با نزدیک شدن به مراسم تحلیف دونالد ترامپ و ورود او به کاخ سفید، گمانه زنیها درباره رویکرد دولت دوم او در قبال ایران به اوج خود رسیده و تردیدها در باب احتمال توسل ترامپ به کمپین فشار حداکثری افزایش یافته است. همزمان به ادعای ناظران اقدامات خصمانه اخیر اتحادیه اروپا با هدف زمینهسازی برای فعال سازی مکانیسم ماشه شرایط پیش روی ایران طی ماههای آینده را پیچیدهتر کرده است. تغییرات گسترده در معادلات منطقه و نیز بروز تحولات برقآسا در خاورمیانه نیز پیشبینی فعل و انفعالات آینده در روابط ایران و غرب در ماههای آینده را با دشواری روبهرو کرده است.
به گزارش اعتماد، تمامی این متغیرها همچنان به یک سوال پاسخ قاطعی نداده است؟ آیا شاهد تشدید تنشها خواهیم بود یا دور جدیدی از رایزنیها و دیپلماسی در پیش است؟ گروهی از ناظران احتمال تشدید تنشها را گزاره محتملتری میدانند. اما در مقابل گروهی دیگر نیز تشدید تنشها را پلی هرچند متزلزل برای شکلگیری توافقی میان ایران و طرفهای غربی قلمداد میکنند.
به این بهانه در گفتوگویی با کارشناسان تلاش شده ضمن بررسی گمانهزنیهای متعدد از کنش و واکنشهای میان ایران و غربیها طی ماههای آینده و بعد از ورود رسمی ترامپ به کاخ سفید، پیشبینیهای هرچند با درصد خطا و احتمالهای متفاوت را در باب آینده روابط ایران با امریکا و تروئیکای اروپایی را بررسی کرده است. سه تحلیلگر در این گفتوگو ضمن ارائه سناریوهای متفاوت، در باب یک گزاره اتفاقنظر دارند و آن این است که احتمال تشدید تنشها میان ایران و طرفهای غربی طی ماههای آینده گزینه محتملتری به نظر میرسد.
حسن بهشتیپور، کارشناس مسائل سیاست خارجی در پاسخ به این سوال که رویکرد احتمالی ترامپ در قبال ایران را چگونه ارزیابی میکند، گفت: ترامپ در دولت اول خود به همراهی مایک پمپئو، وزیر خارجه وقت، طرحی را طراحی کرد که شامل اعمال تحریمهای همهجانبهای بود که هدفش ایجاد نارضایتیها در داخل بود. تیم اول ترامپ اینگونه نشان میدادند که هدف اصلیشان تغییر رفتار ایران است، اما واقعیت این است که آنها هدفی فراتر را دنبال میکردند. این طرح بر این اصل بنا شده بود که به جای هزینههای میلیارد دلاری و ایجاد بحرانهایی مشابه افغانستان یا عراق سیاست ایجاد نارضایتی را در ایران به کار بگیرند.
بهشتیپور، اما بر این باور است که اکنون اگر کابینه دولت دوم ترامپ بخواهد مجددا سیاست فشار حداکثری را علیه ایران اعمال کند، احتمالا به همان نتایجی که پیش از این دست یافته بود، خواهد رسید. برنامه هستهای ایران در راستای اعمال این سیاست نه تنها متوقف نشد، بلکه غنیسازی اورانیوم از ۳۶.۷درصد دوره برجام به ۲۰درصد و سپس به ۶۰درصد رسید. همزمان سانتریفیوژهای پیشرفتهای که دایر شدهاند، چندین برابر سانتریفیوژهای قبلی قدرت غنیسازی دارند و سرعت آنها نیز افزایش یافته است.
بهشتیپور، اما معتقد است اکنون شیوه سیاست موسوم به فشار حداکثری توسط ترامپ احتمالا به شکلی متفاوت اجرایی خواهد شد و به نظر میرسد که سیاستها به گونهای طراحی شدهاند که اینبار به جای سرمایهگذاری روی مخالفتهای داخلی در ایران که البته همچنان مشخص نیست آیا این سیاست موقت کنار گذاشته شده یا به طور کلی توسط مقامات امریکایی متوقف شده است، سعی میکنند روی نیروهای متحد ایران در منطقه متمرکز شوند.
