به گزارش اقتصادنیوز، اوراسیا ریویو با انتشار یادداشتی مدعی شد، قرن بیستم روابط ایران و عراق پرتنش بود و به واسطه جنگ رویاروییها به اوج رسید. با این حال، 15 سال بعد - در سال 2003 - این پویایی به طور چشمگیری به واسطه حمله ایالات متحده به عراق تغییر کرد.
به ادعای ناظران، سیاست ایران در قبال عراق با چندین انگیزه راهبردی هدایت شده است؛ جلوگیری از تبدیل شدن عراق به تهدیدی دوباره و در عین حال تعامل اقتصادی با این کشور. همزمان ایران از محور مقاومت در عراق در راستای حفط توازن قدرت در راستای منافع ملی و امنیتیاش حمایت کرده و از عراق به عنوان بستری برای افزایش نفوذ و قدرت منطقهایاش بالاخص علیه اسرائیل و با هدف تسریع در خروج نیروهای ایالات متحده استفاده میکند.
در باب روابط ایران و عراق اوراسیا ریویو یادداشتی مفصلی نگاشته و اقتصادنیوز این یادداشت را در سه بخش ترجمه کرده که بخش نخست در ادامه آمده است.
اوراسیا ریویو در ادامه گزارش ادعاییاش آورد، برنامه راهبردی ایران را میتوان به دو مرحله مجزا تقسیم کرد. مرحله اول، از سال 2003 تا 2011، با حضور ائتلاف به رهبری ایالات متحده در عراق مشخص شد که فعالیتهای تهران را در سطحی محدودتر نگه داشت.
مرحله دوم در سال 2012 آغاز شد و با شکل گیری یک خلاء امنیتی ایران فرصت یافت تا استراتژی عریانتری را در قبال عراق دنبال کند. به ادعای ناظران در ابتدا، ایران نگران حضور نظامی آمریکا در این کشور بود. با این حال، با ادامه استقرار نیروهای آمریکایی در منطقه، تهران از فرصت استفاده کرد و نفوذ خود را گسترش داد.
تأسیس نیروی قدس در دهه 1990، تحت رهبری (شهید) قاسم سلیمانی، چهرهای تأثیرگذار در عراق، نفوذ ایران را افزایش داد. به ادعای این نشریه استراتژی ایران در عراق عمیقاً ریشه در جنگ تحمیلی و پیامدهای فاجعهبار آن برای عراق دارد. به طور قابل توجه، مقامهای ایرانی که سیاست ایران در عراق پس از صدام را شکل دادند، همگی نقش فعالی در این نبرد هشت ساله داشتند.
یک روزنامه نگار عراقی به نام خالد القراقولی مدعی شد: «فلسفه بازدارندگی و افزایش نفوذ و قدرت برای ایران صرفا از منظر تئوریک قابل توجه نبود، بلکه بخش مهمی از سیاستهای روسای جمهوری که پیروز میشدند را تعریف میکرد».
این روزنامه نگار همچنین ادعا کرد تهاجم سال 2003 ایالات متحده به عراق برای ایران فرصت ساز شد تا بتواند نفوذش را در این کشور افزایش دهد و در راستای این هدف حمایت از محور مقاومت را در اولویت بگذارد.
اوراسیا ریویو در ادامه یادداشت خود ادعا کرد، یکی از رویکردهای ایران، تعطیلی منابع آب بود. تا سال 2021، ایران تقریباً 12 رودخانه اصلی را که از قلمرویش به دجله در عراق میریزند، در اختیار گرفت. علاوه بر این، ایران مسیر رودخانه سیروان را که قبلاً به عراق میریخت، همراه با دیگر شاخههای آب که سدهای بزرگ عراق را تغذیه میکردند، منحرف کرد.
قاضی فیصل حسین، مدیر مرکز مطالعات استراتژیک عراق، مواضع ایران را «شکلی از جنگ» توصیف کرد. ناظر دیگری اظهار داشت که تلاشهای تهران برای کنترل منابع آب «بخشی از سیاست ایران برای نفوذ در خاک عراق بود».
در همین راستا، گروهی از تحلیلگران با استناد به فعل و انفعالهای ایران در این زمینه از عبارت هژمونی آبی استفاده میکنند. شکل دیگری از اهرم اقتصادی که ایران علیه عراق به کار گرفته، کنترل بر عرضه گاز است. عراق برای 40 درصد از واردات گاز خود به ایران وابسته است و به دلیل چالشهای مختلف داخلی و اقتصادی بغداد، بدهی قابل توجهی به تهران دارد.
ناتوانی عراق در بازپرداخت به موقع این بدهیها منجر به تنشهایی بین دو کشور و ایجاد بحرانهای اجتماعی و اقتصادی شدید در عراق شده است. به عنوان مثال، در سال 2002، عراق بخشی از بدهی خود را به دینار عراق بازپرداخت کرد که باعث بحران نقدینگی شد و مانع از توانایی دولت در پرداخت حقوق به میلیونها کارمند دولتی شد.
