به گزارش خبر ورزشی، در قرن بیستم که بشر سرعت پیشرفت معمولی را چند صد برابر کرد، دو پدیده دست ساز انسانها با اختلاف نسبت به سایرین در مرکز توجهات عمومی جهانیان بالاتر از همه دست نیافتنی شدند، فوتبال و سینما
در تمام این دههها فلاسفه و اساتید دانشگاهها، محققان و کارشناسان، همواره به دنبال دلایل و راز این توجهات عمومی به این دو پدیده بودند و شاید نقطه عطف نتیجهگیری بسیاری از آنها این جمله باشد که دلیل این همه توجه، شباهت آنها به «خود» زندگی است
فوتبال یا سینما؟
سینما یعنی قصه هایی که از زندگی انسانها و اساس هستی میآید. پس راز توجه بیشتر جهانیان به دنیای فیلم و هنر در همین شباهت نهفته است اما چرا فوتبال بالاتر از سینما بیشترین توجهات را دارد؟ چون اینجا دیگر حرف از شباهت نیست، فوتبال خود خود زندگیست!
زندگی که با «تولد» آغاز میشود و با «مرگ» به لحاظ جسمانی و فیزیکی به پایان میرسد. اما خاطراتی که از انسانها باقی میماند، جاودانه است. در فوتبال هم درست همین اتفاقات میافتد، تیمی و مسابقاتی متولد و تشکیل میشوند، نتایجی به جا میماند و در نهایت بازیکنان و مربیان بازنشسته میشوند اما افتخارات آنها میماند...
جایگاه مرگ
پس وقتی از زندگی حرف میزنیم، مرگ هم به اندازه تولد جایگاه دارد. اگر قرار باشد فوتبال خود زندگی باشد، پس خیلی طبیعی است که هر از گاهی شاهد مرگ در مستطیل سبز هم باشیم. همانطور که روی سن تئاتر و صحنه نمایش هم در سینما مرگهای بسیاری اتفاق افتاده است.
هنوز هم وقتی اتفاقی تازه میافتد -مثل ماجرایی که برای الک بالدوین هنرپیشه سرشناس آمریکایی افتاد و شلیک اتفاقی باعث مرگ فیلمبردار شد- همه به یاد پیشینه این اتفاقات میافتند که در راس آن برای عموم، مرگ براندون لی در دهه ۹۰ میلادی است، پسر «بروسلی» کبیر...
بخاطر طارمی
شاید اگر مهدی طارمی پیراهن اینتر را به تن نداشت، هرگز تلویزیون ایران وسوسه نمیشد یک مسابقه از سری آ بین افعیها و فیورنتینا را مستقیم پخش کند. در آن صورت فقط علاقمندان عاشق فوتبال از طریق سوشیال مدیا و یا فردای مسابقه از رسانهها متوجه اتفاق میشدند.
حضور طارمی در جمع یاران مانچینی در نراتزوری باعث شد خیلی از ایرانیها پای تلویزیون باشند و این اتفاق را با چشم خود ببینند. لحظهای که مدافع جوان و خوش چهره فیورنتینا نقش بر زمین شد و اشک در چشم بازیکنان و تماشاگران و سپس قطع مسابقه توسط داور به همه اطلاع داد که اتفاقی مهم افتاده است...
شانسی که بووه داشت
امروز که این گزارش را میخوانید حال بووه خوب و خوشبختانه او میتواند به زندگی ادامه دهد. او خوش شانس بود که فرشته مرگ به سراغش نیامد. همه خوشحالند، درست مثل اتفاقی که در مسابقات یورو برای کریستین اریکسون ستاره دانمارکی افتاد.
عجبا که اریکسون هم سابقه پوشیدن پیراهن اینتر را داشت! او که بازیکن منچستر یونایتد و در بالاترین سطح فوتبال اروپا و جهان میدرخشید اما در مهمترین تورنمنت بین المللی اروپا نقش بر زمین شد...
