روزنامه اعتماد نوشت:ایران امیدوار بود با توجه به سیاست دولت جدید در تعامل با کشورها و سازمانهای بینالمللی و اهتمام رییسجمهور به انجام سفر آقای گروسی و بازدید وی از دو سایت هستهای ایران، راهحل مناسبی باشد برای شروع همکاری دوران جدیدی بین ایران و آژانس .
اما متاسفانه با توجه به اهداف غیر هستهای و سیاسی بانیان قطعنامه و مخصوصا این سه کشور اروپایی میتوان ادعا کرد آنها و آژانس دچار اشتباه محاسبه شدهاند.
در این میان واکنش ایران به قطعنامه شورای حکام نیز قابل تامل است. تهران پیش از برگزاری شورای حکام اعلام کرد که در صورتی که قطعنامه ارایه شده تصویب شود، تهران واکنش متقابل نشان داده و در همین راستا با صدور بیانیهای مساله راهاندازی سانتریفیوژهای پیشرفته جدید و کاهش همکاری با آژانس بینالمللی انرژی از سطح فراپادمانی به سطح تعهدات تعریف شده در قالب «ان پی تی» به عنوان واکنش مطرح شد.
اروپا اگرچه در شرایط کنونی مرتکب سه اشتباه استراتژیک شده است، اما ایران تا ماه مارس آینده یعنی بازه زمانی که قرار است آژانس طبق خواست قطعنامه، گزارشی در باب فعالیتهای هستهای کشورمان و میزان پایبندی تهران به تعهدات پادمانی تدوین و در اختیار شورای حکام قرار دهد، میبایست به دیپلماسی فضای بیشتری داده و بر فعل و انفعالهای دیپلماتیک و به دور از تنش و تهدید متمرکزتر شده و تعامل با آژانس به عنوان نهاد پادمانی را در اولویت قرار دهد.
اما آن سه اشتباه اروپا: نخست، اروپا مشکلات سیاسی و منطقهای خود با ایران را با مشکلات هستهای و فنی پیوند زده و در این بستر تصمیمسازی، تصمیمگیری و جرکت میکند که رویکردی است خطرناک و در عین حال پرهزینه. بازیگران بینالمللی باید بدون پیوند زدن مشکلات و اختلاف نظرهای خود در باب مسائل مختلف، چالشها را به اشکال جداگانه بررسی کرده، راهحلهای جداگانهای برای خروج از تنشها بیابند. در غیر این صورت معادلات حاکم پیچیدهتر خواهد شد، فضا برای مانور در میدان دیپلماسی محدود گشته و گزینههایی چون رایزنی و گفتوگو به حاشیه رانده میشوند و همزمان طرفین قادر نخواهند بود به گفتمانی غالب در هر زمینه دست یابند.
اشتباه دوم اروپا آن است که این گروه از بازیگران- مشخصا فرانسه، آلمان و انگلیس - در باب چالشهایی که با روسیه به واسطه حمله به اوکراین دارند، تهران را هدف قرار میدهند، پیروی از این رویکرد، سیاستی نادرست است.هرچند باید اذعان کرد که همکاریهای نظامی ایران با روسیه حساسیتهای کشورهای اروپایی در این باره را افزایش داده است. با این همه شواهد و سطح و میزان کمکهای نظامی و تسلیحاتی که امریکا و کشورهای اروپایی در اختیار اوکراین قرار میدهند حکایت از آن دارد که اروپا در باب نقشآفرینی ایران در معادلاتش با روسیه بزرگنمایی کرده تا بدین طریق بهانهای برای تحت فشار قرار دادن ایران در اختیار داشته باشد و هم بتواند بستر را برای به دست آوردن امتیازهای حداکثری هموار سازد. در این بزرگنمایی، اوکراین هم بینقش نیست که هدفش کسب امکانات تسلیحاتی بیشتر از غرب است!
