به گزارش همشهری آنلاین، قسمت جدید برنامه سینمایی «هفت» با نقد و بررسی فیلم «خائن کشی» و پرونده ویژه «تاریخ معاصر در سینمای ایران» برگزار شد.
سی و یکمین قسمت از برنامه سینمایی «هفت» روز جمعه ۲۳ آذر به میزبانی بهروز افخمی برگزار شد. میز گفتگوی ویژه «تاریخ معاصر در سینمای ایران» نیز با حضور محمد قوچانی و رضا صدیق برگزار شد.
قوچانی عنوان کرد: من به عنوان یک روزنامهنگار اگر بخواهم روزگار خودم را به صورت خشک ارائه کنم برای مخاطبان جالب نیست و سعی میکنم این مطالب را دراماتیزه کنم. سابقه تضاد میان تاریخ (واقعیت) و تخیل (هنر) طولانی مدت است. ارتباط میان تاریخ و هنر در سینما کار بسیار دشواری است.
وی افزود: به نظر من سینمای تاریخی مشکلاتی دارد که بدین شرح هستند؛ اول اینکه قصه از ابتدا لو رفته است. دوم اینکه داستان به هر دلیلی سانسور میشود و عناصری از آن کم و زیاد میشود. به طور مثال آقای کیمیایی هم در «خائنکشی» میخواهد مصدقی را که خودش ساخته است به تاریخ حقنه کند. به نظرم خیلی مهم است که کارگردان ابتدا به فکر زیبا شدن فیلمش باشد.
قوچانی بیان کرد: حجابمعاصرت نمیگذارد شما آنطور که وجود دارد، بگویید. مثلاً شما درباره حاج قاسم سلیمانی نمیتوانید فیلم بسازید، آخرین گزینه هم کلیشه است. نمونه پدرخوانده ای که در ایران ساخته شده «هزاردستان» است که هنرمند را در مقابل حاکم قرار داده است و هنرمند در مرز تروریسم هنر قرار میگیرد.
افخمی گفت: در بین بیشتر فیلمها و فیلمسازها که میخواهند کارهایشان سندیت داشته باشد، کار علی حاتمی اعتبار بیشتری دارد.
قوچانی مطرح کرد: اساساً اگر چنین چیزی نباشد هنر خلق نمیشود. یا یک فیلم مستند میشود یا میشود کارهای آقای محمدرضا ورزی که فقط گریم است و شخصیتها همه کلیشه هستند.
افخمی گفت: سریالهای محمدرضا ورزی نریشن کم دارد و میخواهد به این شکل تاریخ را آن چنان که بوده است، روایت کند.
کیمیایی، مصدق خودش را به تاریخ دیکته کرده است
محمد قوچانی پاسخ داد: آقای افخمی نمیتوان تاریخ را آنچنان که بوده است، روایت کرد. آنقدر در تاریخ دعوا و قضاوت است که حد ندارد. آقای کیمیایی هم در فیلم «خائن کشی» مصدقی که خود ساخته است، به تاریخ دیکته میکند و کاریکاتوری از مصدق درست میشود که تنها میتوانند زیربغل او را بگیرند و بیاورند. ظاهر فیلم خیلی قشنگ است اما در همان ظاهر میماند.
رضا صدیق گفت: «خائن کشی» مثل فیلمهای آقای ورزی است.
وی در ادامه گفت: ما باید عبارت بازنمایی را در کنار بازخوانی تاریخ معنا کنیم. در متود بازخوانی تاریخ ۳ فاکتور وجود دارد؛ یکی جمعآوری اطلاعات، یکی صحتسنجی اطلاعات و دیگری آنالیز اطلاعات براساس سنتهای ایدئولوژیک است. خود این فرم سینمایی است یعنی ما در بازخوانی تاریخ با فرم سینمایی مواجه هستیم.
وی افزود: پیشتر میگفتند که سلاطین و فاتحان تاریخ را مینویسند اما در عصر کنونی فیلمسازان و نگاه ژورنالیستها تاریخ را در نگاه عموم مردم ثبت میکنند. این نکته را ما امروز در سریالهای ترکی و کرهای و حتی در سریالهای ایرانی نیز میتوانیم ببینیم. در ناخودآگاه جمعی امروز رجوع به کتاب، تاریخ را برای مردم نمیسازد بلکه سینما این کار را در ذهن مردم انجام میدهد. اینکه این تاریخ چقدر پیوست واقعی دارد مسالهای است که باید بررسی شود.
