اظهارات نبوی درباره مسئله مذاکره
بهزاد نبوی، فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتوگو با روزنامه «اعتماد» ضمن بازخوانی تحولات داخلی و منطقهای از شرایط و الزامات مذاکره با آمریکا میگوید. او در این گفتوگو به مسئله نفوذ در کشور پرداخته و اظهاراتی قابلتوجه و عجیب را هم مطرح کرده است. بخشهایی از این مصاحبه به شرح زیر است:
* من با افرادی که مدام بر طبل مذاکره با امریکا در کوتاهترین زمان میکوبند، مخالفم. ما با بایدن که میانهروتر بود، مسائلمان را حل نکردیم حالا برای مذاکره با ترامپ سر و دست میشکنیم. این مذاکرات را نمیتوان عجولانه دنبال کرد.
* بهترین راهبرد برای ما سیاست صبر و انتظار است.باید ببینیم ترامپی که او و تیپش را میشناسیم چگونه عمل میکند. خودمان قبلا مدل ایرانی ترامپ را داشتهایم. کسی چه میداند شاید مواضع ترامپ درباره ایران تغییر کرد.
* من مخالف حجاب اجباری هستم. تا جایی که من میدانم و احساس میکنم، کل حاکمیت با این قانون و این نوع برخوردهای سلبی موافق نیستند. موضوعاتی مانند حجاب و عفاف و فیلترینگ، مذاکره و...از جمله این موارد هستند.
* برخی فکر میکنند اگر مسئله فیلترینگ و حجاب حل شود، انسجام اجتماعی به صد درصد میرسد اما دولت نباید از اقتصاد غافل شود. مشکلات اقتصادی هم کاملا قابل حل است.
* سالهاست که من این بحث را مطرح کردهام که ما عوامل نفوذی اسراییل را در سطوح بالای کشور داریم. حتی زمانی از من درباره این مورد بازپرسی هم کردند. اخیرا هم شایعاتی درباره نفوذ گسترده اسراییل در جریان شهادت سید حسن نصرالله و جانشین او صفیالدین مطرح شده که البته مسوولان باید درباره آن توضیح دهند. به هر حال نمیتوان انکار کرد که پروژه نفوذ در سطح گسترده در کشور وجود دارد.
* همه میدانیم بحرانهای فراوان اقتصادی از جمله بحرانهای ناشی از تحریم، تورم و... کشور را گرفتار کرده و دولت با ناترازیهای بسیاری روبهرو است، اما باید از معیشت مردم حفاظت کرد. این حفاظت میتواند با ارزانتر فروختن همه کالاها معنا پیدا کند. معتقدم الان وقت فشار اقتصادی وارد کردن به مردم نیست.
* دولت اگر دستش برای برخی اصلاحات ضروری بسته است، میتواند مانند دهه 60 و در ایام جنگ، توزیع عادلانه نیازهای اساسی مردم را برنامهریزی کند. در آن زمان (دهه 60) به ما ناسزا میگفتند که کوپونیزم یعنی کمونیسم! هر اسمی که این سیاست داشته باشد، حداقل نیازهای مردم را با قیمت ثابت و قابل قبول تامین میکند. مگر مردم چقدر توان دارند؟
******
روایت انفعال روحانی
روزنامه فرهیختگان نوشت:
حسن روحانی، رئیسجمهور و محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه دولت وی از همان ابتدای تصویب قانون اقدام راهبردی از منتقدان برجسته این قانون بودند و بهکرات آن را بهعنوان عاملی مخل در موفقیت مذاکرات دیپلماتیک معرفی کردند. اما دریابان علی شمخانی، دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی در اظهارات اخیر خود با رویکردی متفاوت به دفاع از این قانون پرداخته و بهصراحت بیان کرده است که دستاوردهای کلیدی صنعت هستهای ایران، از جمله غنیسازی ۶۰ درصدی و بهکارگیری سانتریفیوژهای پیشرفته محصول مستقیم اجرای این قانون بودهاند و ارتباط چندانی با سیاستهای دولت وقت نداشتهاند.