آن روزها هم -که خیلی از آن نگذشته- تمام رسانهها توجهشان به ستاره شماره ۱۰ تیم ملی دانمارک بود. اتفاقی که آنجا هم در نهایت منجر به شادی عمومی شد. اریکسون به زندگی و پس از گذشت چند ماه به فوتبال برگشت، اتفاقی که امیدواریم برای مدافع فیورنتینا هم بیفتد.
آنها که خوش شانس نبودند
اما همیشه این اتفاقات با پایان خوش همراه نبوده است. وقتی به فهرست بازیکنانی که در زمین فوتبال جان خود را از دست دادهاند نگاه میکنیم، لیست بلند و بالایی پیش چشممان میآید. آنها که در مستطیل سبز به زمین افتاده و دیگر هرگز به زندگی برنگشتند...
خیلی از هنرمندان عرصه نمایش آرزو دارند که روی سن تئاتر جان به جان آفرین تسلیم کنند اما قطعاً این آرزو برای فوتبالیستها صادق نیست چرا که سن فوتبال، یعنی اوج جوانی و هیچکس دوست ندارد یک جوان چنین در یک عرصه ورزشی پرپر شود.
نمادی به نام فو
بدون تردید و با فاصله تاثیرگذارترین مرگ در زمین فوتبال متعلق به شماره ۱۷ تیم ملی کامرون بود. در سالهای آغازین هزاره سوم جامی به نام کنفدراسیونها توسط فیفا پا گرفت که قرار بود قهرمانان جام ملتهای هر قاره در آن به رقابت بپردازند.
سال ۲۰۰۳ در پاریس، تیم ملی کامرون برابر کلمبیا به زمین آمد و باز هم برای ما ایرانیها یک وجه اشتراک داشت چرا که مسعود مرادی که در همان سال به عنوان بهترین داور آسیا انتخاب شد -عنوانی که تا امروز دیگر تکرار نشده است- به عنوان نماینده داوران آسیا در این تورنمنت حاضر بود.
شیرهای رام نشدنی به زمین آمدند، در حالی که همه درخشش آنها در جام جهانی ۹۰ و ۹۴ را به یاد داشتند. اما هنوز دقایقی از بازی نگذشته بود که شماره ۱۷ مارک ویوین فو به زمین افتاد و دیگر هرگز بلند نشد.
عکسی که پس از آن مسابقه در قاب خاطرهها باقی مانده تمام بازیکنان تیم ملی کامرون با شماره پیراهن ۱۷ و با نام فو در بازی بعدی است و شاید به همین دلیل هرگز جام کنفدراسیونها پا نگرفت...
یادی از گذشتگان
و در پایان بد نیست یادی کنیم از آنها که در مستطیل سبز به زمین افتاده و دیگر هرگز بلند نشدند. آنها که مثل مارک ویوین فو سرنوشتی گره خورده به چمن زمین فوتبال داشتند و مثل کریستیان اریکسون دانمارکی یا مدافع فیورنتینا خوش شانس نبودند....
«فیلیپ اودانل» هافبک اسکاتلندی تیم مادروِل بود. ۲۹ دسامبر ۲۰۰۷ در بازی مادروِل و داندی یونایتد تابلوی تعویض بالا رفت و اودانل ۳۵ ساله درحال ترک زمین بود که ناگهان روی زمین افتاد. همه دورش جمع شدند و پزشکان دو تیم ۵ دقیقه برای احیای قلبی این بازیکن تلاش کردند ولی ...
«آرنه اسپیل» دروازه بان وینکل اسپورت در بلژیک ۲۵ ساله بود که برابر وستروزبک یک ضربه پنالتی را مهار کرد ولی بعد روی زمین افتاد. فکر کردند این مکث به خاطر ضرب توپ بوده ولی وقتی تکان نخورد... دستگاه شوک و اقدام برای احیای قلبی بی فایده بود و این گلر جوان، بهای مهار پنالتی را با جانش داد.
