محمدجواد محمدحسینی: شامگاه شنبه، ۲۴ آذر ۱۴۰۳، در خانۀ «گفتارها» در شبکۀ اجتماعی کلابهاوس، به مناسبت صدوبیستوپنجمین سالگرد تأسیس مدرسۀ علوم سیاسی تهران، نشستی با عنوان «مدرسۀ علوم سیاسی تهران؛ نخستین تجربۀ تربیت نخبگان سیاسی- دیپلماتیک در ایران» با سخنرانی امید اخوی، فارغالتحصیل مقطع دکتری در رشتۀ تاریخ ایران و پژوهشگر تاریخ فرهنگی ایران و خاورمیانه برگزار شد.
جلسۀ این هفتۀ خانۀ گفتارها، با اهتمام و پیگیری مجید تفرشی، مدیر و مؤسس خانۀ گفتارها، و اجرای محمدرضا مهاجری، برگزار شد. مجید تفرشی در ابتدای این نشست گفت: مدرسۀ علوم سیاسی به دنبال تربیت نخبگان بود؛ چیزی که گمشدۀ جامعۀ ما بوده و هنوز هم هست. تا زمان تأسیس مدرسۀ علوم سیاسی و حتی بعد از آن، بهندرت توجه میشد که ما سیاستورز تحصیلکرده و دیپلمات در رشتۀ علوم سیاسی کم داریم؛ اما به هر حال قبل از مشروطه این احساس نیاز در سطوح بالای کشور به وجود آمد و البته هنوز هم این کمبود وجود دارد. عمر مدرسۀ علوم سیاسی تهران از عمر انقلاب مشروطیت بیشتر است. ایران قبل از قرن نوزدهم هم نیازمند چنین متخصصانی بوده، اما از ابتدای قرن نوزدهم وقتی ایران به صورت مستمر وارد چرخۀ معادلات جهانی میشود، نیاز به این تخصص، یعنی داشتن دیپلماتهایی کارآمد با نگرشهای ملی، منطقهای و بینالمللی بیشتر شد.
مدرسۀ علوم سیاسی تهران برای حل این معضل تأسیس شد که بعدها با مدرسۀ حقوق ادغام شد و با تأسیس دانشگاه تهران، دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی، جزو اولین دانشکدههای دانشگاه تهران شد. در حال حاضر ما از لحاظ کمی مشکلی در این زمینه نداریم؛ اما به نظر میرسد از لحاظ کیفی و محتوایی و از لحاظ قابلیتهایی که با توجه به دنیای امروز بدان نیاز است، همچنان کمبود نخبگان در حوزۀ علوم سیاسی و روابط بینالملل حس میشود. هم من و هم آقای چنگیز پهلوان و هم افراد دیگری در موضوع مدرسۀ علوم سیاسی پژوهشهایی داشتهاند؛ اما به صورت پایاننامۀ دکتری، اولین کسی که در مورد این موضوع کار کرده، آقای امید اخوی است که در دانشگاه شیراز فارغالتحصیل شد. موضوع امشب از لحاظ کاربرد آن برای امروز نیز حائز اهمیت است و با این بحثها میتوان ارزیابی کرد که امروز چه کمبودها و مشکلاتی در مسئلۀ تربیت نخبگان، بهخصوص در زمینۀ علوم سیاسی و دیپلماتیک و روابط بینالملل داریم.