علی شمخانی با اشاره به برخی مواضع دولت قبل، تصریح کرد بسیاری از مقامات دولت روحانی به واکنش متقابل در برابر خروج آمریکا از برجام اعتقادی نداشتند و عملاً زمان را صرف مذاکرات طولانی با اروپا کردند، مذاکراتی که از طریق سازوکارهایی مانند «اینستکس» انجام شد و درنهایت هیچ نتیجه ملموسی به همراه نداشت. وی همچنین در اظهارات خود تأکید کرد پیشرفتهای هستهای اخیر ایران نهتنها در چهارچوب این قانون شکل گرفت، بلکه در تعامل با آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز ایران همواره از سیاستهای مندرج در این قانون پیروی کرده است. به باور او، فشارهای اخیر غرب برای توقف فعالیتهای هستهای پیشرفته ایران، بهویژه در قالب قطعنامههای شورای حکام آژانس، نشان از نگرانی آنها نسبت به قدرت چانهزنی و دستاوردهای ناشی از این قانون دارد.
اظهارات دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی از این نظر حائز اهمیت است که بار دیگر توجه به سیاستهای بازدارنده و اقدامات متقابل در مناسبات بینالمللی را پررنگتر میکند. این دیدگاه در مقابل رویکرد دولت وقت، که بیشتر بر تعامل و انتظار برای اجرای وعدههای اروپا تکیه داشت، ابعاد تازهای از اهمیت قانون اقدام راهبردی را در تقویت موقعیت هستهای و دیپلماتیک ایران روشن میکند.
******
بازی خطرناک با ماشه
روزنامه خراسان نوشت:
تا ۲۷ مهر ۱۴۰۴ حدود ۱۰ماه باقی مانده، زمانی که طبق برجام موعد ۱۰ساله قطعنامه ۲۲۳۱ به پایان می رسد و اگر برجام همچنان پابرجا باشد و کشورهای ۴+۱ یعنی روسیه، چین ، آلمان، فرانسه و انگلیس نیز وارد سازوکار حل اختلاف برجام در مواد ۳۶ و ۳۷ یا همان مکانیسم ماشه یا اسنپ بک معروف نشوند، به صورت اتوماتیک و بدون نیاز به رای گیری در شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه خاتمه یافته و عملا و رسما شش قطعنامه تحریمی علیه ایران نیز برای همیشه لغو می شوند. این وضعیت باعث شده تا نگرانی ها درباره استفاده از اسنپ بک توسط اروپا از یک سو و واکنش تند ایران به این اقدام خصمانه از سوی مقابل بالا بگیرد. این در حالی است که سیدعباس عراقچی پیشتر در جمع گروهی از خبرنگاران حاضر در لیسبون، پایتخت این کشور، درباره تهدیدهای برخی کشورهای غربی درخصوص اجرای اسنپبک (مکانیسم ماشه) گفته بود که اگر غرب تهدید به اعمال مجدد همه تحریمهای سازمان ملل متحد را ادامه دهد، احتمالا بحث هستهای در داخل ایران به سمت در اختیار داشتن تسلیحات (هستهای) گرایش پیدا خواهد کرد.
روز پنج شنبه نیز خبری منتشر شد مبنی بر این که سه کشور اروپایی آماده شروع فرایند اسنپ بک شده اند، اقدامی که در صورت نهایی شدن آن در ۱۰ماه آینده حداقل واکنش ایران به آن خروج از ان پی تی خواهد بود که قبلا وعده داده است، همچنین روز گذشته برخی رسانههای غربی از توافقات جدید میان ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی خبر دادند، توافقاتی که حول افزایش بازرسی ها و نظارت بر تولید مواد غنی شده ۶۰ درصدی ایران می چرخید. با این حال به نظر میرسد همچنان دو طرف به دنبال راه هایی برای حل و فصل دیپلماتیک هستند تا تنش جدیدی در کنار موضوعات پیچیده این روزها همچون جنگ اوکراین و غزه خلق نشود. همزمان برخی رسانه های اسراییلی نیز با استفاده از شرایط بغرنج سوریه و حملات رژیم صهیونیستی به مراکز نظامی این کشور از احتمال حمله رژیم به تاسیسات هسته ای ایران می گویند، اقدامی که با توجه به دو عملیات وعده صادق یک و ۲ از سوی ایران علیه سرزمین های اشغالی، با تردیدهایی روبه روست ومی تواند یک آتش بزرگ در منطقه ایجاد کند و حتی ایران را به سمت نظامی کردن برنامه هسته ای اش سوق دهد.