«کریستین گومز» مدافع آرژانتینی برای تیم اتلتیکو پارانا بازی می کرد. در می ۲۰۱۵ گومز در لیگ آرژانتین روی زمین افتاد و به سرعت با یک آمبولانس به بیمارستان رفت. متاسفانه او هم در بیمارستان فوت کرد و علت مرگ هم حمله قلبی اعلام شد.
«سرهی پرخون» دروازه بان تیم زسکا مسکو در ۲۳ سالگی در جریان یک بازی لیگ روسیه برای تصاحب توپ به هوا پرید و سرش به سر بازیکن حریف برخورد کرد. نقش بر زمین شد و... او برای زنده ماندن جنگید ولی بعد از ۱۰ روز کما، تسلیم شد.
«آلن پامیچ» بازیکن تیم ایسترا ۱۹۶۱ کرواسی بود. ۲۱ ژوئن ۲۰۱۳ در جریان یک بازی تمرینی فوتبال فوت شد. او نارسایی قلبی داشت و اصلا نباید تمرینات سنگین انجام می داد...
«پیتر بیاکسانگزوالا» شاید عجیب ترین نمونه از مرگ یک بازیکن فوتبال در جریان بازی باشد. هافبک دفاعی تیم بتلهم در لیگ آماتور هند ۱۹ اکتبر ۲۰۱۴ برای تیمش گل زد و در شادی بعد از گل، پشتک زد و روی زمین افتاد. این بازیکن ۲۳ ساله همان جا چشمانش را بست و دیگر باز نکرد. گزارش پزشکی نشان داد مرگ به خاطر آسیب جدی به ستون فقرات اتفاق افتاده، یعنی شادی بعد از گل پیتر، حکم مرگش را امضا کرده بود.
«میکلوس فهر» مهاجم تیم بنفیکا ۲۵ ژانویه ۲۰۰۴ برابر ویتوریا گیمارش سوت پایان بازی را نشنید. کارت زرد گرفت و بعد سینه اش را گرفت، روی زمین افتاد و با آمبولانس به بیمارستان منتقل شد ولی قبل از نیمه شب به خاطر آریتمی قلب جانش را از دست داد.
«پیر ماریو موروسینی» هافبک ایتالیایی برای تیم لیوورنو بازی می کرد. در بازی با پسکارا ۱۴ آوریل ۲۰۱۲ در دقیقه ۳۱ روی زمین افتاد. پزشک تیم سعی کرد جان بازیکن ۲۵ ساله را نجات بدهد ولی پیر ماریو در راه بیمارستان تسلیم فرشته مرگ شد.
«آنتونیو پوئرتا» ۲۸ آگوست ۲۰۰۷ جانش را از دست داد. این بازیکن سه روز قبل در بازی سویا و ختافه از حال رفت و به بیمارستان منتقل شد. این مدافع کناری ۲۲ ساله اسپانیایی به خاطر آنسفالوپاتی (یک نوع اختلال در کارکرد مغز) به ایستگاه مرگ رسید.
درس عبرت
این اتفاق برای ما درسی بزرگ به همراه داشت. هنوز خیلی از درگذشت هوادار ملوان در فولادشهر نگذشته و بیاد داریم در آن هنگامه، بودند کسانی که میگفتند هیچ کجای دنیا برای چنین اتفاقاتی مسابقه را قطع نمیکنند...
کاش گویندگان این جمله و باورمندان این عقیده بعد از تماشای قطع بازی اینترمیلان و فیورنتینا و دیدن حال و هوای بازیکنان و مربیان و تمام مردم جهان، امروز صبح از گفته خود پشیمان و باورشان را تغییر دهند.
جمله بزرگ و قدیمی هست که میگوید: «زندگی هیچ ارزشی ندارد اما هیچ چیز هم ارزش زندگی را ندارد» حتی فوتبال!