در ادامه، خلاصهای از گفتههای امید اخوی و مجید تفرشی خواهد آمد:
وزیر خارجه برای اینکه خاطر شاه مکدر نشود، نامهها را کنار میگذاشت
امید اخوی: قبل از ورود به بحث باید این نکته را یادآور شد که متأسفانه هم در ایران (با شدت بیشتر) و هم در خارج از ایران، وقتی در یک نهادی کار میکنیم، مشاهده میکنیم کارکنان آن نهاد اطلاعی از تاریخچۀ آن نهاد و شرایطی که باعث شکلگیری آن شد، ندارند. من در هنگام نگارش پایاننامۀ کارشناسی ارشدم به این نکته برخوردم که میرزا حسنخان مشیرالدولۀ پیرنیا، از رجال سیاسی خوشنام اواخر دورۀ قاجار مؤسس مدرسۀ علوم سیاسی بوده است؛ قبل از من آقایان چنگیز پهلوان، ابراهیم باستانی پاریزی و مجید تفرشی در این زمینه پژوهش کرده بودند. اما با وجود این سابقۀ پژوهشی، به شهادت مرحوم سید جواد طباطبایی در این زمینه کار زیادی انجام نشده بود.
من برای این پژوهش از اسناد موجود در سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی، کتابخانۀ مجلس و کتابخانۀ آستان قدس رضوی استفاده کردم. آتشسوزیای که حدود ۱۰ سال پیش در کتابخانۀ دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی رخ داد، سبب شد بسیاری از منابع و اسنادی که در آن کتابخانه نگهداری میشد، از بین بروند. همچنین به دنبال منابع تاریخ شفاهی هم بودم؛ نقل قولهایی شده که شاگردان این مدرسه در روزهایی جمع میشدند و از خاطرات مدرسه میگفتند و این خاطرات را در نوارهایی ضبط میکردند؛ اما من نتوانستم این نوارها را پیدا کنم.
اواخر دورۀ قاجار ما با یک مشکل اساسی مواجه شدیم؛ وزارت امور خارجه توسط فتحعلیشاه تأسیس شده بود و افرادی این منصب را عهدهدار شدند. در این عصر افرادی که تخصصی نداشتند در این وزارتخانه جای گرفتند (البته نباید فراموش کرد که ساختار وزارتخانه در آن عصر با ساختار امروزی آن اصلاً قابل مقایسه نیست). اوایل، افراد میخواستند با پرداخت رشوه صاحب این مناصب شوند. مثلاً محمدحسن خان اعتمادالسلطنه در باب سهلانگاری وزیر خارجۀ عصر ناصری، میرزا سعید خان معتمدالملک انصاری، نوشته که وی چندصد نامه از سالهای گذشته را کنار گذاشته بود؛ زیرا خاطر شاه را مکدر میکرد. در نمونۀ دیگری میرزا محمودخان احتشامالسلطنه که در دورهای مأمور تعیین سرحدات ایران با دولت عثمانی بود، گفته بود که وقتی میخواست شروع به مذاکرات کند و به یک سری از اسناد دسترسی پیدا کند، گفته شد که چیزی موجود نیست!
تمام این کارهای غیرکارشناسی باعث شد تا وقتی میرزا نصرالله خان مشیرالدوله (پدر میرزا حسن مشیرالدولۀ پیرنیا) به منصب وزارت خارجه رسید، شروع به اصلاحاتی کند. این میرزا نصرالله خان قبل از رسیدن به وزارت، فرزندانش را برای تحصیل به خارج از ایران فرستاد. میرزا حسن خان (بعدها نام خانوادگی خود را به «پیرنیا» تغییر داد) را به سنتپترزبورگ روسیه فرستاد تا در آنجا حقوق بخواند. وقتی او برگشت به همراه پدرش تغییراتی را در وزارت خارجه آغاز کردند. این فعالیتها منجر به این شد که در سال ۱۲۷۸ شمسی مدرسۀ علوم سیاسی تأسیس شود. البته قبل از تأسیس مدرسۀ علوم سیاسی، ما در ایران مدارس دیگری هم داشتیم؛ مثل دارالفنون و مدرسۀ میسیونری؛ اما اینکه یک مدرسه بخواهد با هدف تربیت افراد متخصص در یک رشته تأسیس شود، بینظیر بود.