******
کار سخت حاج قاسم با این کمیسیون امنیت ملی!
روزنامه جوان نوشت:
روزنامه آرمان ملی در مطلبی به قلم حشمت فلاحتپیشه، نماینده سابق مجلس با اشاره به تعدد گروههایی که علیه دولت اسد در سوریه پیشروی کردند، گفته که دشمن مشترک این گروهها در آینده، فقط اسرائیل خواهد بود! او در تحلیلی که بیشتر تخیلی به شمار میآید، نوشته که «طبیعتاً این گروهها بر اساس شعار ملیگرایانه دور هم جمع شدهاند و بعد از اینکه سوریه دوران اخیر را پشتسر بگذارد حتماً به اسرائیلی توجه خواهند کرد که بیشترین تجاوز را علیه سوریه انجام داده و در آینده نیز اسرائیلیها تنها بازیگرانی خواهند بود که حاضر نیستند دولتی مستقر و قوی در سوریه روی کار بیاید. اتفاقاً ایران اکنون باید مراقب باشد که برخی گروههای حاکم بر دمشق را با صهیونیستها شبیهسازی نکند، چراکه این نگرش، این گروهها را به سمت اسرائیل سوق خواهد داد و این موجب شکلگیری کینه نسبت به ما خواهد شد؛ لذا ایران باید با نگاهی مناسب به تحرکات این گروه بنگرد تا شرایط جدید در سوریه به وجود آید.»
رسمیتبخشی و باور کردن شعار ملیگرایی گروههایی که بر مبنای عقاید تکفیری دور هم جمع شدند، بیشتر ساده لوحی به شمار میآید تا بیان تحلیل واقعبینانه. از سویی فلاحتپیشه سالها عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس بوده و با این حال، نمیتواند قرائن و شواهدی را که نشان میدهد صهیونیستها و امریکاییها در پشت پرده، سقوط دولت سوریه را مدیریت و کارگردانی میکردند، ببیند. تحریرالشام علاقهای به نبرد با اسرائیل ندارد و رسماً هم اعلام کرده که دشمن اول خود را ایران میداند، اما امثال فلاحتپیشه و روزنامه آرمان ملی دنبال این هستند که نبود رابطه بین ایران و دولت احتمالی آینده سوریه را هم تقصیر ایران بیندازند!
جالب آنکه با چنین رویکردی در بیان تحلیل و ندیدن واقعیتهای جنگ و میدان و دیپلماسی و سیاست، پیشنهاد چگونگی عملکرد در مقابل تحریرالشام را هم به ایران میدهند و لابد انتظار دارند پیشنهادشان مورد استقبال هم قرار بگیرد! فلاحتپیشه با سقوط دولت اسد در سوریه در توییتی کذایی، اشاره به هزینههای ایران برای سوریه کرد که جنجال زیادی برانگیخت. او پیشتر هم چنین ادعاهایی مطرح کرده بود. فلاحتپیشه در دورانی در زمان جنگ سوریه عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس بود و سفر او به سوریه با برخی حواشی منفی در روابط دوجانبه ایران و سوریه همراه بود. رویکرد امروز فلاحتپیشه و مواضع قبلی او نشان میدهد سردار قاسم سلیمانی و نیروهای او در هنگام جنگ با داعش در سوریه و عراق، چه کار سختی هم در داخل کشور داشتهاند!
******
اگر متوجه سخنانتان نیستید، متوجه جایگاهتان باشید!
کامران غضنفری، نماینده مردم تهران در مجلس اخیراً اظهاراتی عجیب را پیرامون شهادت سید ابراهیم رئیسی و دیگر همراهانش مطرح کرده است. او بیان کرده: «رئیسجمهور رئیسی را به شهادت رساندند اما بعضی آقایان مصلحت نمیدانند این را اعلام کنند. نمیخواهند بگویند رژیم صهیونیستی و آمریکا با همکاری رژیم علیاف در آذربایجان عاملان این کار بودند. سقوط هلیکوپتر رئیسجمهور را به یک توده ابر متراکم نسبت میدهند. این عجب ابر متراکم هوشمندی بود! چون از بین سه هلیکوپتری که در امتداد هم حرکت میکردند، این ابر متراکم فقط رفت سراغ هلیکوپتر وسطی! نه به هلیکوپتر جلویی کار داشت و نه هلیکوپتر عقبی!»