در برخی مواقع، ایران به تاکتیکهای جدیدتری مانند کاهش عرضه گاز و حتی برق متوسل شده است. به عنوان مثال، در ماه مه 2023، به دلیل بدهیهای معوق عراق، تهران تصمیم گرفت صادرات گاز را به نصف کاهش دهد که باعث کمبود برق و اختلالات اقتصادی شد. حاکمیت عراق در جولای 2024 به شکلی برجسته تضعیف شد؛ زمانی که تهران قراردادی را با ترکمنستان برای تامین گاز به عراق امضا کرد و مقامات عراقی را از این قرارداد مستثنی ساخت.
با این همه، به ادعای ناظران مؤثرترین اهرم ایران برای نفوذ به عراق، محور مقاومت است که در دهه 1980 در این کشور مستقر شد و پس از سال 2003 دامنهاش به سرعت گسترش یافت. به ادعای ناظران، ایران از مقاومت حمایت میکرد تا بدین طریق بتواند زمینه را برای خروج نیروهای آمریکایی از منطقه هموار کرده و با حمایتها، بازدارندگی تهران در برابر اسرائیل را افزایش دهد.
در این میان، تصمیم ائتلاف به رهبری ایالات متحده برای انحلال ارتش عراق در سال 2003 یک خلاء امنیتی ایجاد کرد و موجب شد تا اعضای مقاومت عراق قدرتمندتر شوند. در این میان (شهید) قاسم سلیمانی نقش مهمی در تشکیل، توانمندسازی و هدایت این گروه داشت. در همین راستا موفق الربیعی، عضو امنیت ملی، در اوایل سال 2010 اذعان کرد که (شهید) سلیمانی "قوی ترین مرد عراق بدون هیچ سوالی است و هیچ کاری بدون او انجام نمی شود." سردار سلیمانی که از فرماندهان توانا بود، موفق شد قابلیتهای سازمان را در حوزه فعالیتهای نظامی، دیپلماتیک و اطلاعاتی گسترش دهد.
وضعیت و نقش مقاومت در عراق را میتوان به سه دوره اصلی تقسیم کرد. مرحله اول، از 1980 تا 2003، شامل سالهای شکل گیری آنهاست. اعضای سازمانهای شیعی، مانند الدعوه و شورای عالی انقلاب اسلامی عراق (SCIRI) قبل و در طول جنگ ایران و عراق ، به طور قابل توجهی زمینه را برای گسترش نقش ایران در عراق هموار کرد.
به ادعای ناظران، تهران نقش تعیین کنندهای در سازماندهی، تأمین مالی و آموزش سازمان بدر داشت. مرحله دوم، در سال 2003 و با ظهور دیگر گروههای مقاومت تعیین میشود؛ پیشرفتی که با انحلال حزب بعث و ارتش آن پس از تهاجم ایالات متحده ممکن شد. ایران با استفاده از خلاء سیاسی و امنیتی در عراق پس از صدام، متحدان دیرینه شیعه خود را تقویت کرد و متحدان جدیدی را پرورش داد. از جمله این متحدان جدید جیش المهدی بود که متعاقباً نامش را به سرایا السلام تغییر داد.
این گروه که در سال 2003 تأسیس شد، به عنوان شاخه مسلح جنبش صدر به رهبری مقتدی صدر خدمت میکرد. در این میان عصائب اهل الحق (AHH)، به رهبری قیس الخزعلی، در سال 2006 پس از جدایی از جیش المهدی ظهور کرد. ایران با حمایت از این گروه این امکان را فراهم کرد تا یک نماینده نظامی در عراق داشته باشد. در سال 2007، کتائب حزب الله (KH) به عنوان یک شبه مقاومت با حمایت حزب الله لبنان و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تأسیس شد.
این گروه در عملیات نظامی فراتر از مرزهای عراق شرکت کرده است. کتائب حزب الله و جیش المهدی با یک هدف مشترک متحد شدند؛ مبارزه با نیروهای آمریکایی و گروههای تروریستی.
مرحله سوم، که از سال 2014 شروع شد، قدرت مقاومت به اوج رسید، زیرا آنها نقش رهبری را در مبارزه با داعش به عهده گرفتند. عوامل متعددی در رشد سریع آنها نقش داشته که مهمترین آنها فروپاشی ارتش عراق در طول جنگ علیه داعش است.
شکست کامل ارتش و تهدید وجودی داعش برای دولت عراق نقش مقاومت را به طور قابل توجهی افزایش داد و وجهه آنها را به عنوان ناجیان عراق مستحکم کرد. موقعیت آنها با صدور فتوای سیستانی (الجهاد الکافائی) برجستهتر شد. 13 ژوئن 2014، در پی سقوط موصل، این گروه ها دفاع از شهرهای عراق را بر عهده گرفتند. در همان بازه زمانی نوری المالکی، نخستوزیر وقت، نیروهای حشد الشعبی را تأسیس کرد که بعداً به سازمانی چتر برای تقریباً 40 عضو مقاومت تبدیل شد. به ادعای ناظران حشد الشعبی به ایران این فرصت را داد تا در زمان مانور داعش در سوریه و عراق از منظر نظامی و امنیتی دست بالا را داشته باشد.