ساختار و محتوای دروس مدرسه علوم سیاسی
اولین بار در روزنامۀ «تربیت»، شش سال قبل از انقلاب مشروطیت، در مورد تأسیس مدرسۀ علوم سیاسی مطلبی منتشر میشود؛ شرایط ورود به مدرسه و مواد درسیای که داوطلبان باید برای ورود به مدرسه امتحان دهند، در این مطلب درج شده بود.
منبع مالی مدرسه، تفاوت عمل معدن فیروزۀ خراسان بود. همچنین مدرسه در ابتدا مکان مشخصی نداشت. عبدالله مستوفی، نویسندۀ کتاب شرح زندگانی من و یکی از اولین فارغالتحصیلان مدرسۀ علوم سیاسی، گفته اولین مدرسه در ساختمانی نهچندان بزرگ متعلق به نصرالله خان سپهسالار در خیابان ادیب، روبهروی منزل ارباب جمشید واقع بوده است. علیاکبر سیاسی هم گفته که مدرسه در عرض سه سال، سه بار تغییر مکان داد. سن ورود به مدرسه هم در نظامنامههای مختلف مدرسه تغییر کرده است. نظامنامۀ مدرسه بسیار خواندنی است و نشان از آن دارد که مدرسه چقدر پیشرو بوده است.
مواد ورودی مدرسه عبارت بودند از: خواندن کتب فارسی، صرفونحو عربی، ریاضی، هندسه و سطحیات، جغرافیا، فرانسه در حد خواندن و نوشتن، تاریخ. باید این مقدمات را کسب میکردند تا میتوانستند وارد مدرسه شوند. مواد درسی در خود مدرسه هم عبارت بودند از: تاریخ، جغرافی، ادبیات فارسی، زبان فرانسه، فقه و حقوق، حقوق بینالملل -که توسط خود میرزا حسن خان مشیرالدوله تدریس میشد-، اقتصاد و علمالنفس. پس برنامهریزی در این مدرسه جوری بود که افراد بتوانند از همۀ علوم، مطالعاتی داشته باشند.
محمد گلبن یکی از جزوات این مدرسه را منتشر کرده است؛ این جزوه مباحث حسن پیرنیا در موضوع حقوق و علوم سیاسی بوده است. (این کتاب با نام حقوق بینالملل اثر حسن پیرنیا به اهتمام محمد گلبن توسط انتشارات کتاب دیدآور منتشر شده است.) ابواب کتاب پیرنیا عبارت بود از: دول از نظر حقوق بینالملل، خاک دولتها، قرارنامههای بینالمللی، حقوق سفارتها، حقوق کنسولها، تابعیت و قوانین مهاجرت. این جزوه از منابع مختلف روسی و فرانسوی (پیرنیا به این دو زبان مسلط بود) جمعآوری شده بود. کتاب دیگری که در مدرسه تدریس میشد، حقوق اساسی نوشتۀ محمدعلی فروغی بود. این کتاب شامل شیوۀ تأسیس دولت، نظامنامه، قوانین پارلمان و وظایف رئیس دولت بود. کتاب دیگری که در مدرسه تدریس میشد، کتاب حقوق اداری در موضوع نظام اداری و استخدامی بود.
در مدرسه به درس تاریخ توجه ویژه میشد؛ همین حالا هم یکی از مشکلات اکثر کارکنان وزارت خارجه وقتی به خارج از ایران اعزام میشوند، این است که دانش عمیق تاریخی از کشور خودمان و کشور مقصد ندارند. اما حدود ۱۲۰ سال قبل، در مدرسۀ علوم سیاسی برای تاریخ اهمیت زیادی قائل بودند و یکی از اصلیترین معلمان و مؤلفان درس تاریخ و کتب تاریخ در مدرسۀ علوم سیاسی، محمدعلی فروغی (ذکاءالملک) بود.