این اظهارات غضنفری، واکنش سایت اصولگرای فردانیوز را بهدنبال داشت و این رسانه نوشت:
«البته اولین بار نیست که چنین سخنانی از افراد منسوب به یک طیف خاص گفته می شود؛ ادعاهایی مخالف روایت نهادهای رسمی که به دنبال ایجاد شائبه ترور مرحوم رئیسی است. پیرامون این گونه ادعاها چند سوال مهم نیز پررنگ می شود. آقای غضنفری و همفکرانشان چه دلیل و مدرکی دارند که این ادعا را مطرح می کنند. اگر مدرکی دارند چرا رسانه ای نمی کنند؟ و اگر مدرکی ندارند چرا و به علت به تولید چنین شبهاتی دامن می زنند؟ آیا واقعا معنای سخن خود و اهمیتش را دریافته اند؟
آیا درکی از وظایف نمایندگی مجلس دارند؟ایشان و همفکرانشان می گویند که بنا به مصالحی مسولان ترجیح می دهند، نگویند آقای رییسی مورد ترور قرار گرفته اند. خوب شما بنا به کدام مصالح مدارک تان را رسانه ای نمی کنید؟ چرا اگر مدرکی دارید در اختیار مراجع مسئول قرار نمی دهید؟ آیا دلیلش این نیست که اصلا مدرک و سندی ندارید؟ آیا ممکن است خدای ناکرده برخی از کسانی که این ادعاها را مطرح می کنند، بخواهند با چنین مدعایی موجی سیاسی برای بهره برداری احتمالا انتخاباتی ایجاد کنند؟
و اما سوال مهمتر از شما :
آیا شما که نماینده مجلس هستید حق دارید تبدیل به اپوزیسیون نظام شوید؟ در این روزگار متلاطم منطقه ای این ادعا آن هم از سوی یک نماینده مجلس چه وزنی به صهیونیست ها می دهد که به قول همفکران شما توانسته اند رییس جمهور ایران را ترور کنند؟ با این اقدامات دیگر چه نیازی به اکانت های عبری و عربی برای حمله روز افزون به ایران ؟ شما بر سر شاخ نشسته اید لطفا بن نبرید!»
******
حدیقفی برای بیحجابی و برهنگی وجود ندارد
روزنامه کیهان نوشت:
روند افزایشی بیحجابی و فراتر از آن ورود برخی به مرزهایی از برهنگی در یکی دو سال اخیر در سایه بیتوجهی مسئولان و دستگاههای دارای مسئولیت در حوزه عفاف و حجاب، بیش از گذشته اعتراض طیفهای مختلف خانوادهها را به دنبال داشته است. بسیاری از والدین و حتی افرادی که شاید در ظاهر حساسیت کمتری روی این موضوعات داشته باشند، نگرانی خود از تلاش برای گسترش بیحجابی در جامعه و اثرات ویرانگر این رفتار در خانوادهها و جوانان را ابراز میکنند. حتی بانوانی که در ظاهر ممکن است با حجاب کامل اسلامی هم مقداری فاصله داشته باشند، وقتی پای صحبت از تاثیرات منفی و مخرب گسترش بیحجابی بر روی جوانان، خانوادهها و روابط زوجین به میان میآید؛ تاکید میکنند که مخالف بیحجابی و رها بودن این مسئله مهم در جامعه هستند.
