از آبی بی پایان می‌نویسیم...

خبرگزاری ایسنا جمعه 16 آذر 1403 - 16:38
ایسنا؛ آبی بی پایانی که از 16 آذر سال 1378 آغاز شده و طی سال‌های گذشته با بهره گیری از نیروهای دانشگاهی و نخبه جامعه در راستای اطلاع رسانی صحیح، شفاف و سریع به مردم گام بر می‌دارد.

نسرین سوار؛ خبرنگار خوش قلم دهه ۹۰ ایسنا که اکنون در روابط عمومی اداره کل آموزش و پرورش استان مشغول به کار است در  وصف روزهای حضورش در ایسنا می‌نویسد؛

از آبی بی پایان می‌نویسیم...

"تقویم ۱۴۰۳ ورق خورد و رسید به ۱۶ آذر، روزی که هر دو مناسبتش یادآور بهترین و شیرین‌ترین خاطراتی است که در تحریریه خبرگزاری دانشجویان ایران، تجربه کرده‌ام، در کنار خبرنگارانی که الان هر کدام در گوشه‌ای از هیاهوی زندگی سر گرم شده‌اند، اما ایمان دارم آن‌ها هم با دیدن شانزدهمین روز از آذر لبخند زده و حتی شده دقایقی را به آن روزها فکر می‌کنند.

سال آخر کارشناسی بودم و با دوستی از دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز، روبروی دانشکده نشسته و مشغول شعر خواندن بودیم که دوستم گفت: راستی تا حالا به خبرنگاری فکر کردی؟ تو همین ایسنا کمی جلوتر؟ با روحیاتی که از تو سراغ دارم، در این شغل موفق می‌شوی. من که هیچ وقت تصور نمی‌کردم خبر جزو جدا نشدنی از زندگیم شود، گفتم: نه فقط همینم مانده یک میکروفن دستم بگیرم و گزارشگری کنم. 

همین پیشنهاد مجابم کرد تا فردایش به دفتر ایسنا که در طول چهار سال کارشناسی بارها از جلویش رد شده و حتی فکر نکرده بودم که آن تو چه خبر است، سر زدم و ملاقات من با سردبیر خبرگزاری، میسر نشد و بعد از چهار نوبت رفتن و دست خالی برگشتن بالاخره نشستم روی صندلی مصاحبه و آنقدر از جدیت حرفه خبرنگاری و داشتن حس مسئولیت‌پذیری، تعهد و امانتداری و چه و چه و چه گفتند که خواستم برگردم؛ اما فضا من را مجذوب کرده بود.

چند روزی با تیتر و لید و تنظیم اخبار آشنا شدم تا اینکه روز چهارم من را همراه یکی از خبرنگاران کهنه‌کاری که سال‌ها بود، فعالیت می‌کرد به همایشی در تالار وحدت دانشگاه تبریز فرستادند و تعداد مدعوین به قدری زیاد بود که کف سالن جایی برای خودم باز کردم و نشستم. قرار نبود چیزی بنویسم، اما از آن جایی که برای بیکار نشستن آفریده نشده بودم، یادداشتم را درآوردم و سخنرانی امام جمعه فقید وقت، حاج آقا شبستری را نوشتم و به محض برگشتن، سریع خبر را تایپ کردم و تحویل دادم، نتیجه رضایت بخش بود و خبر من به جای متن خبر خبرنگار اصلی در سایت درج شد و همین امر من را تا الان که دارد می‌شود ۱۰ سال، در عرصه خبر ماندگار کرد و هر بار خواستم از این عرصه خداحافظی کنم، پای رفتنم لنگ شد، راست می‌گفتند خبر عین باتلاق است، هر کسی پایش را در آن بگذارد، دیگر نمی‌تواند ترکش کند.