او در آن زمان کتابهای جامع تاریخی تألیف و ترجمه کرد؛ از جمله کتاب دورۀ ابتدایی از تاریخ عالم که در مدرسه تدریس میشد. فروغی در مقدمۀ این کتاب از فلسفۀ تاریخ سخن گفته است. این کتاب در زمان خود توانست تاریخ ایران را به صورت مدون به محصلان مدرسۀ سیاسی آموزش دهد و نگاهی نو از تاریخنویسی درسی را ارائه کند تا در سالهای بعد به مثابۀ الگویی برای نویسندگان کتابهای درسی تاریخ باشد. این کتاب دو بخش دارد: تاریخ ایران قبل از اسلام، تاریخ ایران از صدر اسلام به بعد. عیسی صدیق در سال ۱۳۲۷ با اشاره به این کتاب، آن را یکی از کتابهای سرآمد در موضوع تاریخ معرفی میکند.
فروغی نیز یک دوره تاریخ جهان بر بنیان تقسیمبندیهای اروپایی از زبان فرانسوی به فارسی ترجمه کرد. دستنوشتههای شاگردان او از این دروس در مرکز اسناد کتابخانۀ دانشگاه تهران موجود است. امروز شاهد ضعف در تدریس تاریخ به دانشجویان علوم سیاسی هستیم، ولی در آن زمان به این مباحث نظری اینطور اهمیت داده میشد. در سال ۱۳۱۳ شمسی به بعد، ارزش دیپلم فراغت از تحصیل این مدرسه برابر با رتبۀ لیسانس در نظر گرفته میشده است. همچنین مدرسه دارای مسائل جنبیای بوده که در زمان خود نو به نظر میرسید؛ از جمله انجمنهای ورزشی که در مدرسه وجود داشت.
مدرسه کار خود را با ۱۶ شاگرد شروع کرد. بیستوسه دوره فارغالتحصیل داشت. در یک دورۀ کوتاهی، در زمان استبداد صغیر، مدرسه دچار ضعف مالی شد و قرار شد از دانشآموزان شهریه دریافت شود. در اسنادی که اکنون موجود است، حقوق معلمان مدرسه هم آمده است. در سال ۱۳۰۵، مدرسه به وزارت معارف منتقل شد؛ مدرسۀ حقوق از هم وزارت عدلیه جدا شد و به وزارت معارف منتقل و ملحق به مدرسۀ علوم سیاسی شد. مدرسۀ علوم سیاسی مجموعاً ۳۵ سال دایر بود.
آثار اجتماعی و سیاسی مدرسه علوم سیاسی
مدرسۀ علوم سیاسی در تأسیس مدارس تخصصی مثل مدرسۀ صنایع، مدرسۀ حقوق، دارالمتعلمین مرکزی، مدرسۀ عالی فلاحت و مدرسۀ عالی تجارت اثرگذار بود. در زمانی که مدارس تخصصی و مدرسۀ علوم سیاسی در اوج بودند، شاهد سیر نزولی مدرسۀ دارالفنون هستیم. همچنین کتب درسی مدرسۀ علوم سیاسی در سایر مدارس تدریس میشد. مدرسۀ علوم سیاسی انجمن فارغالتحصیلان داشت. در آن دوره نسبت به لفظ «انجمن» حساسیت وجود داشت؛ بنابراین این انجمن به نام «شرکت فرهنگ» هم شناخته میشد. برای عضویت در این انجمن باید حق عضویت پرداخته میشد. بعدها عبدالحسین فرمانفرمائیان زمینی به این انجمن اختصاص داد تا در آن ساختمانی درست کنند. یکی از کارهای این انجمن جمعآوری اعانه برای فقرا بود؛ همچنین نمایشنامههایی ترجمه میکردند و بعد اجرا میکردند و عایدات تماشا را به نیازمندان میدادند. به طور کلی شرکت فرهنگ در زمینۀ تئاتر خیلی فعال بوده است.
