به گزارش اقتصادنیوز، روزنامه اعتماد نوشت: اگرچه قابل پیشبینی بود که تندروهای مجلس که عمدتا برآمده از جبهه پایداری و حامیان سعید جلیلی در انتخابات ریاستجمهوری بودند، آرام ننشینند و برنامههایی برای تقابل با دولت طراحی کنند اما تصور نمیشد خط آتش پایداریهای مجلس به این زودی فعال شود، خصوصا آنکه طرح گفتمان وفاق در بیان و عمل پزشکیان و همراهی مجلس در تشکیل کابینه دولت، نوید روزهای آرامی را حداقل در ماههای آغازین کار دولت میداد .
اما اتفاقات اخیر نشان میدهد این بهاری بوده که خیلی زود به خزان نزدیک شده است. افزون بر آنکه چینش کابینه و استانداران نیز تا حد زیادی انجام شده و برخی افراد ذینفوذ مجلس سهمها را از دولت گرفتهاند و حالا بنا بر ناسازگاری گذاشتهاند.
ناسازگاریها و چوب لای چرخ دولت گذاشتن اگرچه در مسائلی مثل حجاب و فیلترینگ که شعارهای اصلی پزشکیان بود و جامعه نیز منتظر دیدن تحقق این شعارها و ارزیابی توانایی پزشکیان برای عمل به وعدههاست جریان دارد اما شاهبیت اصلی این تقابلها در یک نام خلاصه میشود: «محمد جواد ظریف».
مخالفین دولت با استفاده از موقعیت خود در مجلس و برخی نهادهای تاثیرگذار برنامهای چندوجهی برای زمینگیر کردن دولت پزشکیان طراحی کردهاند: از یکسو با علم به حساسیت جامعه به مسائلی مانند حجاب و فیلترینگ و وعده پزشکیان برای حل این مسائل، از تمام ظرفیت خود برای جلوگیری از حل این مسائل به نحوی که خواست عموم مردم است استفاده میکنند تا با اثبات ناتوانی دولت در تحقق وعدههای مهم خود، زمینه ناامیدی و جداشدن بدنه رای پزشکیان از وی و البته ناامید کردن آن پنجاه درصدی که در انتخابات شرکت نکردند را از هرگونه قابلیت اصلاح سیستم فراهم کنند؛ از سوی دیگر از ابزارهای مختلف خود خصوصا در قانونگذاری برای بستن دست دولت در اداره کشور و امور عادی زندگی مردم (مثل داستان بنزین یا مصرف مازوت) استفاده میکنند و در ضلع سوم نیز تلاش میکنند چهرههای تاثیرگذار سیاسی کشور و حامی و همراه پزشکیان را از او جدا کنند..
کینه پایداریها و حامیان جلیلی از ظریف از خورشید میانه آسمان هم روشنتر است، چراکه کاریزما و تلاش شبانهروزی او را مانع از تحقق رویای خود در تسخیر پاستور و عامل پیروزی پزشکیان میدانند.
پس انتقام از شخص ظریف و در مرحله بعد انتقام از پزشکیان و کسانی که به او رای دادهاند را هدفی جدی برای خود میدانند. این همه عناد و لجبازی روی موضوع انتصاب ظریف در شرایطی است که از یک طرف کشور در شرایط بسیار پیچیده داخلی و خارجی قرار دارد و با چالشها و ناترازیهای متعدد در داخل و گرفتاریهای مهمی در عرصه بینالملل مواجه است. شرایط ناپایدار منطقه، تعارضات جدی با اروپا و آژانس بینالمللی انرژی اتمی و روی کار آمدن ترامپ در کنار مشکلات جدی اقتصادی کشور، کمبود منابع و کسری بودجه دولت، ناترازیهای گسترده در انرژی، اقلیم و نیروی انسانی و خیلی چیزهای دیگر وضعیت را به قدری بغرنج کرده که بیاغراق اگر همه ظرفیت تصمیمگیری و اجرایی کشور با وحدت کامل در زبان و عمل نیز کنار هم قرار گیرند معلوم نیست از پس حل این چالشها و رساندن کشور به ساحل نجات برآیند.
از طرف دیگر جایگاه ظریف در دولت، موقعیت اجرایی عجیب و غریبی نیست و معاونت راهبردی بیشتر یک اتاق فکر برای دریافت و انتقال ایدهها و راهکارهای اداره کشور به دولت است. در چنین شرایطی اصرار برخی گروههای خاص در مجلس بر عزل ظریف و اجرای قانون پراشکال و پرابهام تصدی مشاغل حساس بیش از آنکه برآمده از درد قانونمندی و دلسوزی برای کشور باشد ناشی از تلاش برای چنگ و دندان نشان دادن و به تعبیر عامیانه «کم کردن روی دولت» است. این درحالی است که نظر مقام معظم رهبری نیز در این خصوص به مجلس مدعی ولایتمداری منتقل شده است.
در این میان، چرخش عجیب رییس مجلس از همراهی به تقابل با دولت نیز بسیار شگفتانگیز است. درحالی که به نظر میرسید قالیباف از آنچه در جریان انتخابات مجلس و ریاستجمهوری اخیر بر وی رفت اندکی درس گرفته و به درک بهتری از پیرامون خود و رویکرد و روش تندروها رسیده باشد و جایگاه خود را به عنوان یکی از ستونهای وحدت و عقلانیت در نظام سیاسی کشور بازیابد و وجهه همت خود را بر محدود کردن تندروها در فضای مجلس قرار دهد، اما موضعگیریهای اخیر نشان میدهد دوباره در پی تکرار اشتباهات قبلی است.
بعید است قالیباف پس از دو دهه سیاستورزی در ایران نداند که در پازل سیاسی تندروها هیچگاه جایی نداشته و ندارد و به موقعیت مطلوب بازسازی برند سیاسی خود پشت پا بزند. اگر هم این موضعگیریها چنانکه شنیده میشود در پی برخی تغییرات و انتصابات مدیریتی در دولت باشد که محل تاسف فراوان است به ویژه آنکه قالیباف تاکنون نیز سهم مناسبی در تقسیم دولت گرفته است.
به هر روی به نظر میرسد جریانهای سیاسی تندرو کشور و خصوصا «سوپر انقلابیها» هنوز پیام و درس اصلی انتخابات اخیر را درنیافتهاند یا خود را به ندیدن و نشنیدن میزنند. عدم مشارکت بیش از نیمی ازمردم در انتخابات مهم ریاستجمهوری اخیر نشان داد فرصت زیادی برای حفظ مردم در کنار نظام و بهرهگیری از ظرفیت و سرمایه اجتماعی کشور باقی نیست و نباید با دعواهای بیهوده همان را هم به هدر داد. همان قریب به پنجاه درصدی هم که مشارکت کردند اگر میخواستند رویههای قبلی و مطلوب تندروها بر اداره کشور حاکم باشد کاندیدای موردنظر آنها را انتخاب میکردند. پایداریچیها و کیفکشهای مجلس یا باید این پیام را شنیده باشند یا قوه عاقله نظام آن را با صدای بلند در گوش آنها بخواند و به آنها بفهماند. اینگونه نیست که اگر رویاهایشان تعبیر شود و دولت پزشکیان هم زمین بخورد و از عهده اداره کشور برنیاید عروسی به کوچه آنها میرسد. سوراخ کردن این کشتی همه را غرق خواهد کرد. از ما گفتن.