در عین حال بررسی نمونههای مشابه خارجی در زمینه انتقال پایتختها نیز چندان موفق نبوده و عمدتا حاکی از تحمیل هزینه سنگین به دولتها و عدمرونق پایتختهای جدید بوده است.
در این شرایط مطرح شدن مجدد طرح انتقال پایتخت و صرف هزینه برای اجرای مجدد مطالعات، در شرایطی که مطالعات متعدد قبلی در این زمینه وجود دارد؛ اصرار بر مواضعی نادرست تلقی میشود که حداقل زیان آن، صرف هزینهای گزاف برای موضوعی است که نتیجه آن مشخص است.
در حالی مسعود پزشکیان بر اجرای طرح انتقال پایتخت تاکید دارد که در سال ۹۴ نیز مجلس شورای اسلامی قانون «امکانسنجی انتقال مرکز سیاسی و اداری کشور و ساماندهی و تمرکززدایی از تهران» را مصوب کرد و مقرر شد تا شورایی به ریاست رئیسجمهور و مجموعهای از وزرا، مطالعاتی را به مدت حداکثر ۲سال انجام دهند تا به این پرسش پاسخ دهند که «آیا مشکلات تهران با انتقال پایتخت حل میشود یا با ساماندهی و تمرکززدایی؟
اگرچه پرونده این مطالعات بسته نشد، اما نتایج جلسات تا زمان انتشار بر این تاکید داشت که «تمرکززدایی خدمات و امکانات از تهران و ساماندهی مجموعه شهری تهران» راه ممکن و مناسب برای حل مسائل پایتخت است و برآیند نظرها تا آن زمان، «نه» به انتقال پایتخت بود. در عین حال این سوال به شکل جدی مطرح است که آیا مشکلات پایتخت با انتقال مرتفع میشود یا با این انتقال تنها بخشی از مشکلات مرتفع شده و مابقی باقی میماند.
در عین حال ذکر این نکته نیز ضروری است که اگر سیاستگذاریهای حاکمیت در پایتخت جدید نیز به روال فعلی بر تمرکزگرایی باشد، نه تنها مشکلات تهران باقی میماند که شبیه همین مشکلات در پایتخت جدید شکل خواهد گرفت.
درحالی رئیسجمهور بر انتقال پایتخت تاکید دارد که این سوال مطرح است که آیا این انتقال در واقعیت عملیاتی است؟ نتایج مطالعات کارشناسی حاکی از آن است که با توجه به هزینه انتقال، نبود شهری در نزدیک به شرایط تهران و زمانبربودن انتقال تقریبا در کوتاهمدت با توجه به وضعیت موجود امکانپذیر نیست.
در این شرایط این سوال مطرح است که آیا دولت چهاردهم به جای تکرار طرح انتقال پایتخت، نباید به ساماندهی پایتخت روی آورد؟ درواقع تمرکززدایی امکانات و خدمات اقتصادی از تهران، توسعه حملونقل عمومی بین تهران و حومه و یکپارچهسازی تهران و شهرهای اطراف آن همچون کرج در سیاستهای شهری به مراتب بهتر است.