به عبارتی دیگر، هم حماس و هم حزبالله و همچنین سوریه تحت تاثیر تحولات اخیر منطقه قرار گرفتهاند. آنها مدعی هستند که ایران را در سوریه، لبنان و غزه تحت تاثیر قرار دادهاند و اکنون نیز نوبت عراق است. ملاقات آنتونی بلینکن و محمد شیاع السودانی، نخستوزیر عراق در راستای این هدف قابل تبیین است. گفته میشود واشنگتن به عراق هشدار داده که تحرکاتی علیه اسراییل نداشته باشند.
به ادعای رسانهها به نظر میرسد بلینکن توانسته السودانی را قانع کند، از همین رو به عراق این اختیار داده شده تا در برابر داعش در صورت ظهور دوباره بایستد، اما رویاروی تلآیو قرار نگیرد. تنها جبهه یمن باقی میماند که همچنان مشخص نیست چه نقشهای برای این کشور طراحی شده است. بهشتیپور در ادامه با واکاوی رویکرد جدید ترامپ در قبال ایران معتقد است که اکنون باید دید آیا واقعا آن سیاستهای پرهزینهای که ترامپ به شدت از آن انتقاد میکرد و دولتهای بایدن و اوباما را بابت مداخلات نظامی شدید مورد سرزنش قرار میداد، بهویژه هزینههای میلیاردی در افغانستان و عراق که درنهایت منجر به نتایجی نشد، هنوز هم مطرح است یا خیر.
این پژوهشگر مسائل بینالملل، اما در مورد گزینه نظامی ادعایی بر این باور است که ترامپ چگونه میخواهد سیاستی را که خود منتقد آن بوده، اجرا کند. هرچند او در گفتوگو با تایمز گفته است که در شرایط آشفته کنونی، هر اقدامی ممکن است و این تکرار همان جملهای است که اوباما و بایدن پیش از این گفته بودند: همه گزینهها روی میز است. حال اینکه آیا ترامپ به سمت گزینه نظامی حرکت خواهند کرد یا خیر، به نظر میرسد همان اتفاقاتی که در افغانستان و عراق رخ داد، در شرایط کنونی نیز ممکن است تکرار شود. این به این دلیل است که منتقد اصلی این رویکرد، یعنی گزینه نظامی، خود ترامپ بوده است. او نتایج سیاست فشار حداکثری را نیز در دولت اول خود مشاهده کرده است. بنابراین، بهتر است که گزینه مذاکره و گفتوگو را نیز در برنامههای خود مدنظر داشته باشند.
بهشتیپور در پاسخ به این سوال که ایران چه پلن احتمالی برای رویکردهای تهاجمی واشنگتن خواهد داشت، گفت: من تصور میکنم که ما ابتدا باید تکلیف خود را با امریکا روشن کنیم. در این زمینه باید با مهار افرادی که به تفکرات آخرالزمانی معتقدند و جنگ را حتمی و اجتناب ناپذیر میدانند، به مذاکره و گفتوگو روی آوریم و مسائل مورد اختلاف را در چارچوب دیپلماتیک حل کنیم. به اعتقاد من، مسیر دیپلماسی بسته نیست و میتوان از طریق گفتوگو و مذاکره، راهحلهای جدیدی را مورد بررسی قرار داد.
این کارشناس مسائل سیاست خارجی، اما در رابطه با دلایل اقدامات خصمانه اخیر اتحادیه اروپا در قبال ایران گفت: نامه اخیر تروئیکای اروپا به شورای امنیت در راستای فعال سازی مکانیسم ماشه یک هشدار است. این نامه به معنای این است که ما آمادهایم تا در صورت لزوم، اقداماتی انجام دهیم هرچند که فعالسازی این مکانیسم خود دارای فرآیندی است که همچنان زمان آن نرسیده است که به طور جدی وارد آن شویم.
بهشتیپور در رابطه با جزییات این فرآیند گفت: مکانیسم ماشه و فرآیند اجرایی بازگشت شش قطعنامه ذیل فصل هفتم شورای امنیت هنوز به مرحله اجرا درنیامده است. این ترتیبات اجرایی بازگشت قطعنامهها با ارسال این نامه قطعا آغاز نخواهد شد و این نامه صرفا یک هشدار است. محتوای این نامه نشان میدهد که آنها آمادگی دارند که روند بازگشت قطعنامههای ششگانه ذیل فصل هفتم شورای امنیت را آغاز کنند این ترتیبات به این صورت است که ابتدا در سطح معاونان وزارت خارجه آغاز نشستهایی آغاز خواهد شد و معاونان شش کشور به علاوه ایران باید با یکدیگر نشست داشته باشند. از طرفی روند اجرای بازگشت قطعنامهها دو تا چهار ماه به طول خواهد انجامید.
