منطقه خاورمیانه سال هاست درگیر تنش های قومی، مذهبی بسیاری بوده است.در دو دهه اخیر، واگرایی میان دوئلت های منطقه ، تلاش بازیگران تاثیر گذار بین المللی مانند ایالات متحده برای افزایش هژمونی در این منطقه، افزایش سلفی گری و قدرت گیری جریان های ظاهرا اسلامی ایدئولوژیک، در کنار گسترش طلبی اسرائیل را می توانیم به عوامل یاد شده بیفزاییم.
سابقه واگرایی میان کشورهای منطقه نمونه های فراوانی دارد. به ویژه از دهه 90 میلادی که مهم ترین نمونه آن جنگ خایج فارس بود تا بحران داعش و ورود نیروهای آمریکایی در منطقه و انقلاب مصر و تیره شدن روابط عربستان و قطر؛ مساله فسلطین و...
اگر نیم نگاهی به نقش سازمان های منطقه ای برای کاهش بحران در مناظق مختلف دنیا داشته باشیم. نمی توانیم این نقش را در کاهش بحران های منطقه ای و ایجاد همگرایی سیاسی و اقتصادی نادیده بگیریم.
تاریخ خاورمیانه و وجود شکاف های اجتماعی، به ویژه شکاف های قومی و مذهبی و البته در کنار آن وجود ذخایر گسترده انرژی و در کنار همه این مؤلفه ها، ویژگی های ژئو پلتیک آن سبب می شود تا این منطقه از نظر ویژگی های تاریخی، فرهنگی ، هنجارها و البته متغیرهای اقتصادی با سایر مناطق جهان متمایز و متفاوت شود.
اما از سوی دیگر اشتراکات فرهنگی و اقتصادی و از سوی دیگر تعاملات و روابط تاریخی کشورهای منطقه را می توان به عنوان شاخصی قابل توجه برای شکل گیری یک سازمان منطقه ای در نظر گرفت.
سازمان هایی که در خاورمیانه بر مبنای همکاری کشورهای مختلف وجود دارد مبنایی سیاسی یا نظامی ندارند و بیشتر بر مبنای تقویت روابط اقتصادی و به بیان دیگر توجه به توسعه اقتصادی بنا شده است.
از سوی دیگر برخی از این سازمان ها به دنبال افزایش روابط اقتصادی کشورهای منطقه اوراسیا و به طور ویژه آسیای میانه است . اما اگر مؤلفه دین و سبک زندگی را در کنار در حال توسعه بودن کشورهای منطقه کنار هم بگذاریم، می توانیم میان این کشورها اشتراکاتی را بیابیم که سبب می شود تا حداقل سازمانی منطقه ای در ابعادی کوچک تر از ناتو یا اتحادیه اروپا شکل بگیرد.
در این زمینه 3 بازیگر مهم منطقه یعنی ایران، عربستان و ترکیه بر مبنای شاخص های جمعیتی، تاریخی، نظامی و اقتصادی و البته روابط گسترده با کشورهای اسلامی، روسیه و چین در هیچ سازمان منطقه ای به طور مشترک حضور ندارند. سازمان هایی مانند اکو که رویکردی اقتصادی دارد یا اوپک که عملا دارای هیچ انسجام مشخصی نیست و از فلسفه تشکیل خود در دهه هفتاد بسیار دور شده است یا حتی سازمان هایی مانند بریکس که برخی از کشورهای منطقه در آن حضور دارند، هیچ گاه تنوانسته اند این 3 بازیگر مهم منطقه ای را در راستای همگرایی سیاست خارجی بر مبنای واقع گرایی ساختاری و ایجاد یک بازدارندگی و موازنه قدرت در منطقه کنار هم قرار دهد.
وجود دیپلماسی فعال از سوی 3 بازیگر یاد شده مهم منطقه، در کنار کشورهایی مانند قطر که در کاهش واگرایی های منطقه ای همواره نقش مهمی ایفا کرده است و از سوی دیگر کشور مصر به عنوان بازیگری مهم در بخش آفریقایی خاورمیانه از طریق تعاملات و تبادلات اقتصادی مستمر می تواند زمینه ای برای ایجاد پیمان های نظامی و امنیتی شود.
برای این منظور وجود همگرایی در سایت خارجی ایران در چارجوب نو واقع گرایی تدافعی برای تقابل با تحریم هاو تنش زایی غرب در منطقه ضرورتی انکار ناپذیر است.
بدیهی است که اختلافات در حوزه سیاست داخلی نباید به حوزه سیاست خارجی که دارای مؤلفه ها و شاخص های متفاوت بر مبنای اهداف و منافع ملی است تسری یابد.
کوتاه اینکه ، حرکت به سمت شکل گیری یک سازمان منطقه ای در حوزه توافقات اقتصادی و امنیتی از یک سو نیازمند فاصله گرفتن از رفتارهای سیاسی ایدوئولوژیک و از سوی دیگر پذیرفتن نقش متغیر قدرت در عرضه بین الملل است. به عبارت دیگر درک واقعیت های نظام بین الملل و منطقه و از سوی دیگر شناخت میزان نقش و قدرت بازیگران مختلف تاثیر گذار در منطقه و عرصه بین الملل با خویشتن داری و توجه به فرصت های به وجود آمده با روی کار آمدن مجدد ترامپ، به دلیل اولولت های اقتصادی وی در عرصه سیاست خارجی آیالات متحده، می تواند منافع و اهداف ملی ایران و سایر بازیگران منطقه را در برابر اسرائیل و حمایت های نظامی غرب از آن، حداقل در میان مدت تامین کند.
روزنامه نگار و استادیار دانشگاه