به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، در دو دهه گذشته، ایران به وضوح وارد بحران جمعیتی شده است که نه تنها جامعه را تهدید میکند بلکه آینده کشور را با سوالات جدی روبرو کرده است. در ۲۰ سال گذشته، مادر شدن در ایران به شکلی هولناک کاهش یافته است؛ به طوری که آمارها نشان میدهد تعداد فرزندآوری در ایران به کمتر از نصف رسید. آیا این یک اتفاق تصادفی است یا نشانهای از بحرانی عمیقتر؟
در آغاز دهه ۱۳۷۰ (۱۹۹۰ میلادی)، نرخ باروری در ایران در حدود ۴ کودک به ازای هر زن بود، یعنی هر خانواده ایرانی به طور متوسط ۴ بچه داشت. در آن سالها، سیاستهای تحریککننده برای افزایش جمعیت حتی در دهههای قبل از آن سبب شده بود که نرخ باروری بالا باقی بماند.
اما وضعیت امروز چه خبر است؟ بحران جمعیت با یک شتاب شگفتانگیز آغاز شد. طبق آخرین آمار، نرخ باروری در ایران از ۳.۱ کودک به ازای هر زن در سال ۱۳۸۰ به ۱.۷ کودک در سال ۱۴۰۰ رسیده است، به این معنی که تقریباً نیمی از توان تولید مثل کشور کاهش یافته است. این کاهش شگرف، چیزی در حدود ۴۰ درصد از تعداد فرزندآوری نسبت به دو دهه پیش بوده است.
این فقط کاهش عددی نیست که مسئلهساز است. واقعیت تلختر اینکه امروز میلیونها زن ایرانی اصلاً مادر نخواهند شد. آمار رسمی نشان میدهد که بیش از ۴ میلیون زن در سنین باروری در ایران هرگز ازدواج نکرده یا تصمیم به فرزندآوری نگرفتهاند. این مسأله به تدریج تبدیل به یک بحران جمعیتی خواهد شد، چرا که روند کاهش تولدها همچنان ادامه دارد و نسل آینده کشور به شدت تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.
با نگاه دقیقتر به جامعه امروز ایران، عوامل متعددی در این سقوط نرخ باروری نقش دارند: بیکاری، تورم افسارگسیخته، مشکلات اقتصادی و فشارهای اجتماعی از جمله عواملی هستند که زنان ایرانی را از داشتن فرزند منصرف کرده است. علاوه بر این، فرهنگ جدیدی در حال شکلگیری است که تحصیل و استقلال اجتماعی را به داشتن فرزند ترجیح میدهد. در این وضعیت، کاهش سن ازدواج و به دنبال آن افزایش سن مادر شدن، تنها نشانههای ظاهری از تغییرات عمیقتر در جامعه هستند.
اگر همین روند ادامه یابد، ایران در چند سال آینده با پدیدهای به نام پیری جمعیت روبرو خواهد شد. امروزه، تعداد جوانان شاغل به نسبت سالمندان در ایران کاهش یافته و این در نهایت به چالشی بزرگ برای اقتصاد کشور و تامین منابع انسانی تبدیل خواهد شد. کاهش جمعیت نه تنها بر ابعاد اجتماعی و اقتصادی کشور تاثیر میگذارد بلکه ظرفیت نیروی کار را نیز به شدت کاهش خواهد داد.
در ۲۰ سال گذشته، ایران یکی از شدیدترین کاهشهای نرخ باروری را در تاریخ خود تجربه کرده است. این کاهش شدید در کنار روند روزافزون مادر نشدن میلیونها زن ایرانی، موجب بروز بحران جمعیتی با ابعاد گستردهای خواهد شد که به سختی میتوان از آن عبور کرد. این مسأله تنها به یک آمار ساده خلاصه نمیشود؛ بلکه مسئلهای حیاتی است که به بقای نسلهای آینده ایران وابسته است.
اردشیر گراوند- پژوهشگر اجتماعی در خصوص وضعیت نرخ باروری و مادر شدن در ایران اینگونه به خبرنگار اجتماعی رکنا گفت: باروری یکی از اساسیترین و طبیعیترین جنبههای توسعه جوامع انسانی است که تغییرات عمده در آن میتواند نشاندهنده وقوع بحرانها و مشکلات ساختاری باشد. وقوع بحرانها در گذشته مانند جنگهای جهانی اول و دوم در اروپا، نمونههای برجستهای از چنین اثرات هستند، زیرا این جنگها موجب کاهش شدید نرخ باروری در کشورهای مختلف اروپا شدند. پس از گذشت چند دهه، این کشورها هنوز نتوانستهاند این کاهش باروری را کاملاً جبران کنند. در ایران نیز، کاهش نرخ باروری حاصل عوامل مختلفی است که بیشتر آنها ناشی از تغییرات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بوده است. در گذشته، به ویژه در جامعه کشاورزی-دامداری ایران، نرخ باروری به طور طبیعی بالا بود، چرا که داشتن تعداد زیادی فرزند برای تأمین نیروی کار ضروری بود. اما با گذر زمان و صنعتی شدن بخشهای مختلف کشور و همچنین کاهش نیاز به نیروی کار انسانی در بخش کشاورزی، ضرورت داشتن تعداد زیادی کودک نیز از بین رفت. این در حالی است که زیرساختهای صنعتی و اقتصادی برای جذب نیروی کار کافی در سایر بخشها به درستی توسعه نیافته است.