این روزها سخن از قانون جدید حجاب و تصویب و ابلاغ آن فراوان است و طیفهای مختلف از موافق، منتقد و مخالف درخصوص آن ابراز نظر میکنند. ضمن اینکه باید پذیرفت رعایت واجب شرعی و اجتماعی حجاب امری مهم است و نمیتوان آن را مورد بیتوجهی قرار داد؛ باید اذعان داشت که در کنار لزوم توجه به کار فرهنگی و تبلیغی که میتواند بسیار مؤثر باشد و بارها اثر آن را دیدهایم، در فضای انفعال و بیقانونی نمیتوان حد یقفی برای بیحجابی و برهنگی و حرمت شکنیها متصور بود. طبیعتاً قانون جدید در صورت ابلاغ برای همه لازمالاجرا میشود اما میتوان در کنار تبیین دقیق الزامات و مواد این قانون، با شنیدن حرف منتقدان دلسوز و پاسخ مستدل به مخالفانی که گاه به نظر میآید برخی از آنها به بهانه مخالفت با قانون حجاب مشغول زیر سؤال بردن اصل حجاب هستند، اگر جایی نیازمند اصلاح و بازنگری است مورد توجه قانوننویسان قرار گیرد و اگر جایی به غلط دچار سوءبرداشت شده است به درستی تبیین شود.
******
بازی مجمع محققین در زمین نهضت آزادی؟!
خبرگزاری تسنیم نوشت:
تفکرات ساختارشکنانه بهدلیل تأثیر سوء خود بر ساختار جامعه و افکار عمومی، قطعا بدترین تاثیر ممکن را بر گروههای هدف در جامعه، از جمله زنان، نوجوانان و قومیتها خواهد داشت. در این میان، شاهد پیوندهای آشکار و پنهانی هستیم که میان گروههای برانداز یا منتقد ماهیت نظام جمهوری اسلامی صورت میگیرد و خود را در بزنگاههای حساس و سرنوشتساز کشور و منطقه نشان میدهد. امروز، درست در زمانی که دشمن صهیونیستی و آمریکا شمشیر خود را نهتنها علیه نظام جمهوری اسلامی، بلکه علیه موجودیت و امنیت سرزمینی ایران از رو بستهاند، تبلور چنین پیوندهایی قطعا تبعات خطرناکی دارد که نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت. ایجاد یأس، ناامیدی نسبت به آینده، تشکیک در ماهیت و موجودیت جبهه مقاومت و انقلاب اسلامی و .... از جمله اهداف دشمنان در مواجهه مطلق با نظام و ملت ایران است. خلق ناامیدی در دل جوانان این مرز و بوم را نمیتوان مصداق نقد دلسوزانه تلقی کرد!
در یکی از این موارد، گروهک نهضت آزادی طی چندسال اخیر با سوءاستفاده از تفکرات و ویژگیهای شخصیتی و سنی برخی از اعضا مجمع محققین تلاش کردند با برگزاری دیدارهای پوششی و رسمی خودشان را به برخی اعضا مجمع نزدیک و برنامهها و اهداف ساختارشکنانه خود در قالب تابلوی مجمع محققین پیگیری کنند. طرح مشروعیتبخشیدن به رژیم صهیونیستی با ایده دو دولتی، مشروعیتبخشی به کشف حجاب با حمایت از آزادی انتخاب در حجاب و عدم اجبار در دین، پیگیری حذف ولایت فقیه از قانون اساسی با پوشش ضرورت اصلاحات در قانون اساسی و ... اهداف برخی اعضای ارشد مجمع محققین است.
طبق اطلاعات موثق، آقایان یوسفی، فاضل میبدی، ایازی، منتظرقائم با برگزاری نشست خودسرانه با گروهک نهضت آزادی و پیروی کورکورانه از دستورالعملهای امثال آقایان معتمدی و توسلی(گروهک نهضت آزادی) به تنهایی در حال از بین بردن آبروی همه اعضای مجمع محققین از جمله حجتالاسلام سیدحسین موسویتبریزی هستند. بدون شک طرح این موارد و موارد آتی (از جمله قانونی کردن فرقه ضاله بهاییت بهعنوان یک مذهب و پذیرش حقوق گروههای منحرف جنسی) که از سوی نهضت آزادی به برخی اعضای مجمع محققین عنوان شده، ثمرهای جز اعتمادزدایی نسبت به ادعای این مجموعه در صیانت از حریم اخلاقی و سرزمینی کشور نخواهد داشت. بهتر است سران این مجموعه، درخصوص مهار تحرکات برخی اعضای خودسر آن هر چه سریعتر تدبیری بیاندیشند.
