روزنامه فرهیختگان نوشت:
شاید یکی از افرادی که بیشترین آسیب را از تسخیر سفارت آمریکا در تهران دید، جیمی کارتر باشد. این اتفاق باعث شد تا او انتخابات 1980 ریاستجمهوری آمریکا را به ریگان واگذار کند. او تنها 4 سال از عمر 100سالهاش را رئیسجمهور آمریکا بود. اما در میانه کلیدیترین اتفاقاتی قرار داشته که تاریخ انقلاب اسلامی ایران را شکل داده است. بعد از سفر او به تهران و بیان این جمله که ایران جزیره ثبات است، همه چیز تغییر کرد و جیمی کارتر با چالشهایی در این جزیره ثبات مواجه شد که فکرش را هم نمیکرد. او در سالهای آخر ریاستجمهوریاش تمام تلاش خود را روی این موضوع متمرکز کرده بود که نیروهای آمریکایی حاضر در لانه جاسوسی را آزاد کند و بعد از ترک کاخسفید بالاخره آنها آزاد شدند. او در کتاب خاطراتش جزئیاتی از مواجهه با این بحرانها ارائه کرده است. به بهانه مرگ جیمی کارتر، به بخشی از خاطرات او پرداختیم که در ادامه از نظر میگذرانید.
زمستان سخت کارتر
«هرگز آن روز را فراموش نخواهم کرد. اوایل صبح آن روز برژنسکی، گزارش داد که سه هزار نفر از افراطیون، اعضای سفارت آمریکا را در تهران، که تعدادشان 50 یا 60 نفر است، دستگیر کردهاند.» این روایتی است که کارتر از روزی که سفارت آمریکا در تهران تسخیر شد، در خاطراتش منتشر کرده است. او در بخشی از خاطراتش، درست یک روز بعد از تسخیر سفارت هم نوشت: «ما اقدامات تلافیجویانه را مورد بررسی قرار دادیم، ما همچنین از الجزایریها، سوریهایها، ترکها، پاکستانیها، لیبیاییها و سازمان آزادیبخش فلسطین، درخواست کردیم که در این امر مداخله کنند... مسلماً ما شاه را تسلیم آنها نمیکردیم تا آسیبی به او برسانند.» بلافاصله بعد از تسخیر سفارت، یک گروه تحقیقاتی در ساختمان وزارتخارجه به سرپرستی هنری پرت، برای تصمیمگیری در خصوص این اتفاق شکل میگیرد. ادامه این ماجرا آنقدر به رئیسجمهور آمریکا فشار میآورد که او یک روز پس از تسخیر سفارت نوشته بود که او هرگز شاه ایران را به ایران تحویل نخواهد داد، اما یک هفته بعد از گذر از اتفاقات سفارت مینویسد: «من به هر پیشنهادی که هرچند غیرعقلانی و مسخره بهنظر میرسید، گوش میدادم. از جمله پیشنهادهای مذکور، تحویل دادن شاه به ایران برای محاکمه و نیز بمباران اتمی شهر تهران بود.» کارتر برای مدیریت این بحران برای آمریکا حتی به دنبال گفتوگوی مستقیم با امام بود. و این موضوع را با پاپ در میان گذاشته بود. کارتر حتی تدارک اقدام نظامی هم دیده بود. «عکسهای ماهوارهای گرفته شد تا موقعیت هواپیماهای نظامی و مناطق استراتژیک ایران دقیقاً مورد بررسی قرار گیرد.» اما برای جلوگیری از آسیب به جان کارکنان سفارت آمریکا، این عملیات به تأخیر افتاد. کارتر برای اعمال فشار برای آزادی کارکنان سفارت، به بلوکه کردن برخی اموال ایران پرداخت. کارتر در حالی که تلاش میکرد حمایت همه کشورها را جلب کند تا این اعمال فشار نتیجهبخش باشد و او دور بعدی انتخابات را هم از دست ندهد، اما به نظر میرسد اروپاییها آنطور که باید همراهی نکردند: «خیلی زود مشخص شد که همپیمانان نزدیک ما در اروپا، خود را بهخاطر گروگانهای آمریکایی در معرض تحریم نفتی یا به خطر انداختن روابط دیپلماتیک خود با ایران قرار ندادند و بسیار محتاطانه عمل میکردند.»