بهشتیپور در ادامه افزود: معاونان طرفین وارد گفتوگوهایی خواهند شد و اگر به راهحلی برسند که مورد توافق طرفین باشد، باید به اتفاق آرا باشد. اگر حتی یکی از طرفین مخالف باشد، توافقی شکل نخواهد گرفت. اما اگر به راهحلی برسند که به اتفاق آرا شکل گرفته، همان را دنبال خواهند کرد. در غیر این صورت، اگر توافقی حاصل نشود، به سمت کمیته ویژه خواهند رفت. این کمیته ویژه متشکل از طرف ایرانی، طرف شاکی و یک بازیگر بی طرف از میان اعضای برجام خواهد بود. اگر این کمیته به طرح جدیدی برسد، همان را اجرا خواهند کرد که بعید به نظر میرسد.
اما اگر به توافق نرسند، اجلاسی در سطح وزرای خارجه برگزار خواهد شد. اگر وزرای عضو در این اجلاس به نتیجه نرسند، بدون رایگیری مجدد، قطعنامههای ششگانهای که به واسطه یک قطعنامه ملغی شده بودند، باز خواهند گشت. این موضوع به ویژه تا بیست و هفتم مهر اهمیت دارد، چراکه اگر تشدید تنشهای اخیر میان ایران و اروپا شکل نمیگرفت، قطعنامههای شش گانه برای همیشه منقضی میشدند. اما واقعا نمیدانم ما چه سیاستی را در پیش گرفتهایم که به این وضعیت رسیدهایم.
بهشتیپور این را هم گفت که احتمالا امریکاییها و اروپاییها منتظر صدور قطعنامه جدیدی از سوی شورای حکام طی ماههای آینده خواهند ماند، چراکه به نظر میرسد که در نشست آتی شورای حکام، شاهد صدور یک قطعنامه جدید از سوی اروپاییها خواهیم بود که زمینه را برای فعالسازی مکانیسم ماشه فراهم کند. به نظر میرسد صدور این قطعنامه حتمی است، مگر اینکه اتفاق فوقالعادهای رخ دهد یا اینکه سیاست جدیدی از سوی ایران در پیش گرفته شود، هرچند که برای فعالسازی مکانیسم ماشه نیاز به قطعنامه جدیدی نخواهد بود. متاسفانه تمام گزارهها برای این آماده شدهاند که زحمات زیادی که برای توافق برجام کشیده شده، به راحتی از بین برود. احتمالا ایران نیز در واکنش به این اقدام به سمت خروج از ان پیتی خواهد رفت و این دیگر یک بازی باخت-باخت است که هر دو طرف زیان خواهند دید.
این کارشناس سیاست خارجی، اما این را هم گفت که همچنان روزنه امید هر چند کوچک برای تعامل و رایزنی وجود دارد مشروط به اینکه اراده کافی وجود داشته باشد و به واقع خواهان تجدیدنظر در رویکردهای خود باشیم. متاسفانه، در درون کشور جو سنگینی حاکم شده است که حتی برای رایزنیهای ساده نیز فضاسازی میشود. به نظر میرسد شرایط به گونهای است که به جز مذاکره، راهحل دیگری وجود ندارد.
بهشتیپور، اما پیش بینی کرد که شواهد و قرائن نشان میدهد تنشها افزایش خواهد یافت. شخصا امیدوارم که به سمت راهحلهای جدیدی برویم و این راهحلها اجرایی شود.
