آیا بازی بزرگ در خاورمیانه تکرار می‌شود؟

فرارو چهارشنبه 14 آذر 1403 - 12:51
«با تحلیل تاریخی می‌توان مشابهت‌های زیادی میان حوادث سا‌ل‌های اخیر در خاورمیانه و نیمه دوم قرن ۱۹ پیدا کرد؛ به‌ویژه رویداد‌های منطقه پس از ۷ اکتبر، حوادث زنجیرواری را نشان می‌دهد که گویی از سوی یک قدرت مداخله‌گر خارجی طراحی و توسط نیرو‌ها و کشور‌های نیابتی‌اش دنبال می‌شود. چنانچه فرامکین یادآوری می‌کند بریتانیای قرن ۱۹ برخلاف سایر قدرت‌های استعماری نظیر روسیه و فرانسه، راهبرد عدم مداخله مستقیم و استفاده از هم‌پیمانان منطقه‌ای را برای پیشبرد سیاست‌های استعماری لندن دنبال می‌کرد.»

سید محمد حسینی، سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در عربستان سعودی، در روزنامه شرق در یادداشتی با عنوان «آیا بازی بزرگ در خاورمیانه تکرار می‌شود؟» 

او در این باره نوشت: «دیوید فرامکین» در کتاب مشهور «صلحی که همه صلح‌ها را بر باد داد» که در سال ۱۹۸۹ چاپ و برنده جایزه «پولیترز» شد، از نقشه راه دولت بریتانیا برای خاورمیانه در نیمه دوم قرن نوزدهم، با عنوان «بازی بزرگ» یاد می‌کند.

بریتانیا در طول قرن نوزدهم روسیه را مهم‌ترین رقیب جهانی خود در تصاحب سرزمین‌های استعماری می‌دید و سیاست‌های جهانی خود، به‌ویژه در خاورمیانه را بر‌اساس کنترل و مهار امپراطوری روسیه تنظیم می‌کرد. تا پیش از کشف نفت و تغییر سوخت کشتی‌ها از زغال‌سنگ به نفت در انگلستان، هندوستان برای حاکمان بریتانیا سرزمین دوم محسوب می‌شد و در ذهن حاکمان بریتانیا، همه کشور‌های خاورمیانه از جمله عثمانی، سرزمین‌های «ضربه‌گیر و حائل» برای هندوستان محسوب می‌شدند.

 هراس بریتانیا از امپراطوری روسیه بی‌دلیل هم نبود؛ چرا‌که طمع تزار روسیه به سرزمین‌های بالکان و آب‌های گرم در جنوب روسیه بر همگان روشن بود. جنگ‌های ایران و روسیه در نیمه اول قرن ۱۹ و حمله روسیه به بالکان در سال ۱۸۵۳ (جنگ کریمه)، نشان از توسعه‌طلبی ارضی روسیه برای گسترش سرزمین‌های استعماری تزار داشت. پس از حمله روسیه به عثمانی برای تصاحب بالکان که به «جنگ کریمه» مشهور شد، انگلستان و فرانسه به کمک عثمانی آمدند تا روسیه در جنگ کریمه از عثمانی شکست بخورد. عثمانی حسب ظاهر پیروز جنگ کریمه شد، اما پس از جنگ دیگر عثمانی سابق نشد.

پس از جنگ کریمه، دست سلطان عثمانی زیر ساطور انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها قرار گرفت. عثمانی‌ها مجبور شدند برای بقا و احیای قدرت از‌دست‌رفته خود، دست به «اصلاحات سیاسی و اجتماعی» بزنند که از قضا همان اصلاحات به‌مثابه شوکی بزرگ، پیکره فرتوت عثمانی را دچار تناقضات و ضعف بیشتری کرد.

با اتحاد امیرنشین‌های آلمانی در سال ۱۸۷۱ و تشکیل کشور آلمان، رقیبی تازه‌نفس برای بریتانیا ظهور کرد که از قضا رقیب جدید نیز وارد بازی استعمارگران قرن ۱۹ شد تا از دیگر قدرت‌های امپراطوری عقب نماند. عثمانی‌ها که غرور خود را در دو لبه فشار‌های انگلیس و فرانسه له‌شده می‌دیدند و هنوز از روسیه احساس خطر می‌کردند، برای رهایی از رقبای قدیمی به اتحاد با آلمان روی آوردند. این انتخاب سبب شد انگلستان «بازی بزرگ» خود را آغاز کند؛ بازی بزرگی که به فروپاشی امپراطوری عثمانی، ظهور رژیم صهیونیستی، تولد کشور‌های ترکیه، سوریه، اردن، عراق و لبنان و در دهه ۱۹۷۰ به تولد کشور‌های شیخ‌نشین خلیج فارس یعنی عمان، امارات، قطر و بحرین منجر شد.

