عصر ایران؛ رضا صائمی- ژاله علو حالا دیگر در خاک سرد آرام گرفته است اما خاطرات هنرمند فقید در حافظه سینمایی ما در شمایل زنی مقتدر ماندگار است. واقعیت این است که وقتی نام ژاله علو به زبان میآید، ذهن بیش از هر چیز تصویری از اصالت و صلابت زنانه را به یاد میآورد؛ صلابتی که هم در صورت و چهرهاش غالب و هم در صدایش جاری بود.
اهمیت و تفاوت این صلابت را هنگامی بیشتر درمییابیم که تأکید کنیم در سالهای اخیر به ویژه در سریالهای نمایش خانگی شاهد برساختی دراماتیک از زنان قوییی هستیم که به جای مقتدر بودن، مستبدند. رفتارهای هیستریک دارند و نوعی کینهتوزی و خشم و یاغیگری در آنهاست که در نهایت به مردستیزی میانجامد که تصویری است ترسناک از زن مستقل.
سمیرا در «زخم کاری» و عاطفه در «جنگل آسفالت»، روایتهایی خطرناک از زن مدرن امروزی را به تصویر میکشد. روایتی اگزجره و منزجرکننده از زن مستقل و مقتدر و جسوری که به زنی عصبی و هیستریک تقلیل یافته و قویبودن را در نمایش قلدری به تصویر میکشد.
قویبودنی که به قیمت لهکردن دیگری جلوه کند اقتدار نیست. شکلی است از استبداد و خودخواهییی نفرت برانگیز و نه خوداتکاییِ رهایی بخش. جسارت را به قساوت فروکاستن و شجاعت را به شرارت معنا کردن.
سلطهناپذیری همان سلیطگی نیست، همچنان که در هیستریک بودن هیچ فضیلتی مستتر نیست. زن مقتدر، محترم است نه ترسناک. روایتهایی چنین شاید به جذابیت دراماتیک منجر شود اما تجربه رومانتیک را به ورطه نابودی می کشاند. چون عاشقی، مجنون شدگی دارد نه جنون زدگی. این نه فردیت با فر و شکوه که منیتی است فربه شده و شکننده.
آنچه برخی از آثار نمایشی از زن مستقل و مقتدر و مدرن به تصویر میکشد، تصوری وارونه از اقتدار زنانه میآفریند که خوشههای خشم را در چشم و ذهن جامعه میکارد و حاصل نه روایت برندگی که ترویج درندگی است.
اگر بخواهیم تصویری دقیق و عمیق از یک زن مستقل را روایت کنیم به ژاله علو و نقش های او میرسیم. زن مقتدر یعنی ژاله علو، نه شمایل سمیرای زخم کاری و نمونههایی مثل او که قلدری را با قوی بودن اشتباه گرفتهاند و مستبد بودن را پای مستقل بودن میگذارند.
ژاله علو همواره در نقش زنان سنتی بازی کرده و کمتر او را در موقعیت و کاراکتر یک زن مدرن امروزی دیدهایم اما زنی مدیر و مدبری بوده که همواره گرهی به سرانگشت تدبیر او گشوده میشد؛ قدرتمند اما باوقار. شیرزنی که هم صلابت داشت هم نجابت. کلامش نافذ بود و نیکاندیش، نیش و طعنه نمیزد و " تبکه نمی انداخت".
عصبانی که می شد زبانی تلخ داشت اما نه زبانی گزنده که زخم زبان میزند .مصداق بارزش نقش «خاله لیلا» در سریال «روزی روزگاری». در سکانسی از این سریال میگوید: «یه مسابقه هست که مردایی که ادعاشون میشه توش شرکت میکنن. مراد بیگ میگوید: من ادعایی ندارم و او پاسخ میدهد: «ادعایی ندارم» خودش کم ادعایی نیست!».
او در نقش مادر مختار در سریال «مختارنامه» هم شمایل یک مادر مقتدر و امن را به خوبی ایفا کرد و مختار با آن شکوه و ابهت در شرایط سخت و بحرانی به کلام و کنش او تکیه می کرد.
قامت بلندش هم در بازنمایی شمایل استوار او تاثیر می گذاشت و ابهتی و شکوه و شوکتی زنانه می بخشید. با این حال در نقش خاله لیلا در یکی دیگر از سکانسهای روزی روزگاری میگوید «مردی به قول و قراره، نه به قد و قواره.»
ژاله علو را می توان به عنوان شمایل یک زن مستقل و در عین حال اصیل ایرانی تعریف کرد که اقتدار زنانه او ناشی از وقار است نه درگیر وقاحت و با این همه صلابت و اقتدار در نهایت آنچه در نگاه و کلام او مشهود بود مهربانی بود.
در نقش خاله لیلا جایی می گوید: «مهربونی همیشه جواب میده، حتی اگه دیر.»