در سالهایی مدرسه به کانون روشنفکران سیاسی تبدیل شده بود و دانشآموزان در تحولات سیاسی دخالت میکردند؛ مثلاً در زمان اولتیماتوم روسیه به ایران، دانشآموزان کلاسها را تعطیل و به سمت دارالفنون رفتند. چند تن از فارغ التحصیلان مدرسه این افراد بودند که بعدها به مناصب بالا رسیدند: سید علی شایگان، احمد متیندفتری، عبدالحسین هژیر، علیاکبر سیاسی، کریم سنجابی، عبدالله مستوفی، سیدمحمد سعادت، علیاصغر شریف، طهمورث آدمیت.
در یک نگاه کلی مدرسه توانسته بود تا زمان تأسیس دانشگاه تهران وظیفۀ خود را بهخوبی انجام دهد و در تمام سالهای کارش، بسیار پیشروتر از دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی عمل کرد. یک نمونۀ آن آقای باقر کاظمی است که از مدرسه فارغالتحصیل شد و بعد خودْ معلم مدرسه شد و بعدها هم وزیر امور خارجه شد. فروغی در سال ۱۳۱۵ (در زمانی که در انزوای سیاسی قرار داشت) سخنرانیای در دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی کرد و در آن از مدرسۀ علوم سیاسی سخن گفت؛ شرحی از تأسیس مدرسه، دلایل تأسیس آن و نقش خاندان پیرنیا در روند تأسیس مدرسه ارائه داد.
در آن زمان بسیاری افراد تا از مدسه فارغالتحصیل میشدند، به عنوان دستیار و کارآموز به سفارتخانههای مختلف فرستاده میشدند. مثلاً عبدالله مستوفی با پیرنیا به خارج میرفته و در جلسات مختلف شرکت میکرده است. اگر هم فارغالتحصیلان جذب وزارت امور خارجه نمیشدند، با استقبال سایر ارگانها مواجه میشدند، مثل وزارت عدلیه. بعدها هم مدارس تخصصی در حوزۀ علوم سیاسی تأسیس شد، اما این مدارس از روند آموزش تخصصی فاصله گرفتند و کمتر افراد کارآزموده تربیت کردند.
مؤسس مدرسه، حسن پیرنیا، به دو زبان روسی و فرانسوی تسلط داشت، کتاب تاریخ نوشت و در مدرسه هم به آموزش زبان تأکید داشت؛ به نظر میرسد او به یک آیندهپژوهی از روابط بینالملل رسیده بود؛ متأسفانه بعدها خیلی از افرادی که به وزارت خارجه آمدند، با رابطه وارد این دستگاه شدند و ای کاش تحقیق شود کارکنان وزارت خارجه که به خارج از ایران میروند، چقدر به آداب دیپلماتیک تسلط دارند و چقدر با فرهنگ کشور مقصد آشنا هستند. در مدرسۀ علوم سیاسی به مبحث آداب دیپلماتیک توجه میشد. متأسفانه در تهران و ایران کمتر از پیرنیا یاد میشود و کوچه و میدان و خیابانی به نام او نیست و برای او سالگردی برگزار نمیشود.
آموزش عالی فعلی مدیون مدارس تخصصی است
مجید تفرشی در تکمیل سخنان امید اخوی گفت: اولاً باید گفت که از سخنان آقای اخوی معلوم شد که آموزش عالی قبل از تأسیس دانشگاه تهران هم در ایران وجود داشته است. از دیگر نکات در مورد مدرسۀ علوم سیاسی این است که آقای دکتر جلال عبده که من مدتها با ایشان همنشین بودم و خاطرات ایشان را چاپ کردم (کتاب چهل سال در صحنۀ قضایی سیاسی دیپلماسی ایران و جهان: خاطرات جلال عبده) میگفت تمام آنچه یاد گرفتهام، پایهاش همان آموزههای مدرسۀ علوم سیاسی بود؛ این در حالی بود که وی به مدارج بسیار بالای علمی و اجرایی در ایران و جهان دست یافته بود.