وی عنوان کرد: سینما، تلویزیون و شبکه نمایش خانگی ما در بازنمایی واقعیت تاریخ دچار کاهلی و کمبود جدی است. روایت نویسان تاریخی ما در سده گذشته لاجرم یا اسطوره ساختند یا اسطوره خراب کردند و نتوانستند ابعاد مختلف یک شخصیت را روایت کنند.
قوچانی بیان کرد: اساساً تاریخ نویسی ۲ مرحله داشته است؛ یک بخش نقل افسانهها و روایتها بوده است مانند شاهنامه، یک بخش دیگر تاریخنگاری انتقادی یا تاریخنویسی جدید است که سعی میکنند با برخورد نقادانه با تاریخ برخورد کنند.
صدیق در ادامه گفت: جهان امروز این نکته را متوجه شده است که چگونه از دل سرگرمی برای مخاطب تاریخ بسازد. نمونه آن هم سریالهای ترکی و کرهای و … است.
نگاه ما در بازنمایی تاریخ در سینما سادهانگارانه است!
قوچانی بیان کرد: من زمانی سریال «قیام عثمان» را تماشا میکردم و احساس ازخودبیگانگی کردم و به قدری در ذهنم نقش بسته بود که مدام به عثمانیها فکر میکردم. کرهای ها هم یک زمان فقط با ماشین شناخته میشدند اما اکنون ادبیات و موسیقی و سینمای خودشان را به جهان صادر کردند. به این نوع سینما، سینمای استراتژیک میگویند که ما اکنون چنین چیزی نداریم. به نظر من تاریخ معاصر ایران از زمان صفویه آغاز میشود اما ما تنها یک اثر از شاه اسماعیل ساختهایم. ما در سریال «روشن تر از خاموشی» تصویری از شاه عباس ساخته ایم که یک مشنگ سفاک است. ۲ - ۳ سال بعد سریال شیخ بهایی را ساختیم و در آنجا شاه عباس آدم عاقله مردیست که باز هم تحت نفوذ شیخ بهایی است.
صدیق عنوان کرد: به نظر من نگاه ما در بازنمایی تاریخ در سینما کمی سادهانگارانه و تقلیلگرایانه است.
تقلیل هنر به عبرت آموزی صرف
قوچانی تاکید کرد: متاسفانه ما شان هنر را در حد عبرتآموزی صرف پایین آورده ایم.
صدیق گفت: برخی مسئولان و فیلمسازان ما احساس میکنند که باید از زبان شخصیتهای تاریخی جملات امروز و دهه ۹۰ را بگویی. همین قضیه تاریخ ما را دچار مشکل میکند.
افخمی بیان کرد: چون فیلمی که میخواهیم درباره آن صحبت کنیم درباره مصدق است و موضع کیمیایی هم در این فیلم انتقادی است، نظر خود شما درباره مصدق و این موضع انتقادی چیست.
قوچانی مطرح کرد: من در فیلم آقای کیمیایی متوجه نشدم که منتقد آقای مصدق است. به نظرم بیشتر قصدش در این فیلم مصادره کردن مصدق به سمت ایده خود بوده است. او خواسته است پیوندی میان کسانی که حرکتهای چریکی میکردند و مصدق که نماد ملیت در آن دوران بوده است، برقرار کند و این تفسیر چپ از مصدق است. مصدق از درون اشرافیت بیرون آمد و علیه آنها قیام کرد. روشنفکرهای چپ ما روی این موضوع خیلی سرمایهگذاری میکنند و میگویند زمانی که مصدق در خیابان گفت مجلس آنجایی است که مردم هستند یعنی از لیبرال دموکراسی عبور کرد و به دموکراسی اجتماعی پیوست.
بی توجهی سینما به تاریخ ۲۵۰۰ ساله
صدیق مطرح کرد: نکاتی که درباره مصدق میگویید چقدر در سریالها و … دیده ایم؟
قوچانی توضیح داد: سینما و تلویزیون اساساً عقب هستند. مهمترین حسن کار آقای کیمیایی این است که مصدق را در سینما نشان داده است، مصدقی که تنها گریم است و به شخصیت او نپرداخته است. الان متاسفانه مساله ملی برای روشنفکرهای ما خیلی کم رنگ شده است. چطور بعد از ۴۵ سال هیچ فیلمی درباره امام موسی صدر ساخته نشده است؟ چطور میشود درباره عثمان که ۶۰۰ سال سابقه دارد تا این حد فیلم میسازند اما ما ۲۵۰۰ سال سابقه رسمی داریم و هیچ فیلمی نمیسازیم.