ایسنایی‌ها همه چیز را جدی گرفته بودند، جمعی از دانشجویان رشته‌ها و دانشگاه‌های مختلف که متفاوت از هم‌کلاسی‌ها و هم دوره‌ای‌های خودشان فکر کرده و دغدغه‌مند بودند با تفکرات و سلیقه‌های مختلف که از مردم می‌نوشتند و با وجود نداشتن امنیت شغلی و حقوق ثابت و برخی ناملایمتی‌ها از کف خیابان سوژه جمع می‌کردند.

آن روزها رقابت تازه داشت در  فضای مجازی بالا می‌گرفت و سرعت و جذب مخاطب حرف اول را می‌زد، اما ایسنا درس اخلاق و تعهد و امانتداری را به کارآموزانش یاد می‌داد و همین اخلاق‌مداری بود که باعث شد تا خبرنگاران دهه ۹۰ ایسنا هر کدام سهمی در روابط عمومی‌ بخش‌های مختلف و مهم داشته باشند.

برای من که روزهایم را در بین آوار آثار تاریخی و جلسات دانشگاه علوم پزشکی و سفر به مناطق زلزله زده گذرانده بودم، دوری از نوشتن سخت بود، اما وارد مسیر دیگری شده بودم و هر روز شش ساعت صرف رفت و آمد کردن برای رسیدن به کلاس درس، فرصتی برای نوشتن باقی نمی‌گذاشت، اما ایسنا تاثیرش را روی تک تک ما گذاشته بود و سوژه‌ها یکی یکی توی سرم رژه می‌رفتند و مسیر زندگی ما برای همیشه گره خورده بود به خبر و حالا کار ور روابط عمومی یک دستگاه مهم و تاثیرگذار، ارزش آموزه‌های ایسنا و تجارب زیسته‌ام در این‌ مجموعه را به خوبی برایم روشن می‌کند.

یاد آن روزها بخیر"

از آبی بی پایان می‌نویسیم...

سامان عیوضی یکی دیگر از خبرنگاران قدیمی‌، تاثیرگذار و توانمند ایسنا که اکنون در بخش رسانه ای باشگاه تراکتور در حال ادامه دادن به نقش رسانه ای خود است، می‌نویسد؛ 

"شانزدهم آذرماه، سالروز تأسیس خبرگزاری ایسنا همچنان یک روز دلنشین و قابی تماشایی از خاطرات اغلب خوبم از یک دهه فعالیت در این رسانه است. چند سالی می‌شود از ایسنا جدا شده‌ام؛ با این حال همچنان از فرا رسیدن روز تولد اولین خبرگزاری غیردولتی کشورمان ذوق می‌کنم. ایسنا؛ رنگ و بو و هیجان روزهای دانشجویی و تداعی‌گر دوران مملوء از حس مطالبه‌گری است. یادآور روزگاری که برای دوای درد جامعه، سر از پا نمی‌شناختیم. 

ایسنا به مثابه کودکی هست که در ۱۶ آذر سال ۷۸ در فضای علم و دانش متولد شد و در مسیر بالندگی، ناملایمتی‌ها و بی‌مهری‌های فراوانی به خود دید و بارها توسط سیاسیون به چپ و راست هُل داده شد. با این حال جای بسی خرسندیست که در اوج جوانی، همچون رودخانه‌ای زلال پس از سیل، به مسیر اصلی بازگشته و اخبار خوب و امیدبخش به جامعه مخابره می‌کند. از سوی دیگر، فرزندان خویش، آن نسل‌های طلایی را به خوبی تربیت کرده و به بطن جامعه تحویل داده است. سرمایه‌هایی که به واسطه مسیر ریل‌گذاری شده توسط ایسنا، نسوختند و امروزه به صندلی‌های مهم و تأثیرگذار تکیه داده‌اند و با همان روحیه خدمت به مردم، در خدمت جامعه هستند. 

