ترامپ بازی ایران و عربستان را بر هم می‌زند؟

فرارو چهارشنبه 03 بهمن 1403 - 14:36
در مقایسه با منطقه‌ای که ترامپ در دوره اول ریاست‌جمهوری خود تجربه کرد، خاورمیانه بسیار متفاوتی در این ماه به استقبال رئیس‌جمهور منتخب دونالد جی. ترامپ خواهد رفت. گریگوری گاوس، استاد دانشگاه ورمونت و کارشناس ارشد مسائل خلیج فارس، در تحلیلی برای موسسه خاورمیانه نوشت: سوریه عمیقا تغییر کرده و هم مشکلات جدید و هم فرصت‌های جدیدی ارائه می‌دهد. باید به‌درستی بازی کرد تا از حرکت ایران به سمت گریز هسته‌ای جلوگیری شود. عربستان سعودی هم اعتمادبه‌نفس بیشتری دارد و هم احتمال کمتری دارد که سیاست تهاجمی ضد ایران را دنبال کند.

یکی از مهم‌ترین چیز‌هایی که در فاصله زمانی دولت اول و دوم دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، تغییر نکرده، چشم‌انداز دور برای حل‌وفصل مسائل اصلی مناقشه اعراب و اسرائیل است که در هر تلاشی برای تمدید توافق ابراهیم با مشکل مواجه خواهد شد. طبق معمول در خاورمیانه، همه این مسائل به هم مرتبط هستند، بنابراین اقدام در مورد یکی بر چشم‌انداز موفقیت آمریکا در دیگر متغیر‌ها تاثیر می‌گذارد. وسوسه استفاده از برخی ناکامی‌های منطقه‌ای ایران برای تغییر رژیم می‌تواند ایالات متحده را وارد ماجراجویی جدید خاورمیانه کند که احتمال شکست و حتی نتیجه معکوس آن بیشتر است. با‌این‌حال، فرصت‌هایی برای پیشبرد منافع آمریکا برای خاورمیانه‌ای باثبات‌تر و کمتر تضادآمیز، وجود دارد، خاورمیانه‌ای که ممکن است نیازی به تعهد شدید ایالات متحده نداشته باشد که در ربع قرن گذشته شاهد آن بوده‌ایم. یک سال پیش چنین فرصت‌هایی در افق نبود.

تعامل هدفمند با ایران

به گزارش دنیای اقتصاد، ایران در سال ۲۰۱۷ که اولین دولت ترامپ با آن مواجه شد، در خاورمیانه سوار بود. متحدان آن نیرو‌های مسلط در سیاست چهار کشور عربی - لبنان، سوریه، عراق و یمن - بودند و رابطه آن با حماس به تهران جایگاهی در سیاست فلسطین می‌داد. ایران اکنون در مسیر خود قرار دارد. متحد سوری آن رفته است. حزب‌الله، قدیمی‌ترین و موفق‌ترین متحد منطقه‌ای آن، ضربات شدیدی از سوی اسرائیل دریافت کرده است. کارزار ویرانگر اسرائیل در غزه، حماس را برای مدتی از معادله اعراب و اسرائیل دور کرده است. موقعیت منطقه‌ای تهران تغییر کرده است. همچنین در شش سال گذشته مشکلات اقتصادی بیشتر شده است. در این شرایط طبیعی است که رقبای ایران فشار بیشتری را از طریق تقویت تحریم‌ها، اهرم‌های سیاسی، حمله نظامی یا ترکیبی در دستور کار قرار دهند.

هم مارکو روبیو، وزیر امور خارجه منصوب‌شده، و هم مایک والتز، مشاور امنیت ملی جدید آمریکا، در طول مدت حضور خود در کنگره، علنا خواستار اتخاذ سیاست‌های سخت‌تر علیه ایران شده‌اند. اولین موضع دولت ترامپ در قبال ایران در دولت اول کاملا مبتنی بر چماق بود: رویکرد «فشار حداکثری» تحریم‌های سخت و خروج از توافقی بود که توسط دولت اوباما مذاکره شد. وسوسه این رویکرد برای دور دوم نیز افزایش پیدا کرده است. این تمایل احتمالا با گزارش‌های ادعایی مبنی بر برنامه‌ریزی ایران برای ترور ترامپ به‌عنوان انتقام از ترور سردار قاسم سلیمانی در سال ۲۰۲۰ تشدید می‌شود. باید از وسوسه «فشار حداکثری» اجتناب کرد، چراکه حداقل با تمایل آشکار برای مشارکت ایران در مذاکره مطابقت دارد. موقعیت فعلی ایران به این معنی نیست که خارج از گود است. بسیاری از دولت‌های آمریکا، از جمله دولت اول ترامپ، سیاست‌هایی با هدف تغییر رژیم در تهران، اگر نه به‌طور آشکار، دست‌کم به‌طور اساسی، ایجاد کرده‌اند. اما هیچ‌کدام موفق نشدند.

فقط این نیست که سیاست مصمم تغییر رژیم حتی در شرایط فعلی ایران، با شکست مواجه است. دنبال کردن چنین سیاستی به‌راحتی می‌تواند نتیجه معکوس داشته باشد و وضعیت ایالات متحده را در درازمدت بدتر کند. تهران هنوز دارایی‌های منطقه‌ای قابل‌توجهی، از جمله نفوذ مسلط در سیاست عراق و متحد جدید در یمن، دارد. ممکن است حملات تروریستی، سایبری و نظامی منطقه‌ای علیه منافع آمریکا، از جمله علیه صادرات نفت خلیج فارس انجام دهد که در شرایط عادی غیرقابل تصور است؛ اما اگر ایالات متحده خود را متعهد به سرنگونی کند، کاملا قابل‌قبول است.