وی اضافه کرد: پدیدهای وجود دارد به اسم رضاشاه. رضاشاه خوبیها و بدیهایی دارد. ممکن است حاکمیت تصمیم بگیرد که بدیها بر خوبیها بچربند اما وقتی سریالی مثل «در چشم باد» آقای جوزانی پخش میشود از رضاشاه یک قربانی ساخته میشود. اگر فقط تصویر کلیشهای از رضا شاه ارائه دهید، او را به اپوزوسیون تقدیم کرده اید.
رضا صدیق گفت: در یکی از بزنگاههایی هستیم که فقدان آن در جامعه و بخش نخبه دیده میشود. در ۲ هفته گذشته مطالبی نسبت به سقوط بشار اسد و جریان سوریه به وجود آمد که نشان دهنده یک موضوع مشخص است که ما نسبت به یکی از نزدیک ترین موضوعات معاصرمان به اسم مقاومت که هنوز هم تنیده شده است از نظر معنایی هیچ تولیدی نداشته ایم.
روایت حدیث نفس کیمیایی
در میز نقد سینمای ایران جواد طوسی و امیر قادری به نقد و بررسی فیلم سینمایی «خائن کشی» به کارگردانی مسعود کیمیایی پرداختند.
جواد طوسی در ابتدای این میز گفت: به نظرم مسعود کیمیایی یک نمونه استثنایی از فیلمساز مولف است. جدا از تمام نقاط قوت و ضعف این فیلم ما در سال ۱۴۰۳ با فیلمسازی طرف هستیم که از نسل او تنها بهمن فرمانآرا باقی مانده و ناصر تقوایی که همه مشتاق فیلم ساختن مجدد او هستند. مسعود کیمیایی همیشه حدیث نفس خود را فاعلانه پیش برده است.
وی ادامه داد: در آن میزانسن پایانی «خائن کشی» خود پرتره محمد مصدق را در دور میبینیم که انگار در پیشگاه تاریخ، کابوس ذهنی خود را میبیند.
امیر قادری مطرح کرد: این فیلم برای من یکی دیگر از فیلمهای کیمیایی نیست و فرصتی برای فیلمساز بوده است تا برای اولین بار خود پنهان شدهاش را به نمایش بگذارد. کیمیایی از ابتدا فیلمساز چپ نبود و به دو سه دلیل به این سمت مایل شد. کیمیایی در جایی نوشت که در آن زمان یا باید سمت دربار میبود یا سمت چپ و چپ یک سمت رمانتیک دارد و آدم احساساتی مثل کیمیایی را به خود جذب میکند.
هرگز کیمیایی را تا این حد کنار مردم ندیده بودم
وی اضافه کرد: به نظر من برای اولین بار در «خائن کشی» کیمیایی ذات فردگرای خود را بیرون میکشد و نشان میدهد. کیمیایی در اینجا میگوید به هیچ سیاستمداری اعتماد نکن.
جواد طوسی مطرح کرد: همیشه نوع مواجهه فیلمسازی مانند مسعود کیمیایی و فردی مثل علی حاتمی با تاریخ از زاویه نگاه خود است.
قادری گفت: فیلم به شدت سمت شخصیتهای اصلی که مردم هستند قرار گرفته است و هیچ وقت کیمیایی در این حد دور از سیاست و کنار مردم خود قرار نگرفته بود. این فیلم برای الان خیلی خاص و دمده است. این فیلم شبیه هیچ فیلم دیگری در تاریخ سینما نیست و تمام ایدهها و تمهای خود را به اجرا درآورده است.
جواد طوسی در بخش دیگری از این نشست توضیح داد: من معتقدم که کیمیایی جلوتر از خود فیلمسازی میتواند داستاننویس فوقالعادهای باشد.
قادری بیان کرد: در این فیلم چیزهایی میبینیم که مشخص است کیمیایی فیلم خود را نرمتر ساخته است. علی اوجی به عنوان تهیهکننده هم برای فیلمساز موردعلاقهاش همه چیز را فراهم کرد و به نظرم مهران مدیری هم بهترین نمونهای است که در سینما دیدهام. فیلم پر از میزانسنهایی است که شبیهاش را در سینمای ایران ندیدهایم.
این قسمت از برنامه به زندهیاد پرویز پورحسینی تقدیم شد.