محمدعلی غیبی؛ سلطنت ژوئیه که از سال ۱۸۳۰ در ادامه حکومت مجدد بوربون ها پس از شکست ناپلئون بناپارت ایجاد شده بود، تنها نام یک حکومت مشروطه را یدک می کشید. این رژیم نخبه گرا که حق رأی را به شرط پرداخت مالیات (در سال ۱۸۴۰ هزار فرانک) به مردم اعطا می کرد نمایندگان پارلمانش هم تنها نماینده ۲۵۰ هزار نفر از طبقه ثروتمندان بودند. زمانی که گیزوی نخست وزیر در پاسخ به اعتراض کسانی که از روند سیاسی محروم شده بودند گفت: «خب، ثروتمند شوید» رژیم مدعی لیبرالیسم سیاسی، ماهیت نخبه گرای خود را بیشتر آشکار کرد. نمایندگان در سال ۱۸۴۷ با طرح اصلاح قانون شرکت در انتخابات که حق رأی را عمومی می کرد مخالفت کردند چرا که هیچ تضمینی برای انتخاب مجدد این نمایندگان که سالها منافع ثروتمندان را درنظرگرفته¬بودند از سوی توده ی مردم عمدتاً بی چیز وجود نداشت.
پافشاری لوئی فیلیپ، گیزوی نخست وزیر و مجلس بورژووا در نادیده گرفتن جریان حقیقی امور و جلوگیری ایشان از اصلاحات و سانسور مطبوعات نمی توانست به ازمیان رفتن نارضایتی منجر شود؛ مخالفان که نمی توانستند در مطبوعات خواسته های خود را بنویسند مهمانی هایی ترتیب می دادند و در این مجالس عقاید و برنامه های خود را برای عملی کردن اصلاحات ارائه می کردند. هنگامی که یکی از همین ضیافت ها از سوی دولت غیرقانونی اعلام شد، اصرار مخالفان در برگزاری ضیافت به صورت غیرقانونی خشونتی را سبب شد و اصرار گیزو بر برقراری نظم و امنیت و سرکوب مخالفان، پس از به رگبار بستن مردم و زخمی شدن ۵۲ نفر، نهایتاً خروج سربازان گارد ملی از اطاعت افسران را درپی داشت. پس از تمرد سربازان، چاره ای جز عقب نشینی نبود؛ در ۲۳ فوریه ۱۸۴۸ گیزو برکنار شد و تی یر دولتی را تشکیل داد که شامل اودیلون بارو از رهبران اپوزیسیون و شارل دورموسا می شد. اما دیگر خیلی دیر بود و فیلیپ پس از تلاشی بیهوده برای کنارآمدن یا سرکوب معترضان، به سبب آنکه گارد ملی در کنار مردم قرار گرفته بود، در ۲۴ فوریه خود نیز مجبور به کناره¬گیری از سلطنت و فرار به بریتانیا گردید.
پس از تلاش های بسیار و هزینه دادن مردم در رهایی از سلطنت لوئی فیلیپ که او نیز از شاخه ای از دودمان بوربون هایی بود که یکبار در انقلاب کبیر فرانسه در ۱۷۸۹ و یک بار هم در انقلاب ۱۸۳۰ سرنگون شده بودند حال کسانی دولت موقت را پس از سقوط لوئی به دست گرفتند که نمایندگان مجلس آن بودند. لامارتینِ شاعر فهرستی از لیبرال های عضو پارلمان را خواند تا دولت موقت را تشکیل دهند. این جماعت در هتل دوویل مناصب را بین خود تقسیم کردند. لامارتینِ شاعر وزارت خارجه، لدرو رولن وزارت داخله و دوپون دولور ریاست جمهوری را اشغال کردند!
دولت موقت در ابتدا دو دسته لیبرال های میانه رو درمقابل دموکرات های رادیکال و سوسیال هایی بودند که هنوز اعضای هر یک اعضای دسته دیگر را تحمل می کردند. لیبرال های معتدل طرفدار حکومت پارلمانی مشروطه بودند و دموکرات های رادیکال و سوسیالیست ها خواستار حق رأی عمومی بودند و حکومتی جمهوری را میخواستند که به اصلاحات اجتماعی واقعی دست بزند. هنوز تضاد منافع این جناح ها در مرحله اولیه بود؛ لذا تمامی آزادی اجتماعات احیا شد؛ نظارت بر مطبوعات برداشته شد و انجمن های سیاسی اجازه فعالیت یافتند. هنوز انقلاب تازه نفس در راستای منافع مردم وظایفی برای خود می دید و لذا به پیشنهاد لوئی بلان تئوریسین سوسیالیست، برای مبارزه با بیکاری در پاریس، «کارگاه های ملی» ایجاد شد که در آن کارگران با دریافت روزی دو فرانک، استخدام دولت می شدند تا انجام پروژه های ملی را پیش برند. با فرمانی در ۵ مارس هم حق رأی همگانی برای تمام مردان بالای ۲۱ سال اعطا شد.
