مخالفان مذاکره چه استدلال ها و مغالطه‌هایی را مطرح می‌کنند؟

اقتصادنیوز چهارشنبه 26 دی 1403 - 08:00
اقتصادنیوز: شهروندان ضربه خورده از تحریم یک سوال ساده دارند و آن اینکه نفی «مذاکره» با امریکا، آن‌هم در جایی که هدف برداشتن تحریم‌های ظالمانه یا ایجاد شکاف در صف تحریم‌کنندگان است، به معنای تایید کدام رویکرد راهگشا در سیاست خارجی جمهوری اسلامی است؟

به گزارش اقتصادنیوز، روزنامه اعتماد نوشت: اگر پاسخ، همان مسیرهای پیموده ‌شده و مقصدهای آرمانی چون تقویت توان تولید داخلی و استقلال اقتصادی، استفاده از ظرفیت‌های داخلی برای مقابله با جنگ اقتصادی، حمایت از بخش خصوصی و کشاورزی، مبارزه با فساد اقتصادی، پیوستن به سازمان‌های منطقه‌ای، کاهش وابستگی به نفت و گاز به عنوان منابع اصلی درآمد، تنوع روابط خارجی و برقراری پیوندهای استراتژیک با همسایگان و کشورهای غیرغربی، راه‌اندازی کانال‌های مالی جدید و سیستم‌های پرداخت غیردلاری و در یک عبارت سیاست‌های موسوم به اقتصاد مقاومتی است، آنگاه پرسش دیگری پیش می‌آید و آن اینکه چرا پرداختن به این سیاست‌ها، تاکنون به حل بنیادین مشکلات حاد اقتصادی، یا به اصطلاح رایج این روزها، به رفع ناترازی‌ها منجر نشده است؟

شاید یکی پیدا شود و بگوید که این مسیرهای ارزشمند به دلایلی چون بروکراسی ناکارآمد، وجود فساد سیستماتیک، وابستگی عمیق به فروش نفت، عدم جایگزینی منابع درآمدی پایدار، ضعف در گسترش روابط اقتصادی با همسایگان و بالاخره عدم استفاده بهینه از ظرفیت‌های منطقه‌ای و جهانی به بن‌بست خورده است. اصلا‌ گیریم حق با گوینده این حرف‌ها باشد، مگر همین کژتابی‌ها خود حاصل تاثیر ژرف‌ساختی تحریم‌ها و ایده و انگاره دور زدن آنها نیست؟

پشت میز، نه روی میز

بعید است کسی پذیرای این حقیقت نباشد که هر نوع مخاصمه‌ای در بطن خود نتیجه غیاب مذاکره یا همان گفت‌وگو است. مذاکره، نه ‌تنها ابزاری برای حل تعارض، بلکه هنری است که جوهر آن در فهم متقابل، انعطاف‌پذیری و میراث مشترک انسانی ریشه دارد.

برای مثال، فیلسوف بزرگی چون امانوئل کانت که در رساله «صلح پایدار» مذاکره را پیش‌شرطی برای همزیستی بین‌المللی می‌شمارد، بر این باور است که گفت‌وگو پلی است میان خواسته‌های متعارض که اگرچه ممکن است هیچ‌گاه کاملا به یکدیگر نرسند، اما از ویرانی ناشی از تقابل و تخاصم جلوگیری می‌کنند.

در گستره واقعیت نیز مذاکره به مثابه شالوده تمدن‌ها، از نخستین قراردادهای قبیله‌ای تا واپسین نمود‌های موفق دیپلماسی مدرن، مسیری برای عبور از هرج ‌و مرج به سوی نظم و جلوه‌ای از پیروزی خرد بر خشونت کور بوده است.

اما چرا مذاکره تا این اندازه ارزشمند است؟ زیرا تنها به مدد آن می‌توان تضادهای ظاهری را به تفاهم‌های بنیادین تبدیل کرد، آن‌هم در جایی که هر نوع اجتناب از مذاکره، عملا به معنای واگذاری عرصه به هیجاناتی است که غالبا به نزاع و نابودی منجر می‌شود.

از این منظر، مذاکره نه‌تنها راه‌حل، بلکه وظیفه‌ای اخلاقی است، زیرا هرگز نمی‌توان به جای میراث و منافع انسانی مشترک، تخاصم را در صدر قرار داد و آنگاه انتظار ثبات یا سعادت داشت.

هنر مذاکره، آن‌هم در سطح جهانی چیزی فراتر از صرفِ گفت‌وگو یا «مذاکره برای مذاکره» است و به قول محمدجواد ظریف، معاون راهبردی رییس‌جمهور، اجازه می‌دهد که خودمان پشت میز بنشینیم و از منافع‌مان دفاع کنیم تا اینکه منافع ما روی میز قرار بگیرد و دیگران بر سر آن معامله کنند.

