كنگره حزب اتحاد ملت ايران پنجشنبه گذشته در تهران برگزار شد. آقاي سيدمحمد خاتمي، رئيسجمهور دولت اصلاحات سخنران افتتاحيه آن بود.
مطالب خوبي را ايشان در اين اجلاس مطرح كردند. ميخواهم روي دو جمله ايشان اشاره و نقدي مطرح نمايم.
ايشان فرمودند:
- ما در دنيايي زندگي ميكنيم كه آن را نساختهايم.
- با خودمان گفتوگو و با دنيا تعامل كنيم.
1- آيا ما واقعا در دنيايي زندگي ميكنيم كه آن را نساختهايم؟
امام خميني(ره)، بنيانگذار جمهوري اسلامي مؤسس يك نظام الهي است. سازه اصلي اين نظام بر اين استوار است كه ميخواهد توحيد را در جوامع اسلامي ترويج كند ، احكام اسلامي و عدالت را حداقل در محدوده جغرافيايي پياده كند.
دهه 40 كه امام (ره) حركت الهي خود را شروع كرد، به او گفتند در دنيا دو بازي بيشتر مطرح نيست يا بايد در زمين سوسياليزم شرق بازي كني يا در زمين سرمايهداري و امپرياليسم غرب ، بازي سومي در كار نيست. امام فرمود : سياست بازي نيست. ما براي عدالت، آزادي و استقرار يك نظام الهي مبارزه ميكنيم و انشاءالله آن را مستقل از دو قدرت جهاني برپا ميكنيم.
او موفق شد نظام طاغوت را در ايران با پايداري ملت سرنگون كند. دنيايي را براي ايرانيان بسازد كه خودشان معمار آن هستند.
سازه حكمراني جديد در ايران كه معمار اصلي آن امام (ره) و سپس امام خامنهاي هستند امروز به عنوان يك قدرت بزرگ در منطقه و جهان مطرح است. قدرتهاي بزرگي مثل روسيه و چين در ايجاد رابطه راهبردي با جمهوري اسلامي مسابقه گذاشتند. سياستهاي تجاوزكارانه آمريكا و رژيم صهيونيستي زير ضربات خرد كننده جبهه مقاومت به رهبري ايران اسلامي است.
آقاي خاتمي بايد بپذيرد ما ايرانيان در دنيايي زندگي ميكنيم كه خود آن را ساختهايم و به آن افتخار ميكنيم.
انكار چنين دنيايي، انكار تاريخ پرافتخار 46 ساله پس از انقلاب اسلامي در ايران است.
2- آقاي خاتمي فرمودند : با خودمان گفتوگو كنيم با دنيا تعامل داشته باشيم اين حرف درستي است. 15 سال پيش ملت ايران به پاي صندوق رأي آمدند و با رأي بينظيري كه متضمن توليد قدرت ملي بود به يك نامزد رأي دادند. نامزدي كه توفيق آرا اكثريت ملت را پيدا نكرد قبل از شمارش آرا خود را پيروز انتخابات اعلام كرد. با آنكه تفاوت رأي بيش از 13 ميليون بود، تهمت تقلب به برگزاركنندگان انتخابات زدند در حالي كه ميدانستند اين تفاوت رأي اصلا نميتواند محصول يك تقلب باشد!
چرا آقاي خاتمي با گفتوگو حاضر نشدند اين شبهه را حل كنند؟ چرا به جاي گفتوگو فرمان شورش خياباني صادر كردند؟! 8 ماه كشور را به آشوب كشاندند و حاضر نشدند از طريق يك گفتوگو و يك فرآيند قانوني مسئله حل شود؟! آيا همين نسخه گفتوگو همان موقع نميشد صادر شود؟
برفرض كه اختلاف بين دو نامزد بود. چرا شعار مرگ بر اصل ولايت فقيه دادند؟!
چرا شعار انتخابات بهانه است اصل نظام نشانه است در اجتماعات اعتراضي دادند؟! چرا شعار نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران دادند؟!
خواهند گفت ؛ اينها شعارهاي ما نبود شعار منافقين و سلطنتطلبها بود. پاسخ اين است شما چرا آنرا محكوم نكرديد و بهعنوان مدافع نظام ولايت فقيه وارد ماجرا نشديد؟! منافقين و سلطنتطلبها در اعتراضات خياباني شما چه ميكردند؟!
آقاي خاتمي ميگويد با دنيا تعامل كنيم. شما با دنيا (بخوانيد آمريكا) تعامل كرديد و گفتوگوي تمدنها را مطرح كرديد پاسخ آنها اين بود كه ايران محور شرارت است. گفتوگويي در كار نيست «جنگ تمدنها» مطرح است!
آقاي روحاني هم بر اين ممشا رفت با آمريكاييها تعامل كرد، حتي به توافق رسيد و برجام را با همه كاستيها و تباهيها امضا كرد. اما آمريكاييها به همان هم قناعت نكردند. برجام را پاره كردند و دولت روحاني يك سويه همه تعهدات را انجام داد و تحريمها را با چند برابر گذشته تحويل گرفت! همان تحريمهايي كه رهبران جنبش سبز در فتنه 88 رسما از اتحاديه اروپا و كنگره آمريكا خواستند با شدت بيشتري عليه ملت ايران اعمال كند. فقط به خاطر اينكه مردم به نامزد مورد علاقه آنها رأي ندادند!
شما گفتوگو در داخل را تعطيل كرديد رفتيد دنبال تعامل با دشمن با آنكه هيچ دستاوردي نداشت. اين فهم از «گفتوگو» و «تعامل» در دنيايي كه امت و امامت ساخته،چه جایگاهی دارد؟
فتنه 88 سرمايه اجتماعي انقلاب را در آتش آشوبهاي 8 ماهه سوزاند تا نظام نتواند با تكيه به آن مشاركت بالا با دوستان و دشمنان انقلاب تعامل كند.
گذشتهها گذشته است. بايد به آينده فكر كرد. بايد ديد سهم رجال سياسي و مذهبي و احزاب در توليد «قدرت ملي» چيست؟ آیا حاضرند سهم و نقش خود را در اين وادي ادا كنند؟