مرتضی مکی، کارشناس مسائل اروپا در پاسخ به این سوال که رویکرد احتمالی دولت دوم ترامپ در قبال ایران در شرایطی که به ورود رسمی او به کاخ سفید نزدیک میشویم چیست، گفت: احتمالا سیاست دولت دوم ترامپ ادامه همان سیاست موسوم به «چماق و هویج» است. به این معنا که از یکسو صحبت از مذاکره میکند و از سوی دیگر، گزینه نظامی بسان چماق را بالای سر ایران نگه خواهند داشت. مکی این را هم گفت که تحولات اخیر منطقه گزاره مهمی است، چراکه پیشرویهای اسراییل در سوریه و افزایش اعتمادبهنفس این رژیم، که پیش از این فشارهایی را به محور مقاومت در غزه و لبنان وارد کرده بود، از مسائل کلیدی است. به همین دلیل، باید تهدیدات موجود علیه ایران را هر چند که در حد ادعا مطرح باشند به طور جدی بررسی کنیم و مانند دولت اول ترامپ، از نادیده گرفتن این تهدیدات پرهیز کنیم.
این کارشناس مسائل اروپا در باب تفاوت شرایط ایران در دولت اول ترامپ با دولت دوم او گفت: ایران در ۲۰۱۵ از پتانسیلها و ظرفیتهای قابل توجهی در منطقه برخوردار بود. اما اکنون، به دلیل شرایط اقتصادی داخلی و تاثیر تحولات اخیر منطقه بر محور مقاومت، دچار آسیبهای جدی شده و نیازمند بازیابی و ترمیم است. از سوی دیگر، در عرصه داخلی، دستیابی به یک اجماع ملی ضروری به نظر میرسد تا بتوان این تهدیدات را کم اثر کرد.
مکی این را هم گفت که اعتماد جدی به دیپلماتهای کشور، که مسوولیتهای سختی در حوزه سیاست خارجی برعهده دارند، امری حیاتی است. برای حفظ ایران و تمامیت ارضی کشور و همچنین دور ماندن از جنگ، باید تصمیمات سختی اتخاذ شود. اخذ چنین تصمیماتی مستلزم یک اجماع ملی است و در سایه این اجماع میتوان با یک راهبرد درست، پیش از ورود احتمالی ترامپ به کاخ سفید، گزینههای مختلف را بررسی کرد. مکی بهترین گزینه را حرکت به سمت میز مذاکره و گفتوگو میداند.
مکی بر این باور است که حتی اگر این مذاکرات در کوتاهمدت تاثیرگذاری چندانی نداشته باشد، اما در بلندمدت یا حداقل میانمدت، قطعا گامی مثبت به شمار خواهد رفت. با چنین راهبردی میتوان سایه جنگ را از جمهوری اسلامی ایران دور کرد.
مکی در پاسخ به دیگر سوال در این باب که اساسا چقدر احتمال دارد سیاست موسوم به فشار حداکثری ترامپ در دولت او به نتیجه برسد، گفت: به نظر میرسد نگاهی در هیات حاکمه امریکا وجود دارد که باور دارند که از طریق این سیاست میتوانند امتیازات بیشتری از ایران کسب کنند. واقعیت این است که آگاهی آنها از نیاز مبرم ایران به رفع تحریمها نیز به تقویت این رویکرد کمک میکند. بنابراین، انتظار میرود که با تشدید فشارها و تحریمها، به دنبال اخذ امتیازات بیشتری از ایران باشند.
مکی، اما در مورد گزینه نظامی معتقد است که این رویکرد نیز همچنان به عنوان یک ادعای از سوی نتانیاهو و برخی مقامات امریکایی مطرح میشود. اما آنها مدعیاند که اگر برنامه هستهای ایران از یک حد مشخص فراتر برود، به گزینه نظامی متوسل خواهند شد. با این حال، واقعیت این است که استفاده از گزینه نظامی و حمله به ایران هزینههای بسیار زیادی را به دنبال خواهد داشت. ایران، برخلاف کشورهایی مانند لیبی یا سودان، یک کشور بسیار بزرگ با جمعیت بالا و توان نظامی قابلتوجه است.
بخشی از این توان نظامی ممکن است هنوز رونمایی نشده باشد. در نتیجه، هرچند گزینه نظامی ممکن است آسیبهایی به ایران وارد کند، اما قطعا طرف مقابل را نیز با آسیبهای جدی تری مواجه خواهد کرد. این کارشناس مسائل اروپا بر این باور است که به نظر میرسد که قوه عاقلهای در هیات حاکمه امریکا وجود دارد که تصمیمگیران اصلی را از استفاده از گزینه نظامی در چنین شرایطی بازمی دارد. بهویژه آنکه رویکرد فعلی امریکا بر تهدید و اعمال فشار بر چین و روسیه متمرکز است. هرچند ممکن است لابی صهیونیستها تا حدی بر سیاستهای دونالد ترامپ تاثیرگذار باشد، اما بعید است که این تاثیر به حدی باشد که به تصمیمگیری برای اقدام نظامی منجر شود.
