جهان ز جنسِ اثرهای این و آن خالیست
به هرزه، وهم، مچینید کاین دکان خالیست
گرفته است حوادث، جهاتِ امکان را
ز عافیت چه زمین و چه آسمان خالیست
به رنگ چنبر دف در طلسم پیکر ما
به هرچه دست زنی منزل فغان خالیست
ز شکر تیغ تو، یا رب چه سان برون آید
دهان زخم اسیری که از زبان خالیست
اگرچه شوق تو لبریز حیرتم دارد
چو چشمِ آینه، آغوش من همان خالیست
ترشحی به مزاج سحاب فیض نماند
که آستین کریمان چو ناودان خالیست
به چشم زاهد خودبین چه توتیا و چه خاک
که از حقیقت بینش چو سرمهدان خالیست
کدام جلوه که نگذشت زین بساط غرور
تو هم بتاز که میدان امتحان خالیست
فریب منصب گوهر مخور که همچو حباب
هزار کیسه در این بحر بیکران خالیست
ز چاک دانهٔ خرما، شد اینقدر معلوم
که از وفا دل سخت شکرلبان خالیست
گهر ز یأس، کمر بر شکست موج نبست
دلیکه پر شود از خود، ز دشمنان خالیست
به جیبِ تست اگر خلوتی و انجمنیست
برون ز خویش کجا میروی؟ جهان خالیست
به همزبانی آن چشم سرمهسا، بیدل
چو میل سرمه، زبان من از بیان خالیست
منبع خبر "
عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد.
(ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.