اکنون شانزدهم آذرماه برای ایرانیان، فقط روز دانشجو نیست، بلکه سالروز تولد فرزندیست که صدای میلیون‌ها دانشجو شده و برای جامعه‌ای آگاه‌تر و کشوری آبادتر تلاش می‌کند. امید است این رسانه هیچ‌گاه از خط مشی و ماهیت دانشگاهی خود فاصله نگیرد و همچنان بدنه آن را دانشجویان آگاه و پُرذوق تشکیل دهند؛ چرا که تنها با این نسخه می‌توان در دورانی که هر شهروند با یک گوشی موبایل برای خودش رسانه‌ای دارد، قد عَلم کرد و تأثیرگذار ماند."

از آبی بی پایان می‌نویسیم...

اما؛ مهری هاشم زاده؛ یکی از خبرنگاران متعهد و کارآمد ایسنا که اکنون‌ در روابط عمومی شرکت عمران شهر جدید سهند مشغول خدمت بوده و همزمان مسئول واحد خواهران بسیج رسانه استان نیز هست؛ می نویسد؛

"پاییز سال ۹۲ بود، هرچند ایام دانشجویی در رشته روزنامه‌نگاری، روحم را با روزنامه و خبر قرین کرده بود و به صورت پراکنده با برخی نشریات محلی همکاری داشتم، اما حضورم در ایسنا مسیر متفاوتی در حرفه خبرنگاری به رویم گشود و من در اتاق خبر ایسنا استعدادهای خبری و علایق خود را شناختم.

نمی‌دانم نامش را عشق بگذارم یا مسئولیت پذیری و یا دلدادگی... اما ایسنا چنان کرد حتی برخی شب‌ها نخوابیدم و گزارشم را تکمیل کردم تا صبح زود منتشر شود و مخاطبان ایسنا بخوانند و لذت ببرند.

فرقی نداشت سوز سرمای زمستان باشد یا گرمای سوزان تابستان، قلم به دست به نقاط مختلف استان و به ویژه شهر تبریز می‌رفتم، می‌نوشتم؛ گاهی از شدت حزن در بحران‌های روزگار می‌گریستم همانند سیل پل غله‌زار و ماجرای قطار تبریز -مشهد که چون داغی سوزان بر قلبم نهفته‌اند؛ گاهی نیز از شادی و خوشبختی مردم می‌خندیدم و به وجد می‌آمدم. آری تنها خبر و خبرنگاری نبود، بلکه عشق و زیستی عمیق در میان مردم بود...
سختی‌های کار خبری به همراه عشق علاقه‌ام و به ویژه ضابطه‌مندی سردبیر، ریشه‌هایمان را قوی‌تر کرد... در اتاق خبر ایسنا، حرفه آموختم و حرفه‌ای شدم و از سویی دیگر زندگی و پیچ و خم‌هایش را یاد گرفتم. آموختم در مشکلات و سختی‌ها باید صبور و بود و آرام گذشت، آموختم زمین خوردن پایان راه نیست و آموختم که برای یافتن باید دوید و دوید...
اکنون با ریشه‌ای قوی و تنومند که در خاک ایسنا رشد کرده، توانستم سهمی هرچند کوچک در فضای خبری استان داشته باشم و به عنوان خبرنگاری که کار در میدان را درک کرده بود، در حوزه روابط عمومی نیز با فعالیت در شرکت عمران شهر جدید سهند منشا اثر شوم.
سخن آخر این‌که، ایسنا به هویت و فعالیت‌هایمان جان بخشید و ریشه‌هایمان را قوی‌تر کرد... ۱۶ آذر سالروز تاسیس ایسنای عزیز مبارک باشد."

رعنا پاشازاده، نیز یکی از خبرنگاران تاثیرگزار قدیمی ایسنا هست که اکنون در ستاد مرکزی یک نهاد مالی و اقتصادی در پایتخت مشغول به کار است. او می‌نویسد؛

"۱۶ آذر، روز دانشجو و سالروز تاسیس ایسنا یادآور خاطرات شیرین دانشجویی و شیرین تر از آن حضورم در خبرگزاری دانشجویان ایران( ایسنا).