عملیات شکستخورده طبس
23 فوریه، هیئت نمایندگی سازمان ملل، به تهران میرود و با مقامات ایرانی دیدار میکند. کارتر مینویسد که «امیدهای آنها برای احتمال آزادی گروگانها افزایش پیدا کرده بود. گروگانها توسط پزشک معاینه شدند و احتمالاً به بیمارستانها اعزام میشدند. بعدازظهر، همیلتون تماس گرفت که بگوید گروگانها فردا ساعت 8:30 به وقت ایالات متحده به شورای انقلاب انتقال داده خواهند شد.» ماجرا اما آنطور که کارتر تصور میکرد، پیش نمیرود و خبری از آزادی آمریکاییها نیست. 22 مارس (2 فروردین) نقشه دیگری برای آزادی کارکنان سفارت را روی میز میگذارند. کارتر در این مورد مینویسد: «ماندل، سایروس ونس و من، گزارشی از فرماندهان نظامی، در مورد آخرین برنامههای نجات گروگانها (کارتر از لفظ گروگان برای کارکنان سفارت آمریکا استفاده میکند) دریافت کردیم که خیلی موجهتر از برنامههایی بود که در اوایل بحران به ما ارائه شده بود.» او به این موضوع هم اشاره میکند که «یکی از مکانهای احتمالی، برای فرود آمدن گروه نجات، کویر دورافتادهای بوده که 200مایلی تهران قرار داشته است.» مسطح بودن کویر و امکان راحت برای فرود آمدن و حمل و نقل، باعث شد که این مکان برای فرد هواپیما مورد استفاده قرار گیرد. روز دوم آوریل (13 فروردین) گزارشی به کارتر میرسد که هواپیماهای کوچک آمریکا در ارتفاعی کم پرواز کرده و محوطه عملیات را بررسی کردهاند و «جالب اینکه کسی آنها را ندیده و شناسایی نشدهاند.» خلبان هواپیما هم گزارش داد که محل مورد نظر جای مطلوبی است و به حدکافی دورافتاده و از جادهای که در نزدیکی آن واقع شده بهندرت استفاده میشود. بعد از این گزارش تصمیم گرفته میشود که گروهها اعزام شوند. 11آوریل (19فروردین) «در اتاق کابینه، ماندل، براون، برژینسکی، کریستوفر و رئیس سازمان اطلاعات سیا (استانزفیلد ترنر) ژنرال دیوید جونز، همیلتون جوردون و جودی پاول در کنار من نشسته بودند. ما در مورد شرایط حاضر در ایران بحث کردیم، قبل از اینکه به عملیات نظامی فکر کنیم، ابتدا باید شرایط اقتصادی را بررسی میکردیم. این شامل چیزهایی نظیر رفع مسافرت هوایی به تهران و قطع ارتباطات مخابراتی بود که شامل انتشار اخبار نیز میشد.» هواپیماها در مصر و عمان مستقر شده بودند، بدون آنکه رهبران مصر و عمان از اصل ماجرا خبر داشته باشند. کارتر در این مورد مینویسد: «طبق گفته ما چنین میپنداشتند که این برنامه بهمنظور کمکرسانی به مجاهدان افغانی و یا مینگذاری در سواحل ایران است.»