******
گلایه از گلایههای رئیسجمهور
خبرگزاری ایلنا نوشت:
«مسعود پزشکیان» همه جا و در همه شرایط از مشکلی به نام «ناترازی» مینالد؛ کلیدواژهی پُرتکرار رئیس دولت، ناترازی است و او هیچ فرصتی را برای نالیدن از دست ناترازی و استدلال به شیوهی معمول همه دولتها از میراث دولت قبل، از دست نمیدهد! پزشکیان، هفدهم آذر در دانشگاه صنعتی شریف، با بیان اینکه ناترازی داریم و در برق، آب، نفت و بنزین مشکل داریم، گفت «به هر جا دست بزنیم یکی دردش میآید. یک بیمار را اگر بخواهیم درمان کنیم، سادهترین راه قرص است که ممکن تلخ باشد». و اینها یعنی قرص را باید مردم بخورند یا به عبارتی، کارگران، معلمان، پرستاران و زحمتکشانی که با وجود سبد معیشت نزدیک ۴۰ میلیون تومانی، ۲۰ میلیون تومان هم در ماه درآمد ندارند! دوازدهم آذر، مسعود پزشکیان، در دومین گفتوگوی زنده تلویزیونی درباره برنامههای دولت چهاردهم، چیزی به جز الزام به تعدیل و گرانی در مورد این برنامهها نگفت و دوباره از مشکل ناترازی گلایه کرد. رئیس دولت به صراحت رو به دوربینهای صداوسیما گفت: «بنزین گران میشود! وقتی ارز اختصاص داده نشود باید از جایی جبران شود».
«گرانی بنزین»، «گرانی حاملهای انرژی» و حذف ارز ترجیحی کالاهای اساسی به بهانهی همیشگی فسادآلود بودن، راهکارهای دولت چهاردهم برای حل ناترازیست، هرچند آنطور که در فضای مجازی و در ادبیات فعالان دغدغهمند اقتصادی آمده «این سطل (سطل بودجهای دولت) با هیچ آبی پُر نمیشود چون از چند جا سوراخ است و آب به راحتی و بیمحابا هرز میرود». بودجهخورها و ردیفهای هزینهای بودجه بسیار است؛ نهادها و ارگانهایی که رو سوی مردم ندارند و در بهبود وضعیت زندگی مردم بلاتاثیرند، بودجههای کلان میگیرند، این منافذ باز را نمیتوان بست! پس لابد مردم باید قرص مسکن بخورند؛ چارهی حل ناترازی، گرانیست. و سرفصل اصلی این گرانیها، بالا رفتن قیمت بنزین است؛ هرچند همه کالاهای اساسی در این چند ماه گران شدهاند و قرار است سال آینده حذف ارز ترجیحی کالاهای اساسی با قدرت در دستور کار باشد و از قضا، مدافعان قدرتمند نئولیبرال در بدنه تصمیم سازی دولت دارد.
در روزهای اخیر، مجلس شورای اسلامی در همدستی با دولت برای دادنِ مُسَکنهای تلخ به مردم تصمیمسازی کرد؛ کمیسیون تلفیق مجلس، پیشنهاد دولت برای نرخ و سقف ارز ترجیحی در سال آینده را به ترتیب ۳۸ هزار و ۵۰۰ تومان و تا سقف ۱۲ میلیارد دلار تصویب کرده که هم نرخ آن ۱۰ هزار تومان نسبت به سال قبل بالاتر رفته و ازسوی دیگر سقف آن هم حدود ۳ هزار میلیارد دلار کمتر شده است (سال قبل حدود ۱۵ میلیارد دلار بود). کالاهای سادهی سفره در ماههای اخیر بین ۴۰ تا ۵۰ درصد گران شدهاند؛ حذف بطئی و زیرپوستی ارز ترجیحی در سال آینده، چه بلایی بر سر سفرهها میآورد؛ گرانی بنزین چطور؟ افزایش قیمت این کالای استراتژیک و زیربنایی چقدر به هزینههای زندگی مردم میافزاید؟ آیا مردم مقصر «ناترازی» هستند که باید تاوان آن را بپردازند؟ آیا دولت میخواهد با برداشت از جیب مردم، سطل سوراخ بودجه را پر کند و رفع کسری نماید؟!