مکی بر این باور است که گزینه نظامی بیشتر در حد تهدید و اعمال فشار باقی خواهد ماند، اما همچنان نباید آن را نادیده گرفت. توجه صرف به آرمان ها، بدون درنظر گرفتن شرایط موجود، بهویژه تحولات منطقهای، امکانپذیر نیست و نمیتواند نتایج مطلوبی به دنبال داشته باشد.
این کارشناس مسائل اروپا در پاسخ به این سوال که اختلافات اصلی میان تهران و تروئیکای اروپایی در شرایطی که ایران تلاش داشته با نهاد پادمانی همکاری داشته باشد به چه مواردی بازمیگردد، گفت: واقعیت این است که مشکل اصلی میان کشورهای اروپایی و ایران صرفا برنامه هستهای ایران نیست. دولتهای اروپایی ادعا دارند که همکاریهای نظامی ایران و روسیه در جنگ اوکراین همچنان ادامه دارد و به همین دلیل، ایران را یک تهدید امنیتی تلقی میکنند. بنابراین آنها برنامه هستهای ایران را بیشتر به عنوان یک ابزار فشار برای محدود کردن و اخذ امتیاز از تهران در نظر میگیرند. علاوه بر این، باید توجه داشت که اقدامات اخیر اروپاییها، به ویژه در شرایط کنونی، در راستای تهدید دانستن برنامه هستهای ایران دنبال میشود تا زمینههای فعالسازی مکانیسم ماشه را فراهم کنند. اتحادیه اروپا از این فرآیند به عنوان یک ابزار جدی برای امتیازگیری از ایران استفاده میکند تا تهران را در قبال همکاری با روسیه تحت فشار بیشتری قرار دهد.
مکی بر این باور است که رویکرد اخیر تروئیکای اروپایی احتمالا ایران را وادار کند تا با جدیت، برنامهریزی و استفاده از راهبردهای متنوع، به سمت مذاکره با امریکا حرکت کند. هر چند باتوجه به تیم ایران ستیزی که در اطراف ترامپ قرار گرفتهاند، این مسیر بسیار دشوار خواهد بود. با این وجود، اما باید گفت که تصمیمات سخت در بدترین شرایط اتخاذ میشوند. این کارشناس مسائل اروپا رویکرد چین در سال ۱۹۷۱ را نمونه مناسبی برای این شرایط میداند. مکی میگوید در آن زمان، ریچارد نیکسون، یکی از چین ستیزترین سیاستمداران امریکایی، در زمان مناسب تصمیم گرفت تعاملات خود را با چین برقرار کرده و با این کشور به توافق برسد. ایران نیز اکنون، با توجه به محدودیتهایی که در منطقه و شرایط داخلی کشور وجود دارد، باید در راستای تامین نیازهای مردم و مدیریت شرایط موجود، به دنبال استفاده حداکثری از فرصتهای حداقلی باشد.
مکی در این راستا بر این تصور است که، اما همچنان فرصتهایی وجود دارد، مشروط بر آنکه یک اجماع ملی در داخل کشور شکل بگیرد. ضروری است که جنجالها و جدلهایی که پیرامون موضوعات مختلف وجود دارد کاهش یابد. این اجماع ملی است که میتواند قدرت چانهزنی جمهوری اسلامی را در مذاکرات بالاتر ببرد حال چه در مقابل اروپاییها و چه در برابر واشنگتن و مشخصا ترامپ.