کارتر به این موضوع هم اشاره میکند که آنها اگرچه نقشهای از سفارت در اختیار داشتند؛ اما اطلاع دقیق از محل نگهداری کارکنان نداشتند، اما یکی از عوامل آنها در ایران که شناخت دقیقی از محل سفارت داشت «محل دقیق هریک از گروگانها، تعداد محافظان و خصوصیات آنها و برنامه روزانه گروگانها و محافظان را دقیقاً در اختیار آنها میگذارد.» اینطور که بهنظر میرسید آنها همه جوانب ماجرا را سنجیده بودند، همه چیز برای انجام یک حمله غافلگیرانه آماده بود، «در این شرایط نیروهای ماهر و آموزشدیده ما میتوانستند، در تاریکی شب و با استفاده از وسایل نورزا، افراد ما را از دانشجویان تشخیص دهند و امکان آزادی آنها را فراهم سازند.» هشت هلیکوپتر بزرگ که فقط شش فروند آن در عملیات آزادی کارکنان سفارت به کار گرفته میشدند و دو هواپیمای دیگر که ذخیره بودند، در نظر گرفته شده بود. طبق برنامه 24آوریل روز پنجشنبه و ساعت 10 و نیم صبح به وقت واشنگتن پرواز میکردند و شش ساعت بعد به محل عملیات میرسیدند. ساعت 10 و 35 دقیقه، روز 24آوریل، آخرین گزارش اطلاعاتی در مورد مراحل اولیه عملیات برای کارتر ارسال میشود. ساعت 12 گزارش میرسد که باوجود اینکه هواشناسی هوا را خوب گزارش داده بود، اما هلیکوپترها با گردباد شدید محلی مواجه شدند و یکی از هلیکوپترها به هواپیمای باری حامل بازگشته است و دیگری هم در صحرای جنوب منطقه عملیات رها شده است. ساعت 4 و 57 دقیقه دستور لغو عملیات صادر میشود. ساعت 6 و21 دقیقه کارتر متوجه میشود که تعدادی از افراد در این عملیات کشته شدند که شامل خدمه و خلبان هواپیمای سی 130 و تعدادی از اعضای گروه نجات بودند. حداقل شش نفر در این عملیات کشته شده بودند. همه چیز روشن بود. عملیات شکست خورده بود اما تصمیم گرفته میشود برای کم کردن اثر شکست این عملیات، از القای اینکه این یک عملیات تمامعیار نظامی علیه ایران بوده، خودداری شود. در جریان این عملیات وزیر خارجه کارتر هم استعفا میدهد.
آزادی گروگانها؛ عقده فکری کارتر
سال آخر ریاست جمهوری کارتر و با نزدیک شدن به انتخابات آمریکا، راه برای آزادی گروگانهای آمریکایی هموارتر میشود. مرگ محمدرضا اما در راحتتر شدن مبادله جاسوسان و کارکنان سفارت تأثیرگذار بود. همزمان اما کارتر درگیر رقابتهای انتخاباتی بود. روز انتخابات همزمان با روز ربودن گروگانها بود. کارتر در این مورد مینویسد: «رسانههای خبری پر از خبر گروگانها بود. روز انتخابات مصادف با سوگواری سالیانه ربودن گروگانها بود و کل روز دوشنبه و سهشنبه داستانهایی وجود داشت که رویدادهای تأسفبار دوهفته اخیر را تکرار میکرد.» فشارها به دولت کارتر روبه افزایش بود و این موضوع روی محبوبیت کارتر هم تأثیر زیادی گذاشته بود. همین هم باعث میشود ریگان رئیسجمهور آمریکا شود. در این میان اما همچنان رفت و برگشتها و ارسال پیامها، میان ایران و آمریکا ادامه داشت. کارتر تمام تلاش خود را انجام داد تا زمان ترک رسمی کاخ سفید گروگانها آزاد شوند. کارتر در این مورد مینویسد: «آزادی گروگانها تقریباً به یک عقده فکری برای من تبدیل شده بود. گرچه به زندگی، امنیت و آزادی آنها خیلی خوب رسیدگی میشد، ولی اینها به تنهایی کافی نبودند. میخواستم تصمیمات خود را توجیه کنم.» شنبه شب 17 ژانویه، امکان رسیدن به یک توافق وجود داشت. کارتر در شرح به نتیجه رسیدن این توافق نوشته بود: «تمامی توافقها برای معاینات پزشکی و انتقال گروگانها کامل شده بود، ولی ما توافقهای مالی تمامنشدهای داشتیم.» کارتر پیش از ترک کاخ سفید مراحل نهایی به نتیجه رسیدن توافق آزادی گروگانها با ایران را نهایی کرد.