با تحلیل تاریخی می‌توان مشابهت‌های زیادی میان حوادث سا‌ل‌های اخیر در خاورمیانه و نیمه دوم قرن ۱۹ پیدا کرد. به‌ویژه رویداد‌های منطقه پس از ۷ اکتبر، حوادث زنجیرواری را نشان می‌دهد که گویی از سوی یک قدرت مداخله‌گر خارجی طراحی و توسط نیرو‌ها و کشور‌های نیابتی‌اش دنبال می‌شود. اتفاقا راهبرد بریتانیای قرن ۱۹ نیز استفاده از نیرو‌های نیابتی بود، چنانچه فرامکین یادآوری می‌کند بریتانیای قرن ۱۹ برخلاف سایر قدرت‌های استعماری نظیر روسیه و فرانسه، راهبرد عدم مداخله مستقیم و استفاده از هم‌پیمانان منطقه‌ای را برای پیشبرد سیاست‌های استعماری لندن دنبال می‌کرد.

اکنون بازی بزرگ آمریکا در قرن بیست‌و‌یک دارای شباهت‌هایی با بازی بزرگ بریتانیا در قرن ۱۹ است: ۱. نظم حاکم در نظام بین‌الملل در نیمه دوم قرن ۱۹ متزلزل شده بود و با ورود آلمان به باشگاه بزرگِ قدرت‌های بزرگ، گذار از نظم کهن به نظم جدید آغاز شد. چنانچه اکنون در اوایل قرن ۲۱ نیز گذار از نظم قدیم به نظم جدید آغاز شده است. ۲. آمریکای قرن ۲۱ نیز مانند بریتانیای قرن ۱۹ خواستار شکل‌دادن به نظم جدید در قالب بازی بزرگ است. ۳. الگوی مداخله و مهندسی هر‌دو کشور، موازنه از دور (offshore-balancing) و حتی‌المقدور عدم مداخله مستقیم است. ۴. سیاست‌های خاورمیانه‌ای بریتانیای آن روز با هدف حفظ هندوستان و سیاست‌های خاورمیانه‌ای امروز آمریکا با ملاحظه حفظ، بقا و تقویت اسرائیل به عنوان مهم‌ترین متحد آمریکا، تنظیم می‌شود. ۵. کنترل و مهار روسیه و چینِ تازه‌وارد به قدرت‌های جهانی در قرن ۲۱، برای آمریکا شبیه به کنترل و مهار روسیه و آلمانِ تازه‌وارد در قرن ۱۹ برای بریتانیا حائز اهمیت حیاتی است. ۶. حمایت آمریکا و اروپا از اوکراین در جنگ با روسیه، منطق تحلیلی مشابهی با حمایت انگلیس و فرانسه از عثمانی در جنگ کریمه را دارد. ۷. عثمانی پس از جنگ کریمه شکننده و ضعیف شد، چنانچه سوریه نیز پس از جنگ به آوردگاه قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای تبدیل شده و به‌شدت ضعیف و در مسیر دولت فرومانده (failed state) قرار گرفته است. ۸. بریتانیا متغیری «شتاب‌دهنده» در فروپاشی عثمانی محسوب می‌شد و پس از فروپاشی عثمانی، نقشه جدیدی برای خاورمیانه ترسیم کرد. چنانچه اکنون نیز در سخنان مقامات آمریکایی و صهیونیستی شاهد هستیم نقشه راه آمریکا و اسرائیل در منطقه نیز ترسیم «خاورمیانه جدید» است. ۹. در خاورمیانه قرن ۱۹ برخی از رهبران محلی مانند شریف حسین، عملا به مهره‌ای برای انگلستان تبدیل شدند. چنانچه امروز نیز برخی از رهبران کشور‌های عربی از جمله عبدالله، پادشاه اردن که (حامل ژن جدش شریف حسین است) عالما و عامدا مجری سیاست‌های آمریکا در منطقه است. ۱۰. بازی بزرگ بریتانیا در قرن ۱۹ منجر به کاشت باد و دروکردن طوفان از سال ۱۹۴۸ تاکنون شده است. چنانچه بازی بزرگ آمریکا در منطقه (در صورت به‌نتیجه‌رسیدن) منشأ تعارضات گوناگون در آینده خواهد شد.

منبع خبر "فرارو" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.