همه چیز درنظر مردم مطلوب پیش می رفت، اما پشت تصمیم هایی مثل تعویق دوهفته ای انتخابات مجلس موسسان از ۹ آوریل به ۲۳ آوریل برنامه هایی بود که دلیل واقعی اش را مردم فرانسه درک نمی کردند. بهانه این تعویق را بلانکی و حامیانش چنین توجیه می کردند که مردم هنوز برای جمهوری خواهی از طریق مطبوعات و باشگاه های سیاسی آموزش ندیده اند! بدینگونه با فاصله ای که افتاد، توده ذاتاً محافظه کار خرده مالکان روستائی فرصتی کافی یافتند تا با اطلاع از ناآرامی ها واتفاقات پاریس، نتیجه انتخابات را مطابق میل محافظه کاران رقم بزنند. روز انتخابات، به جای ۲۵۰ هزار نفر، ۹ میلیون نفر عمدتاً بی سواد، همان مجلس پیشین را روی-کار آوردند. دموکرات ها و سوسیال ها از ۸۷۶ کرسی، بیش از صد کرسی به دست نیاوردند و اکثریت مجلس، یا سلطنت خواه مشروطه و از حامیان لوئی فیلیپ و یا لیبرال ها و جمهوری خواهان معتدل بودند. شارل دورموسا، پس از دیدار با دوستش بریر بعد از انتخاب مجددشان، به خاطر آورد که «نمیتوانستیم از خندیدن خودداری کنیم» ازبس که انقلاب به تقریباً همان شرایط پیش از آن منتهی شده بود. مجلس جدید قدرت اجرایی دولت موقت را به «شورای اجرایی» سپرد و اینبار لوئی بلان با وجود چنین مجلسی، دیگر اجازه حضور در این شورا را نیافت. ضدانقلاب آشکارا پیروز شده بود و تنها تفاوت عمده، یکی نبودن لوئی فیلیپ و گیزو بود و دیگری آن که به جای ۲۵۰ هزار نفر، ۹ میلیون نفر همان مجلس را انتخاب کرده بودند.
پس از سه روز تظاهرات انقلابیان ناکام، در ۱۵ مه ۱۸۴۸ جماعتی به رهبری بلانکی، باربه و راسپای به سمت مجلس حمله کردند؛ آن را منحل اعلام کردند و دولتی اضطراری در هتل دوویل ایجاد کردند، اما گارد ملی که باز می توانست تعیین کننده باشد، این بار طرف مجلس را نگه داشت. رهبران شورش به زندان های طولانی محکوم شدند و بار دیگر در باشگاه ها و انجمن ها تخته شد. حال راه برای انتقام جویی محافظه کاران ضدانقلاب باز شد. رهبران انقلابی آشکارا شکست خورده بودند و لوئی بلان هم مجبور شده بود بگریزد؛ در ۲۱ ژوئن، کارگران کارگاه های ملی خبر تعطیلی این کارگاه ها و بیکار شدن خود را شنیدند. چاره ای جز خدمت به ارتش یا بازگشت به زادگاه خود و یا یک مقاومت جانانه نمانده بود.
شاید کثرت نفرات بود که سبب شد کارگران راه سوم را برگزینند. جنگ شهری در ۲۳ ژوئن آغاز و سنگرها برقرار شد. کارگران جان به لب رسیده نه سازماندهی و نه فرماندهی داشتند و پس از اعلام حکومت نظامی و ورود نیروهای پرزور ارتش و گارد ملی و گارد متحرک جدید، طی دو روز بی رحمانه قتل عام شدند. شامگاه ۲۵ ژوئن، جنگ تمام شده بود؛ ۵۰۰ نفر کشته شده بودند؛ ۳۰۰۰ تن پس از بیرون کشیده شدن از پس کوچه های پاریس عمدتاً بی محاکمه اعدام شدند و بیش از یارده هزار نفر به الجزایر تبعید شدند. مجلس تشکیل جمهوری را در ۴ نوامبر ۱۸۴۸ به رأی گذاشت و انتخابات رئیس جمهوری برای چهار سال، در ۱۰ دسامبر برگزار شد. پیروز این انتخابات، لوئی ناپلئون برادرزاده ناپلئون بناپارت بود؛ کسی که با رأی بالایی هم برگزیده شد و حاصل این انتخاب، جز کودتای نظامی او علیه مجلس در ۱۸۵۱ و امپراطوری مجدد خاندان ناپلئون تا ۱۸۷۰ نبود؛ و تنها با شکست از آلمان بیسمارک بود که لوئی ناپلئون سرنگون گردید.
منابع:
برستاین، سرژ و پییر میلزا، تاریخ اروپا از قرن نوزده تا اوایل قرن بیستویکم، ترجمهی پیروز ایزدی، تهران، نشر ثالث، ۱۴۰۰.
پیلبیم، پملا، سلطنت مشروطه در فرانسه، ترجمهی بابک محقق، تهران، نشر نی، ۱۴۰۱.
تامسون، دیوید، اروپا از دوران ناپلئون، جلد اول، ترجمه خشایار دیهیمی و احد علیقلیان، تهران، نشر نی، ۱۴۰۰.
جیلدیا، رابرت، فرزندان انقلاب، ترجمهی اکبر معصومبیگی، تهران، انتشارات نگاه، ۱۴۰۲.
ماله، آلبر، تاریخ قرن نوزدهم، ترجمهی حسین فرهودی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۳.
مانفرد، آ. تاریخ فرانسه، جلد دوم، ترجمهی فریدون شایان، تهران، انتشارات پیشرو، ۱۳۶۶.
ولیسلون لیتلفیلد، هنری، تاریخ اروپا از ۱۸۱۵ به بعد، ترجمهی فریده قرجهداغی، تهران، شرکت انتشارات علمیوفرهنگی، ۱۴۰۰.