نکتۀ دیگر اینکه نسل اول این مدرسه، انقلابیون جوان مشروطهخواه بودند و با استبداد صغیر درافتادند و با اولتیماتوم روسیه هم مخالفت کردند. خیلی از فارغالتحصیلان این مدرسه آزادیخواه شدند؛ حال آنکه پرورشیافتۀ خود حکومت بودند؛ اما وقتی شما یک عده نخبه تربیت کنید، نمیتوانید توقع داشته باشید آنان به میل شما رفتار کنند. در مقایسۀ مدرسۀ علوم سیاسی در آن زمان با وضعیت فعلی آموزش علوم سیاسی در دانشگاهها باید گفت اگرچه از نظر کمی، مدارس و دانشکدهها وسعت پیدا کردند و تعداد فارغالتحصیلان زیاد شدند، اما از نظر کیفی و محتوایی رو به ضعف رفتیم و اگرچه استثناهایی وجود دارد، اما همچنان رویکرد مدرکگرایی وجود دارد. موارد درسی امروز ما هم در اغلب موارد گسترشیافتۀ مواد درسی همان مدرسه است؛ به طور کلی آموزش عالی فعلی مدیون مدارس تخصصی حقوق و علوم سیاسی و فلاحت و... است.
نکتۀ دیگر اینکه امروز ارتباط علمی دانشگاههای ما با دنیا بسیار پایین آمده است؛ اما در آن روزگار اساتید سرآمد جهان در آن زمان به مدرسۀ علوم سیاسی در ایران میآمدند. تحریم فقط باعث نمیشود که مردم فقیر شوند؛ بلکه باعث میشود مردم حقیر هم بشوند؛ بهخاطر تحریم و مسائل جانبی آن، کیفیت جامعۀ نخبگانی روزبهروز تحلیل میرود و این، خطرناک است.
هدف دیگر تأسیس مدرسه علوم سیاسی، تربیت حقوقدان بود
یزدان والینژاد، دکتری حقوق از دانشگاه پواتیۀ فرانسه هم در سخنانی که انتهای جلسه ایراد شد، گفت: اگرچه هدف از تشکیل چنین مدرسهای تربیت دیپلمات بود؛ اما این هدف رسمیای بود که اعلام شد؛ اما با مطالعهای دقیقتر و نگاه به سخنان فروغی و حتی ذکاءالملک پدر درمییابیم هدف تأسیس مدرسه، تربیت حقوقدان بوده است. محمدعلی فروغی در مقدمۀ حقوق اساسی؛ آداب مشروطیت دول میگوید: «همه کس میداند که شاهنشاه کارگاه و بزرگان خیرخواه ما، مدرسۀ علوم سیاسی را برای درس حقوق دایر کردند و از روز اول و قدم نخستین، تدریس علم مزبور در این مدرسه شروع شد؛ اما پوشیده نماند که دانش حقوق شعب و شقوقی دارد...»
به نظر میرسد در شروع، اگرچه عنوان، تربیت دیپلمات بود، اما نگاه استادان و دستاندرکاران مدرسه به تربیت حقوقدان هم معطوف بود. تعداد افرادی که از این مدرسه جذب دستگاه قضایی شدند، بیشتر از افرادی است که به وزارت امور خارجه رفتند. اما چرا این مسئله را که هدف، تربیت حقوقدان است، در ابتدای تأسیس مدرسه عنوان نمیکردند؟ زیرا به گفتۀ خود فروغی استفاده از کلمۀ «حقوق» جرم بود. نمیشد در مورد قانون سخن گفت، ولی میشد در مورد دیپلماسی حرف زد.
تفرشی ضمن تأیید سخنان والینژاد این نکته را هم یادآور شد که علت جذب بیشتر فارغالتحصیلان مدرسه به عدلیه، این هم هست که مدرسۀ حقوق پس از مدتی به مدرسۀ علوم سیاسی ملحق شد و این دو مدرسه، یکی شدند.
۲۵۹