تابستان سال ۱۳۹۲ بود، مدرک کارشناسی را تازه گرفته بودم و من که کل چهار سال را شب و روز در تشکیلات دانشجویی گذرانده بودم در جای جای دانشگاه افرادی بودند که میشناختمشان! تصمیم گرفتم برای گرفتن مدرک پیشرفته ICDL به مرکز آموزش جهاد دانشگاهی بروم و همان روز شد استارت ورود من به عرصه خبر و خبرنگاری و ایسنای عزیزمان. 

در رفت و آمد به کلاس های جهاددانشگاهی با دو نفر از دوستان تشکیلاتی‌ام که حالا یکی دبیر خبر و دیگری خبرنگار هستند، روبرو شدم و به من پیشنهاد فعالیت خبرنگاری دادند، من هم که آن روزها فارغ التحصیل شده بودم و وقتم آزاد بود قبول کردم و در کمتر از شاید یک ماه خبرها و مصاحبه‌هایم در سایت ایسنا درج شد و راه پر فراز و نشیب و پر از خاطرات شیرین آغاز شد….

سخت بود همراه با درس و پایان نامه کارشناسی ارشد اخبار و جلسات وقت و بی وقت را پوشش دادن، ولی ما عاشق شده بودیم عاشق حرفه خبر و خبرنگاری، عشقی که هنوز هم ما را در این عرصه گرفتار کرده است .خبرنگاری در ایسنا را از اخبار پوششی افتاده آغاز کردم و با دبیری سرویس اقتصادی پایان دادم و اکنون در ستاد مرکزی نهادی مالی و اقتصادی مشغول به فعالیت هستم.

دوستان آن روزهایمان در ایسنا همه و همه کرسی‌های مهم را از آن خود کرده‌اند و به وجود تک تک شان می‌بالم دوستان و همکارانی چون رباب تیموری، حمیده بردباری ، زهرا حیدری، نیکی قربانی ، فرشید رئوفی، سامان عیوضی و همسرم دکتر امیررضا توسلی( که عکاس ایسنا بود) و... .

 ایسنا برای همه ما دانشجویان سکویی ارزشمند برای کسب تجربه و کسب ارتباطات تکرارناشدنی و مغتنم بود که ما را با ابعاد جدیدی از شخصیتمان روبرو کرد که شاید هیچگاه تا آن زمان از وجودش خبردار نبودیم ، کمک کرد تا کشفش کرده و سپس تقویتش کنیم و حال همه ما با چنته‌ای پر در جایگاه شغلی که داریم چندین گام از هم رده‌هایمان جلوتریم

ایسنا متشکریم…

یاد ایام بخیر…."

و اما سخن سردبیر؛

ایسنا به خود می‌بالد که دانشجویان توانمند و متعهد را به آغوش کشیده و طبق رسالت جهاددانشگاهی که تربیت نیروی متعهد و کارآمد برای نظام جمهوری اسلامی است؛ توانسته نقشی در اعتلای ایران اسلامی ایفا کند.

درخشش ایسنایی در جای جای کشور انگیزه ما را برای ادامه مسیر بیشتر کرده و تحمل سختی‌ها و ناملایماتی که گاه در سایه رفتار و افکار برخی سیاسیون به این خبرگزاری و خبرنگاران آگاه و خستگی ناپذیر آن تحمیل می‌شود را آسان‌تر می‌کند و به خود می‌بالیم که علی رغم گذراندن روزهای خوب و بد، باز هم مرجع رسانه‌های داخلی و خارجی و محل رجوع مردم و خواص هستیم و گامی به وسع خود، برای رفع مشکلات جامعه بر می‌داریم. 

پاینده باد ایسنا

انتهای پیام

منبع خبر "خبرگزاری ایسنا" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.