گرانی ۱۰ هزار تومانی نرخ ارز ترجیحی واردات و کاهش ۳ هزار میلیارد دلاریِ اعتبار آن و البته گرانی بنزین به عنوان نقطه عطف گرانیها، تلاش دولت برای پر کردن سطل بودجه با تحمیلِ انقباض و تعدیل بیشتر به زندگی مردم است. سطلی که هرگز پر نمیشود، با این اقدامات هم پر نمیشود فقط دست به دست، خالیتر از همیشه به دولت بعد منتقل میشود؛ باید به دولت گفت، اگر واقعاً به فکر حل ناترازیها و کسری بودجه هستید، منافذ این سطل را ببندید و نگذارید از «سهم مردم» الی ماشالله برداشت کنند!
******
آغاز دوباره پروژههای سریالی هنجارشکنی
روزنامه جوان نوشت:
ماجرای انتشار ویدئوی اجرای بدون حجاب یک خواننده زن در یک کاروانسرای تاریخی، موجی از تحلیلها، واکنشها و بازتابهای رسانهای را به همراه داشت. همزمانی این ماجرا با اجرای لایحه عفاف و حجاب و شوآف تراشیدن موی سر ازسوی یک بازیگر زن، موضوع را از یک رخداد ساده به پروژهای هدفمند برای تضعیف نظام فرهنگی کشور تبدیل کرد، اما آیا خوانندگی زنان در ایران موضوع جدیدی است؟ آیا کنسرتهای زنان در ایران ممنوع بوده است؟ یکی از مهمترین نکاتی که در این تحلیل باید به آن توجه شود، این است که خوانندگی زنان در ایران ممنوع نبوده و نیست. در بیش از سه دهه اخیر، خوانندگی زنان بهصورت تکخوانی برای بانوان و همچنین همخوانی در گروههای مختلط در قالبهای قانونی انجام شده است. کنسرتهای متعدد بانوان در تالار وحدت، برج آزادی و سالنهای رسمی کشور نشان میدهد مسئله صرفاً فقدان مجوز قانونی در مواردی خاص است، نه ممنوعیت کلی.
پرستو احمدی، به عنوان فردی که از سالهای قبل در فضای مجازی به بازخوانی قطعات موسیقی میپرداخت، در چند سال اخیر مورد توجه رسانههای معاند قرار گرفت. این رفتار، از منظر جامعهشناسی کنش نمادین اعتراضی تلقی میشود، زیرا در جامعه ایرانی، برخی از این قطعات موسیقی، نمادهای اعتراض سیاسی و فرهنگی شناخته میشوند. اما نکته قابلتأمل این است که ویدئوی اخیر وی به جای آنکه صرفاً یک اجرای موسیقی باشد، همزمان با اجرای لایحه عفاف و حجاب منتشر شد. این همزمانی، تصادفی به نظر نمیرسد، زیرا دقیقاً مشابه آنچه در گذشته نیز شاهدش بودیم، این ویدئو به سرعت در رسانههای معاند از جمله بیبیسی فارسی و ایراناینترنشنال بازنشر شد. هدف از این عملیات رسانهای، تقابل فرهنگی و تحریک افکار عمومی داخلی بود، بهویژه که این اتفاق همزمان با شوآف تراشیدن موی سر از سوی آناهیتا همتی رخ داد.
ماجرای اخیر، بخشی از پروژهای بزرگتر برای هنجارشکنی فرهنگی در کشور است. از کنسرتهای قانونی زنان تا شوآفهای سریالی مانند تراشیدن موی سر، همه در راستای یک پروژه کلان برای تشدید دوگانگیهای اجتماعی و تضعیف هویت فرهنگی بومی است. در این مسیر، رسانههای معاند با بهرهگیری از سلبریتیها به عنوان ابزارهای عملیات روانی، سعی در تشدید تقابلهای فرهنگی دارند. در این شرایط، وزارت ارشاد و نهادهای فرهنگی باید از رویکرد منفعلانه پرهیز کنند و با استفاده از ظرفیتهای رسانهای داخلی، روایت اول و اصلی را در دست بگیرند. جهاد تبیین، اصلیترین راهکار برای مقابله با این پدیده است چرا که اگر صدای حق به گوش مردم نرسد، صدای باطل بلندتر شنیده میشود.