این سخن سنجیده دکتر ظریف به اهمیت ایفای نقش فعال و قدرت مذاکره در دیپلماسی تاکید دارد و نشان می‌دهد که حتی در شرایط سختی چون شرایط حاضر، گفت‌وگو می‌تواند ابزاری موثر برای حفظ و دفاع از منافع ملی تبدیل شود. سیاست‌ورزی یک کنش پویاست و در هر بزنگاهی اقتضائات خاص خود را دارد. در دنیای دیپلماسی نمی‌توان تنها به گذشته استناد کرد و بر حال و آینده چشم پوشید. همچنین نباید فرصت‌سوزی کرد و ناگهان شتاب به خرج داد.

صورت‌بندی مغالطاتِ مخالفانِ مذاکره

با این مقدمات، چنانچه بخواهیم اهم دلایل مخالفان مذاکره با امریکا در بزنگاه حاضر را صورت‌بندی کنیم، به مغالطاتِ مکرری برمی‌خوریم که بیشتر بر پایه احساسات و پیش‌فرض‌های غیرمستند بنا شده تا یک تحلیل جامع و منطقی. از جمله این مغلطه‌های رایج، متهم کردن طرفداران مذاکره به خیانت، وابستگی به بیگانگان یا تسلیم‌طلبی است.

رویکرد ناروایی که از همان ابتدا به‌جای پرداختن به مزایا و معایب مذاکرات و تحلیل پیشنهاد حامیان، به حملات شخصی می‌پردازد و تمام حامیان ایده مترقی مذاکره را در گروهی همسان با نیت‌های منفی طبقه‌بندی می‌کند.

تندروها از این مغالطه معمولا برای ترساندن موافقان یا کاستن از مشروعیت دیدگاه آنها استفاده می‌کنند. مغالطه یا پیش‌فرض دیگر تندروها، قیاس مع‌الفارق است که در ذات خود نافی هر نوع گفت‌وگویی است. این مغالطه زمانی رخ می‌دهد که وضعیت ایران با کشورهای دیگر مقایسه، اما تفاوت‌های بنیادی میان آنها نادیده گرفته می‌شود.

به‌ عنوان ‌مثال ادعا می‌شود که ایران نیازی به مذاکره ندارد، چون کشورهایی مثل کره‌شمالی یا کوبا بدون مذاکره با امریکا توانسته‌اند به‌نوعی از تحریم‌ها عبور کنند. این استدلال تفاوت‌های ساختاری، جغرافیایی، تاریخی و اقتصادی میان ایران و کشورهای یادشده را نادیده می‌گیرد، آن‌هم در جایی که ایران وابستگی اقتصادی بیشتری به صادرات نفت دارد و به‌ شدت نیازمند تعامل جهانی است.

مغالطه دیگر در این بین، تقدیرگرایی مبتنی بر این ادعاست که مذاکره با امریکا لزوما به شکست یا تسلیم ختم می‌شود و چون امریکا به ‌دنبال نابودی ماست، بنابراین هرگونه مذاکره‌ای محکوم به فریب‌ خوردن یا عقب‌نشینی است.

این دیدگاه، فلسفه مذاکره را که ابزاری برای چانه‌زنی و تحقق منافع ملی است، نادیده می‌گیرد و فراموش می‌کند که مذاکره الزاما به معنای پذیرش خواسته‌های طرف مقابل نیست، بلکه می‌تواند فرصتی برای تامین خواسته‌های خود باشد. مخالفان راست‌کیشِ مذاکره که حالا باید «کاسبان تحریم» را هم در عداد آنها آورد، معمولا از این رویکرد استفاده می‌کنند تا امکان هرگونه تعامل دیپلماتیک را از اساس رد کنند. مغالطه مهم بعدی، تعمیم شتابزده و حتمیتِ شکست در مذاکره است که یک یا چند تجربه ناموفق از گذشته را به تمام فرصت‌های پیش رو تعمیم می‌دهد.

این استدلال برای مثال، نه ‌تنها عوامل پیچیده شکست برجام (مانند خروج امریکا و کارشکنی داخلی) را نادیده می‌گیرد، بلکه امکان اصلاح یا بهبود مذاکرات آینده را نیز از میان می‌برد.

مغالطه بعدی  نفی راه‌حل بدون ارایه جایگزین است. به بیان دیگر، همان‌طور که پیش‌تر هم گفتیم، یکی از بزرگ‌ترین مشکلات مخالفان مذاکره این است که تنها به رد مذاکرات می‌پردازند، بدون اینکه راه‌حل عملی جایگزین ارایه دهند.