مکی در پاسخ به دیگر سوال در این باب که در صورت تداوم اعمال فشارهای حداکثری از سوی امریکا و اروپا آیا ایران گزینه خروج از معاهده انپیتی (NPT) را مدنظر قرار خواهد داد یا خیر، گفت: این گزینه راهکاری انتحاری است و احتمالا آخرین ابزاری خواهد بود که ایران میتواند برای کسب امتیازاتی از غرب از آن استفاده کند. اما ما باید تلاش کنیم هرگز به این مرحله ورود نکنیم، چراکه این اقدام برگشت ناپذیر خواهد بود. مکی در ادامه این را هم گفت که اگر تحریمهای ششگانه سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی ایران دوباره بازگردند، ایران حتی توانایی ادامه مناسبات خود با کشورهایی نظیر چین و روسیه را نیز از دست خواهد داد. علاوه بر این، هر کشوری که بخواهد از بنادر ایران عبور کند، ممکن است تحت بازرسیهای بینالمللی قرار بگیرد.
از این رو، خروج از انپی تی گزینهای نیست که منجر به گشایشی شود؛ بلکه صرفا میتواند به عنوان یک ابزار تهدیدآمیز مطرح شود. علاو ه بر این خروج از انپیتی مخاطرات بسیاری را نه تنها برای ایران، بلکه برای تلاشها جهت رفع تحریمها به دنبال خواهد داشت و مسیر تعامل با جهان را دشوارتر خواهد کرد.
مکی اعتقاد دارد که شرایط اقتصادی کشور در وضعیت مطلوبی قرار ندارد و چنین اقدامی قطعا تبعات سنگینی در داخل کشور خواهد داشت. از این رو، باید با راهبردهای واقع بینانه و تلاش برای اجماع ملی، از رسیدن به این مرحله پرهیز کنیم.
مکی در ارزیابی اینچنین اقدام احتمالی از سوی ایران بر این باور است که اجرای چنین سیاستی شرایطی مشابه کرهشمالی را برای کشور ایجاد خواهد کرد. چنین اقدامی نه تنها موجب بازگشت تحریمهای ششگانه سازمان ملل خواهد شد، بلکه تحریمهای جدیدتری نیز علیه ایران اعمال خواهد شد و همچنین امنیت ایران را نیز در سطح جهانی با مخاطره مواجه میکند.
این کارشناس مسائل سیاست خارجی در پایان در میان دو گزینه احتمالی تشدید تنشها یا تعامل معتقد است که در شرایط فعلی ایران یا باید گزینههایی را برگزیند که زمینهساز رویارویی میشوند، یا بهطور جدی مسیر گفتوگو و تعامل را برگزیند. کاهش نفوذ منطقهای ایران و تغییر معادلاتی که در منطقه اخیرا رخ داده، دیگر امکان تامین اهداف و آرمانهای ایران را مانند گذشته فراهم نمیکند. بنابراین باید به سمت گفتوگو و مذاکره برویم. قطعا راهحل کمخطرتر، گفتوگو و مذاکره است. درست است که طرف مقابل از شرایط برای تحت فشار قرار دادن و تهدید ایران حداکثر استفاده را خواهد کرد. مکی این را هم گفت که تا زمانی که ترامپ در کاخ سفید مستقر نشود، همچنان نمیتوان به تشدید تنشها یا ورود به مسیر جدیدی از رایزنیها را پیشبینی کرد. اما به عقیده من، باید خود را برای گفتوگو آماده کنیم.
ابوالفتح در پاسخ به سوال در این باب که ادعای گزینه نظامی مطرح شده از سوی افراد نزدیک به دولت انتقالی ترامپ چقدر قابلیت عملیاتی شدن دارد، گفت: این گزینه همواره مورد توجه و مدنظر تمامی دولتهای امریکا بعد از پیروزی انقلاب بوده است. هر یک از این دولتها به شکلی رویکرد خود را ابراز کردهاند. برخی گفتهاند گزینه نظامی روی میز است، برخی دیگر از بمباران صحبت کردهاند و حتی در مقطعی ادعا کردهاند که پنجاه و دو نقطه در ایران را هدف قرار خواهند داد. این ادعاها به طور مداوم ازسوی طرفهای امریکایی تکرار میشود. به اعتقاد من، این قبیل ادعاها صرفا فضاسازیهایی است که در ماههای اخیر علیه ایران با هدف ایجاد فشار روانی و تحریک افکار عمومی صورت میگیرد.
