ای کاروان، ای کاروان، من دزد شب رو نیستم
من پهلوان عالمم، تیغ رویارو زنم
ای کاروان! ای کاروان!
من دزد شبرو نیستم
ای کاروان! ای کاروان!
من دزد شبرو نیستم
من پهلوان عالمم
تیغ رویارو زنم
من پهلوان عالمم
من تیغ رویارو زنم
بر قدسیان آسمان
من هر شبی یاهو زنم
گر صوفی از لا دم زند
من دم ز الا هو زنم
باز هوایی نیستم
تا تیهوی جان آورم
عنقای قاف غربتم
کی بانگ بر تیهو زنم
ای کاروان! ای کاروان!
من دزد شبرو نیستم
ای کاروان! ای کاروان!
من دزد شبرو نیستم
من پهلوان عالمم
تیغ رویارو زنم
من پهلوان عالمم
من تیغ رویارو زنم
بر قدسیان آسمان
من هر شبی یاهو زنم
گر صوفی از لا دم زند
من دم ز الا هو زنم
خاقان اردودار اگر
از جان مگردد ایل من
صاحبقران عالمم
بر ایل و بر اردو زنم
خیز ای توانگر پیش من
بنشین به زانوی ادب
من پادشاه کشورم
کی پیش تو زانو زنم
ای کاروان، ای کاروان، من دزد شب رو نیستم
من پهلوان عالمم
تیغ رویارو زنم
من پهلوان عالمم
من تیغ رویارو زنم
بر قدسیان آسمان
من هر شبی یاهو زنم
گر صوفی از لا دم زند
من دم ز الا هو زنم