سومین اشتباه محاسباتی اروپا به اختلافهای خاورمیانه این گروه از بازیگران با ایران بازمیگردد که میبایست در همین بستر تحلیل شده و برای آن راهحلی یافت شود. در مقابل ایران نیز میبایست اختلافهای خود با اروپا را به شکلی جداگانه در بسترهای مختلف تعریف کرده و با توسل به رایزنی و گفتوگو و همچنین استفاده از کارتهای خود در زمان مناسب، زمینه را برای عبور از تنشها هموار نماید. ایران در سه حوزه فنی، همکاریاش با روسیه و تنشها در خاورمیانه مواضع خود را دارد و در همین چارچوب میبایست در باب مسائل فنی زمینه را برای رایزنی کارشناسان فنی ایران و آژانس هموار سازد این مهم مستلزم آن است که شخص آقای گروسی به عنوان رییس نهاد ناظر اتمی نیز بیطرفی خود را حفط کرده و به مسائل سیاسی و منطقهای مورد اختلاف ایران با غرب ورود نکند و فنی بماند.
ایران همچنین این فرصت را دارد تا در باب سوءتفاهمهای به وجود آمده با اروپا در باب همکاریهای نظامیاش با روسیه، از طریق گفتوگو کشورهای اروپایی را متقاعد کند که هدفش از تعامل با مسکو برهم زدن نظم موجود و توازن به نفع روسیه، در اروپا نیست و همکاری دو همسایه در راستای نگاه به شرق ایران قابل تبیین است؛ تا ایران برای حل مشکلات بینالمللیاش دست بالا را داشته باشد.نگاهی که امریکا به واسطه تحریمهایش علیه ایران و انفعال اروپا در شکلیگیری آن بیتقصیر نیستند.
با این همه آنچه بیش از همه روابط ایران و اروپا را تحت تاثیر قرار داده، به نظر میرسد زیادهخواهی و امتیازگیری اروپا است. در این باره تحولات برجام تا اکتبر 2025 باید مورد توجه قرار بگیرد. در آن مقطع زمانی قطعنامه 2031 به پایان رسیده و کلیه تحریمهای هستهای منقضی میگردد، مگر اینکه اثبات شود ایران به تعهدات برجامیاش عمل نکرده است. البته تلاشهای طرفین درگیر، برای دستیابی به امتیاز حداکثری امری معمول در عرصه دیپلماسی است. با این همه بازیگرانی که با یکدیگر اختلاف دارند میبایست با تکیه بر حسن تفاهم و همچنین اهرمهای دیپلماتیک به اختلافشان پایان داده و راهحل میانهای برگزینند.
با این اوصاف ایران 3ماه حساسی را پیش رو دارد تا با نهاد پادمانی به توافق دست یابد. از سوی دیگر با توجه به ساز و کار حل اختلافهای تعریف شده در ماده 36 برجام که بازه زمانی دوماهه دارد، ایران فرصتی 9ماهه دارد تا به اختلافهایش با اروپا پایان دهد. ایران میبایست دو روند موازی حل اختلافات با اروپا و آژانس را همزمان طی کند.
اتفاقا سفر اخیر آقای گروسی به ایران نشان داد که ایران بدون حل اختلافنظرهای خود با اروپا نمیتواند انتظار داشته باشد تا روابطش با نهاد پادمانی بهبود یابد.
در شرایط کنونی آنچه ایران میبایست بر آن متمرکز شود، تلاش برای تعریف دور تازهای از رایزنیها و پیدا کردن فرمول جدید مذاکراتی جهت پذیرش وضعیت موجود در قبال خسارات وارده است. بدین معنا که ایران به واسطه خروج یکجانبه امریکا از برجام و در حالی که 15 گزارش مثبت از آژانس گرفته است خسارات مادی و معنوی متحمل شده و نتوانسته از مزایای برجام استفاده کند و طبق بندهای 26، 36 و 37 برنامه جامع اقدام مشترک حق و حقوقی دارد. در مقابل غرب بر کاهش سطح غنیسازی در ایران تاکید میکند، گزارهای که مطلوب ایران نیست. و فارغ از آن ایران در این بازه زمانی در اثر 5 مرحله کاهش تعهدات برجامی دانش هستهایاش را گسترش داده و نمیتوان این واقعیت را انکار کرد.
همزمان ایران به دنبال عبور از تحریمها است. در چنین شرایطی باید به یک دور بده بستان رسید و تلاش کرد مبنا و فرمولی برای دور تازه رایزنیها و گفتوگوها تعریف شود. مثلا « ایران سطح غنیسازی را افزایش ندهد و در مقابل خسارات وارده بر ایران با رفع تحریمها تهاتر شود.»