه گویای این است که در فاصله تغییر شیفت در حالیکه جان یک انسان در خطر بوده و در آن دقایق طلایی کار امداد و درمان متوقف شده و تا شیفت بعدی بیاید و در جریان امر قرار بگیرد کار از کار گذشته است.
مسئله دیگر به پزشک متخصص آنکال برمی گردد چرا بعد از دادن دستورهای درمانی بلافاصله بر سر بالین بیمار حاضر نشده است؟ معنای شیفت آنکال چیست؟ آیا پزشک محترم موضوع را کم اهمیت تلقی کرده؟ در حالیکه گزارش پزشک اورژانس حاکی از « حمله قلبی گسترده» است. بدون تردید اگر پزشک متخصص در کمترین زمان خودش را به بالین بیمار می رساند اجازه توقف درمان در فاصله تغییر شیفت را هم نمی داد و در چنین صورتی اگر هم بیمار فوت می شد بحران عاطفی در بین همراهان و منسوبان بیمار ایجاد نمی شد و چه بسا از پزشک محترم تشکر هم می کردند.
متاسفانه مسئله حضور پزشک متخصص بر بالین بیمار مشکلی است که همه ایرانیان کمابیش آن را احساس کرده اند. پزشکان متخصص یا در بیمارستان حضور ندارند و یا حضور آنها سرزده، کوتاه و در حد چند دقیقه است. صحبت کردن، ایجاد رابطه عاطفی با بیمار و یا دادن توضیحات لازم به همراهان بیمار هم اغلب منتفی است. همراه بیمار که ساعت ها منتظر حضور پزشک متخصص بر بالین بیمار خود است تا به خود بیاید پزشک آمده، دیده و رفته است. دلیل این کار هم مشخص است چون پزشک محترم در عین حالی که کارمند رسمی بیمارستان است استاد دانشگاه و عضو هئیت مدیره چند بیمارستان خصوصی است و در عین حال دارای مطبی است که گاهی از ساعت چهار بعد از ظهر تا چهار صبح دایر است.
مسئله دیگر مدیریت بیمارستان ها و عدم پاسخگویی مناسب به مراجعین است. در بیمارستانهای ما اتاق های متعدد با تابلوها عجیب غریب و اکثرا با حروف و اصطلاحات لاتین وجود دارد اما اتاق مدیر یا مسئول پاسخگو وجود ندارد و یا اگر وجود دارد در پنهانترین و غیر قابل دسترسترین نقطه بیمارستان است و همیشه هم در آن بسته است و آقای مدیر که خود یک پزشک با مشاغل و مسئولیتهای پیشگفته است حتما در سر یکی از ین مشاغل است و طبعتا وقت پاسخگویی به مردم و رفع مشکلات حیاتی آنها را ندارد و همین مشکلات هستند که هر از گاهی حالت انفجار به خود می گیرند و ما خبر آن را متاسفانه به عنوان یک ناهنجاری در رسانه مشاهده می کنیم. مسئولان محترم دانشگاه علوم پزشکی اولا مدیریت بیمارستانها را به متخصصان علوم مدیریت واگذار کنند که هم باری از بارهای پزشکان محترم کاسته شود هم شغلی برای جوانان مستعد و جویای کار فراهم شود و هم امر خطیر مدیریت و پاسخگویی به مردم که مشکلشان در این مورد نه مشکل نان بلکه مشکل جان عزیزان خود است به نحو شایسته اجرا شود.
توصیه دیگر به مدیران ارشد دانشگاه علوم پزشکی این است که مدیریت و پاسخگویی به مردم را از بانک ها یاد بگیرند که میز مدیر هربانک در ورودی شعبه قرار دارد و مراجعین هر لحظه و به راحتی به مدیر بانک دسترسی دارند. اتاق مدیر بیمارستان هم باید دقیقا در ورودی بیمارستان طبقه هم کف و با در همیشه باز باشد و امور جلسه و افتتاح و کلنگ وزنی وسایر تشریفات انصافا در این مورد خاص به فرد دیگری واگذار شود
ضرب المثلی هست که می گوید:« نخوردیم نان گندم دیدیم که دست مردم.» مردم ماهم حداقل در سریال های خارجی دیده اند که وقتی یک بیمار بدحال وارد یک مرکز درمانی می شود چندین پرستار با برانکار با حالت دو خوشان را به بیمار رسانده و با سرعت بیشتر اورا به محل درمان می رسانند و تا پایان درمان مثل پروانه به دور او می چرخند. انصافا آیا در مراکز درمانی ما چنین حالت و روحیه ای وجود دارد؟ شاید مسئولان ما بفرمایند بله وجود دارد. اما ما مردم عادی؟ چه عرض کنم.