گراوند با بیان اینکه یکی از دلایل اصلی که باعث کاهش نرخ باروری در ایران شده است، افزایش تحصیلات زنان است افزود: وقتی که سطح تحصیلات زنان بالا میرود، ازدواج در سنین پایین به تأخیر میافتد و بیشتر زنان ترجیح میدهند تحصیلات خود را کامل کرده و به دنبال مشاغل شغلی و حرفهای باشند. در کنار این مسئله، نرخ بیکاری زنان تحصیلکرده به بیش از ۶۰ درصد رسیده است و این موضوع موجب ایجاد نگرانیهای گستردهای در بین زنان فارغالتحصیل شده است. آنها از یک سو از تحصیلات خود بهرهبرداری نمیکنند و از سوی دیگر، به دلیل شرایط اقتصادی، به تأخیر انداختن ازدواج و فرزندآوری را انتخاب میکنند.
این پژوهشگر اجتماعی با گفتن از اینکه در گذشته، بیشتر خانوارها در ایران ساختار گسترده داشتند و چند نسل در کنار یکدیگر زندگی میکردند، به این ترتیب امکان حمایت از خانوادهها توسط پدربزرگها و مادربزرگها برای نگهداری از کودکان بیشتر فراهم بود ادامه داد: اما در حال حاضر، مدل خانوارها به شدت تغییر کرده است و اکثر خانوادهها به شکل هستهای درآمدهاند، یعنی فقط پدر و مادر و فرزندان در یک واحد مسکونی زندگی میکنند. همین تغییرات باعث شده است که هزینهها برای زندگی مستقل افزایش یابد و بسیاری از خانوادهها به دلیل فشارهای اقتصادی قادر به تأمین هزینههای نگهداری کودکان نباشند.در تهران بزرگ به عنوان نمونه، هزینه نگهداری کودک در مهدکودکها به حدود ۲۰ میلیون تومان در ماه رسیده است که یک بار سنگین مالی برای خانوادهها به شمار میآید. در چنین شرایطی، به علت عدم وجود حمایتهای دولتی، بسیاری از زنان نمیتوانند به بازار کار بازگردند، چرا که هزینههای نگهداری فرزند بیشتر از درآمدهای ممکن خواهد بود.
اردشیر گراوند برای حل بحران کاهش باروری و تشویق به فرزندآوری اینچنین گفت: نیاز به ایجاد زیرساختهای مناسب برای نگهداری از کودکان وجود دارد. بسیاری از خانوادهها، به ویژه در مناطق روستایی و شهرستانها که اعضای خانواده در کنار هم زندگی نمیکنند، قادر به تأمین مراقبتهای لازم برای فرزند خود نیستند. دولت باید با ایجاد سیستمهای حمایتی مانند مهدکودکهای رایگان و ارزانقیمت و فراهم کردن مشاغل با شرایط مناسب برای زنان، این مشکلات را کاهش دهد.علاوه بر این، ضروری است که فرصتهای شغلی برای زنان در همه بخشها، به ویژه در شهرستانها و مناطق دورافتاده، فراهم گردد. زنان باید بتوانند به راحتی مشغول به کار شوند و به همزمانی بین شغل و خانواده دست پیدا کنند. یکی دیگر از راهکارهای ممکن، فراهم کردن تسهیلات بیشتر برای خانهدار شدن یا کاهش هزینههای مسکن است، به طوری که خانوادهها قادر باشند با کمترین فشار مالی از فرزندآوری حمایت کنند.
گراوند تاکید داشت: برای بازگشت امید به نسلهای آینده، چشماندازی روشن و امیدوارکننده باید ایجاد شود. در صورتی که زنان ایرانی در شرایط اقتصادی و اجتماعی مناسب برای پرورش کودکان خود قرار نگیرند، به راحتی از این تصمیم صرفنظر خواهند کرد. از این رو، دولت باید امکان رشد و پیشرفت در شرایط مطمئن و با ثبات را برای خانوادهها فراهم کند تا بتوانند به آینده فرزندان خود اطمینان داشته باشند.اگر این شرایط فراهم نشود، ایران با بحرانهای جدی جمعیتی روبهرو خواهد شد. مشکلاتی مانند پیری جمعیت و کاهش نیروی کار جوان، که بر سلامت اقتصادی و اجتماعی کشور تأثیر منفی خواهد گذاشت، یکی از پیامدهای این وضعیت خواهد بود. آینده کشور در گرو احیای سیستمهای حمایتی و اقتصادی و رفع موانع رشد برای زنان و خانوادههاست تا ایران بتواند بحران باروری را مهار کرده و به مسیر رشد و توسعه بازگردد.