ابوالفتح، اما بر این باور است که با وجود اینکه احتمال حمله نظامی و استفاده از گزینه نظامی توسط امریکا دایما وجود داشته و همواره از دستور کار دولتهای مختلف، خارج نشده، اما سابقه شخص دونالد ترامپ نشان میدهد که ایران و امریکا تا یک قدمی جنگ نیز پیش رفتند، اما ترامپ در نهایت از اقدام نظامی خودداری کرد. ادعاهای جان بولتون درباره انصراف ترامپ از حمله به ایران در دقیقه نود گویای این نکته است، به گونهای که حتی تا لحظات آخر، بیانیه حمله به ایران آماده بود، اما این اقدام انجام نشد.
بنابراین، کارنامه سیاستورزی ترامپ نشان میدهد که او به واقع به دنبال اقدام نظامی علیه ایران نیست. نکته دوم این است که ترامپ با شعار و وعدههای صلحآمیز پیروز انتخابات امریکا شد. او مدعی شد که پیش از این، دولتهای نادان امریکایی بیش از هفت تریلیون دلار برای جنگهای پس از یازده سپتامبر هزینه کردهاند و هیچ دستاوردی از آن به دست نیامده است. او همچنین گفته که در دولت خود به دنبال صلح است و میخواهد جنگها را پایان دهد، ازجمله جنگ اوکراین و جنگ غزه. بنابراین از فردی با چنین ادعاهایی نمیتوان انتظار داشت که آغازگر یک جنگ پرهزینه دیگر باشد.
این کارشناس امریکا معتقد است که حداقل من دلیلی نمیبینم که ترامپ در دولت دوم خود بخواهد از گزینه نظامی علیه ایران استفاده کند. البته باید توجه داشت که ما باید همواره آمادگی این را داشته باشیم که ممکن است امریکا به ایران حمله کند، اما با توجه به شعارها و رویکردهای او، بعید است که ترامپ جنگ جدیدی را آغاز کند.
ابوالفتح، اما ضمن اشاره به اقدامات متقابل ایران میگوید:، اما این بدان معنا نیست که ایران باید مسیر خود را بدون درنظر گرفتن رویکردهای امریکا ادامه دهد. اگر نشانههایی جدی از نزدیک شدن ایران به ساخت بمب اتمی وجود داشته باشد یا ادعا شود که چنین بمبی ساخته شده یا حتی آزمایش شده است، سیاست و رویکرد امریکا قطعا تغییر خواهد کرد. اما اگر ایران مسیر کنونی خود را که تا به حال در پیش گرفته ادامه دهد در چنین شرایطی دشوار به نظر میرسد که امریکا بخواهد به ایران حمله نظامی کند.
ابوالفتح در پاسخ به دیگر سوال در این زمینه چقدر احتمال دارد که رویکرد فشار حداکثری توسط تیم جدید دولت ترامپ کنار گذاشته شود، گفت: سیاست موسوم به فشار حداکثری دایما توسط امریکا علیه ایران به کار گرفته شده است. اگر در مقاطعی نیز فشارها کاهش یافته، به دلیل مصلحت اندیشی امریکاییها برای موضوعات مهمتر از نگاه خودشان بوده است نه به این دلیل که بخواهند از فشار به ایران کاسته شود. آنها ارزیابی کردند که اگر فشارها به ایران بیش از این افزایش یابد و این کشور را از بازار نفت خارج کنند، قیمت جهانی انرژی بالا خواهد رفت و در نتیجه پیامدهای منفی برای خود این بازیگر به دنبال خواهد داشت.
بنابراین، فشارها به دلیل ملاحظات اقتصادی کاهش یافت. اگر بایدن میتوانست، قطعا پیش از ترامپ این کار را میکرد و اجازه نمیداد حتی یک قطره نفت از ایران صادر شود. ترامپ نیز در دولت دوم خود همان سیاست را دنبال خواهد کرد، چراکه هدف او نیز کاهش صادرات نفت ایران به صفر است و ادعاهایی در این راستا مطرح کرده است. اما سوال اینجاست که آیا او حاضر است پیامدهای این اقدام و افزایش قیمت نفت را بپذیرد؟ چراکه قطع شدن نفت ایران از بازار جهانی، به معنی افزایش قیمت انرژی است. وقتی قیمت انرژی بالا رود، روسیه و چین از این موضوع منتفع خواهند شد. ابوالفتح در ادامه این را هم گفت که اهداف امریکا صرفا وارد کردن ضربه به ایران نیست، بلکه حفظ هژمونی خود در سطح جهانی در اولویت است.
