عصر ایران در ادامه آورده است ، تقریبا هر کسی که مغازهای دارد، از یک رستوران تا یک لباسفروشی، مطابق این قانون موظف است زنان بیحجاب را نهی کند از منکر.
قبلا افراد و نهادهای خاصی در کار نهی مردم از ارتکاب منکر در عرصه عمومی بودند. شغل آنها چنین کاری بود. اما الان که حضور آن افراد در سطح جامعه به مصلحت نیست، وظایف آنها بر دوش افراد و اقشاری افتاده که شغلشان چیز دیگری است.
مثلا کسی یک رستوران در بالا یا پایین شهر دارد و کارش غذا پختن و غذا دادن به مردم است. اما الان که تعداد بیحجابها زیاد شده، او علاوه بر خوراکدادن به مردم، باید آنها را نهی از منکر هم بکند.
اگر او چنین کاری انجام دهد، مشتریانش را که از دست میدهد هیچ، هر روز هم باید با یکی دو نفر یا یکی دو خانواده بگومگو کند و جنگ اعصاب و تنش در محل کارش را تجربه و تحمل کند.
اما اگر او زنان بیحجابی را که وارد رستورانش شدهاند نهی از منکر نکند، یا آنها را از رستورانش بیرون نکند، باید مجازات مالی تعیین شده از سوی قانونگذار را تحمل کند.
همین وضع گریبان رانندگان تاکسی و اسنپ را هم گرفته است. راننده اسنپ یا تاکسی، هر روز از خانه بیرون نمیآید برای نهی از منکر یا سوار نکردن یا پیاده کردن مسافران بیحجاب.
قانونگذار خیلی راحت میتواند مقرر کند که یک راننده تاکسی یا اسنپ موظف است مسافر بیحجاب را ماشیناش پیاده کند. ولی چنین کاری به آسانی انجامپذیر نیست. او باید اول به آن زن بیحجاب تذکر دهد که حجابت را رعایت کن. و این یعنی آغاز تنش لفظی. سپس اگر آن زن حجاب سر نکرد، او را از ماشین پیاده کند. و این یعنی تداوم و تشدید تنش.
کافی است یک راننده هر روز یکبار چنین تجربهای را از سر بگذراند. در این صورت، کار سخت مسافرکشی برای او زهرمار میشود؛ چراکه به قول حافظ: روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد.
وانگهی در بسیاری از موارد، زن بیحجاب تنها نیست. با همسر یا برادر یا سایر بستگانش در رستوران یا خودروی اسنپ یا مغازهی کفشفروشی یا مبلفروشی است.
تذکر دادن یک مغازهدار یا راننده به یک زن، در حضور همسرش، یا گفتنِ اینکه چون شما حجابتان را رعایت نکردهاید من به شما کفش یا مبل یا غذا نمیفروشم یا شما را تا فرودگاه یا کجا نمیبرم، کار آسانی نیست. هم خلاف عرف و ادب است، هم ممکن است به دعوا منتهی شود.
اینکه به همسر یک مرد در حضورش تذکر دهی که حجابت را روسری یا شالت را سرت کن، کاری است که روحیه خاصی میخواهد. چنین روحیهای را کسانی دارند که شغلشان نهی از منکر است. این تکلیف فوق طاقت است که از یک راننده اسنپ یا بوتیکدار یا رستورانچی بخواهیم او هم چنین روحیهای داشته باشد.
اصولا در فرهنگ ایرانی، وقتی یک زن با شوهرش یا برادرش یا بستگانش در حال تردد است، کسی به خودش حق نمیدهد برود از سر و وضع آن زن ایراد بگیرد و به او درباره لباس و پوششاش تذکر دهد. چنین رفتاری اساسا خلاف خلقوخوی ایرانی و شرم شرقی است.
حالا ممکن است کسانی روحیاتی خاص داشته باشند و به خودشان اجازه دهند در حضور یک مرد، به پوشش همسر او ایراد بگیرند ولی چرا یک رستوراندار محترم در نیاوران یا نازیآباد، یا یک راننده مردمدار باید چنین روحیهای داشته باشد؟
یک راننده اسنپ و رستون دارو لباس فروش موظف به نهی از منکر نیست. وانگهی، از قدیم گفتهاند شرط نهی از منکر، "احتمال تاثیر" است. اگر آن راننده یا مغازهدار احتمال تاثیر ندهد، چرا باید نهی از منکر کند؟ تشخیص احتمال تاثیر با خود اوست که در آن لحظه خاص در آن محیط خاص حضور دارد. قانونگذار نمیتواند پیشاپیش احتمال تاثیر را مفروض بگیرد.
اما اگر بحث احتمال تاثیر مطرح نیست و تاکید قانونگذار صرفا بر اجرای قانون است، باز هم قانونگذار منطقا و اخلاقا حق ندارد قانونی وضع کند که صاحبان مشاغل قانونی، هر روز با مشتریان خود درگیر شوند و کسب و کارشان مختل شود.