در گام بعدی، به مغالطه قطبی‌سازی کاذب می‌رسیم که بنای خود را بر این فرض می‌گذارد که ایران تنها دو گزینه دارد یا تسلیم در برابر امریکا یا مقابله کامل با آن و هرگونه راه‌حل میانه، مانند مذاکره همراه با حفظ اصول، به کار نمی‌آید. این دیدگاه بسیط، پیچیدگی‌های امروز روابط بین‌الملل را انکار می‌کند و فضای گفت‌وگو را محدود به دو انتخاب مطلق می‌سازد.

آخرین مغالطه‌، انگاره توسل به دشمنی تاریخی است که اگرچه درست می‌نماید، اما به هیچ رو راهگشا نیست و تغییری در وضعیت سیاسی و اقتصادی کشورمان پدید نمی‌آورد. اینجا مخالفان مذاکره اغلب با اشاره به دشمنی‌های تاریخی میان ایران و امریکا و این فرض احساسی که امریکا همیشه علیه ما بوده است، هرگونه گفت‌وگو را با این قدرت زورگوی جهانی نفی می‌کنند. کسانی که به این مغالطه توام با واقعیت توسل می‌جویند، انگار یک نکته مهم را فراموش می‌کنند که هدف مذاکره، اگر نگوییم پایان دادن به این تخاصم دیرینه، گشودن راه‌ها و عبور از موانع موجود در سیاست خارجی است و گریز از آن، به معنای تداوم وضع موجود و پذیرش پیامدهای سخت‌تر و سنگین‌تر است.

شعاردرمانی و نادیده گرفتن حقوق مردم

و اما آنچه بینابینِ این مغالطات و کژتابی‌ها نادیده گرفته می‌شود، یکی حقوق مردم یا صاحبان این سرزمین است که در کلاف سردرگم تحریم‌ها، روزبه‌روز امید خود به یک زندگی معمول و مألوف را از دست می‌دهند و زندگی نحیف و روانِ گسیخته و رنجور آنها دیگر به شعاردرمانی پاسخ نمی‌دهد. ایران، با تمام تاریخ، فرهنگ و ظرفیت‌های عظیم خود، نمی‌تواند بیش از این با مشکلات اقتصادی و اجتماعی دست و پا بزند. کشور ما به راهی نیاز دارد که آن را از بن‌بست تحریم‌ها رها کند؛ مسیری که در آن دیپلماسی، به عنوان ابزاری برای تامین منافع ملی و برقراری صلح پایدار، نقشی تعیین‌کننده ایفا کند. مساله دیگر نفی و نادیده گرفتن تفاوت‌ها و تمایزات میان وطن‌پرستان دلسوز داخلی از یک‌سو و وطن‌فروشان و کسانی که در خدمت منافع بیگانگان هستند از سوی دیگر، از دیدگاه تندروها و مخالفان مذاکره است.

این گروه‌ها، به‌ویژه در مواجهه با طرح‌های دیپلماتیک و تلاش برای مذاکره با امریکا، با استفاده از این حربه، سعی می‌کنند تمامی حامیان دیپلماسی و تعامل با دنیای خارج را در یک سبد قرار دهند و آنان را با افراد وابسته به منافع بیگانگان، هم‌ردیف سازند. این نگرش نادرست نه‌ تنها موجب تخریب وجهه حامیان جدی و وطن‌پرست مذاکره می‌شود، بلکه فضای گفت‌وگو و تفاهم داخلی را مسموم کرده و مانع از ایجاد اجماع ملی در جهت پیشبرد منافع کشور می‌شود.

چنین تفکری، ضمن تحریف حقیقت و مخدوش کردن نگاه مردم به مسائل سیاسی و اجتماعی، در خدمت منافع کسانی است که نه تنها نسبت به آینده کشور بی‌تفاوتند، بلکه در راستای تقویت انشقاق و ضعف داخلی عمل می‌کنند و سرانجام مهم‌ترین مساله‌ای که در این میان از دید مخالفان مذاکره نادیده گرفته می‌شود، ترویج وفاق و انسجام داخلی است.

همدلی میان جریان‌های مختلف داخلی، فارغ از دیدگاه‌ها و سلایق سیاسی، برای حل مسائل اساسی کشور ضروری است. این همگرایی نه‌تنها موجب تقویت جایگاه ایران در مذاکرات جهانی خواهد شد، بلکه به عنوان یک عامل تعیین‌کننده در حل مشکلات ساختاری، اقتصادی و اجتماعی عمل خواهد کرد. از این رو، به ‌جای تقویت جدال‌های داخلی و کمک به بیگانگان برای نفوذ در سیاست‌های کشور باید تلاش کرد تا یکدیگر را در جهت منافع ملی حمایت کرده و از ظرفیت‌های دیپلماسی برای پیشبرد اهداف بلندمدت استفاده کنیم.

 

منبع خبر "اقتصادنیوز" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.