بنابراین، دولت ترامپ همچنان مدعی اعمال فشار حداکثری خواهد بود، اما اینکه آیا به واقع توانایی اجرای این سیاست را خواهد داشت یا خیر، سوالی است که همچنان وجود دارد. تاکنون این فشارها به صورت کامل تحقق نیافته است و اجرای آن با چالشهایی روبه رو بوده است.
ابوالفتح در ادامه تحلیل خود در این رابطه افزود: در زمان دولت اول ترامپ، فشار حداکثری علیه ایران پیامدهای مثبتی برای ایالاتمتحده نداشت. ایران همچنان نفت خود را میفروخت؛ البته میزان فروش آن کاهش یافته بود، اما به صفر نرسید. بنابراین، در دولت دوم ترامپ نیز همچنان مشخص نیست که آیا سیاست فشار حداکثری کاملا محقق میشود یا خیر. برای ارزیابی دقیقتر باید یک یا دو سال از دولت ترامپ بگذرد تا بتوان دید که آیا این سیاست که او مدعی اجرای آن است، در عمل موفق خواهد بود یا خیر.
این کارشناس مسائل امریکا در پاسخ به سوال پایانی در این باب که روند مذاکرات را محتملتر میداند یا تشدید تنشها، گفت: تصور میکنم که روند پیش رو حاکی از تشدید تنشها باشد، به خصوص با ورود دوباره ترامپ به عرصه سیاست و تشکیل دولت دوم رییسجمهوری. به باور ابوالفتح این گزاره در کنار مواردی، چون حضور شاهینهای ضد امریکایی در کابینه ترامپ و همچنین اقدامات اخیر اتحادیه اروپا مبنی بر فعال سازی مکانیسم ماشه و نامه اخیر آنها به شورای امنیت همگی متغیرهای تعیینکنندهای هستند که نشان از تشدید تنشها در ماههای آینده دارند. اما نکته مهمی که باید در تحلیلهای روابط بینالملل در نظر بگیریم این است که مقاطعی نیز وجود داشته که طرفین تا مرز سقوط از پرتگاه پیش رفتهاند و در همان لحظه به توافقی دست پیدا کردهاند. به عبارتی، این احتمال وجود دارد که تشدید تنشها به عنوان زمینه ساز و بسترساز یک توافق عمل کند، زیرا طرفین نمیخواهند از لبه پرتگاه سقوط کنند و درنهایت به مصالحه خواهند رسید. به این معنا که تشدید فشارها ممکن است با هدف رسیدن به توافق باشد نه رویارویی.
ابوالفتح در ادامه ضمن تشریح این تحلیل خود بر این باور است که این رویکردی است که اکنون امریکا و اروپا در پیش گرفتهاند، بهطوری که فشارها را به حدی بالا میبرند که طرف مقابل کوتاه بیاید. به هر حال، تشدید تنشها در ماههای آینده با اروپا و امریکا قطعا ادامه خواهد داشت. اما اینکه این تنشها به توافق منتهی شود یا نه، نمیتوانم با قاطعیت بگویم، اما میتوانم ابراز امیدواری کنم که این زمینه همچنان وجود داشته باشد و درنهایت به رفتار ایران بستگی خواهد داشت.
این کارشناس امریکا در ادامه به متغیر مهم تحولات اخیر منطقه اشاره میکند و معتقد است که باید شرایط بینالملل و نیز منطقه در پنج یا شش ماه آینده را رصد کرد تا دید به چه سمتی خواهد رفت؟ در حال حاضر، طرف مقابل در سوریه خود را پیروز قلمداد میکند، اما آیا این احساس پایدار خواهد بود یا ممکن است در آینده شاهد هرج و مرج جدیدی در سوریه باشیم که به عراق و کشورهای هم مرز سرایت کند و شرایط مشابه سالهای ۲۰۱۲، ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ تکرار شود؟ در پاسخ باید گفت، هنوز هیچ چیز مشخص نیست. در این صورت، شاید کشورها مشکلات داخلی خود را کنار گذاشته و تمرکز خود را بر حل معضل تروریسم و افراطگرایی در منطقه معطوف کنند. این سناریویی است که ممکن است رخ دهد. در هر صورت، اگر تحولات منطقه به آرامی پیش برود، تشدید تنشها احتمالا به نقطهای خواهد رسید که ایران و امریکا به توافق خواهند رسید.