بدتر از همه، در مواجهه با یک سیاست تسلیم‌ناپذیر با هدف بی‌ثبات کردن حاکمیت ایران، احتمال اینکه ایران برای دستیابی به بازدارندگی نهایی از آستانه هسته‌ای عبور کند، بسیار بیشتر است. این گام بدون شک منجر به جنگی بین اسرائیل و ایران خواهد شد که تقریبا به طور اجتناب‌ناپذیری ایالات متحده به آن کشیده خواهد شد. حملات به نیرو‌ها و پایگاه‌های آمریکایی در خلیج فارس و تاسیسات نفتی متحدان عرب خلیج‌فارس آمریکا نیز قطعا دنبال خواهد شد. بهتر است ترامپ، رئیس‌جمهور منتخب، انگیزه‌های معاملاتی خود را دنبال کند و راهی برای توافق همراه با فشار اقتصادی و سیاسی و بیان روشنی مبنی بر اینکه به دنبال تغییر رژیم نیست، به ایران ارائه دهد. چنین توافقی باید منعکس‌کننده موقعیت فعلی ایران در منطقه باشد.

 مذاکرات دولت اوباما در مورد توافق هسته‌ای ایران شامل برنامه موشکی ایران یا سیاست گسترده نفوذ آن در منطقه نمی‌شد. این بار هر دو باید در کنار موضوع هسته‌ای روی میز باشند. حمایت ایران از یمن که موشک‌هایی علیه اسرائیل پرتاب می‌کند و به کشتی‌های بین‌المللی در دریای سرخ حمله می‌کند، باید پایان یابد. حزب‌الله باید به عضوی موثر از سیستم سیاسی لبنان تبدیل شود، نه یک گروه شبه‌نظامی که سیاست خارجی مستقل خود را داشته باشد. ایران اجازه نخواهد داد دولت عراق مانند صدام حسین در دهه ۱۹۸۰ آن را تهدید کند، اما باید به حاکمیت و استقلال بغداد احترام بگذارد.

رئیس‌جمهور منتخب ترامپ در مورد سیاست بین‌الملل سخت صحبت می‌کند، اما بار‌ها بیزاری خود را از جنگ‌های جدید در خاورمیانه ابراز کرده است. بهترین راه برای جلوگیری از آن، تعامل هدفمند با ایران است که هیچ نشانه‌ای از فروپاشی در آینده نزدیک را نشان نمی‌دهد. مقاماتی از حاکمیت ایران، از جمله مسعود پزشکیان رئیس‌جمهور جدید، وجود دارند که علنا تمایل خود را برای چنین تعاملی ابراز کرده‌اند. دست زدن به این استراتژی بسیار کم‌خطرتر از بازی با آتش سیاست شکست‌خورده و بی‌اعتبار تغییر رژیم است.

عربستان به کمپین فشار حداکثری نخواهد پیوست

عربستان سعودی در اولین دولت ترامپ در سیاست خاورمیانه‌ای او نقش اساسی داشت. اولین سفر خارجی او به‌عنوان رئیس‌جمهور به ریاض بود. داماد او، جرد کوشنر، و محمد بن سلمان (MBS)، ولیعهد سعودی، نوعی رابطه مستقیم و «خارج از کانال‌های عادی» ایجاد کردند. عربستان سعودی مشتاقانه از سیاست «فشار حداکثری» علیه ایران حمایت کرد و میلیارد‌ها دلار تسلیحات آمریکایی خرید. د‌رحالی‌که ریاض به دستاورد ترامپ و کوشنر در خاورمیانه، یعنی توافق آبراهام، نپیوست، اما با پیوستن بحرین و امارات متحده عربی به عنوان متحدان نزدیک به آن مخالفت نکرد و روابط مخفیانه خود با اسرائیل را توسعه داد. اگر دولت دوم ترامپ روی همین نوع اهداف تمرکز کند، ممکن است انتظار داشته باشد که سعودی‌ها بسیار حمایت کنند. این فرض درست نخواهد بود.

همان‌طور که خاورمیانه از دوره اول ترامپ تغییر کرده است، عربستان سعودی نیز تغییر کرده است. زمانی که ترامپ در ابتدا روی کار آمد، وضعیت رهبری در ریاض هنوز در نوسان بود. محمد بن سلمان از حمایت دولت ترامپ برای مانور دادن بر رقیب خود محمد بن نایف، ولیعهد وقت، از خط جانشینی در ژوئن ۲۰۱۷، مدت کوتاهی پس از سفر ترامپ به ریاض، استفاده کرد. رهبر جوان آزمایش‌نشده، که قدرت اجرایی توسط پدر بیمارش به او تفویض شده بود، از پیروی ترامپ از او در قبال ایران خوشحال بود.

اکنون پس از گذشت هفت سال، محمد بن سلمان به طور کامل کنترل امور در پادشاهی را در دست دارد. او در سال‌های اخیر بر نیاز به ثبات منطقه‌ای به‌عنوان عنصر ضروری چشم‌انداز ۲۰۳۰، برنامه بلندپروازانه‌اش برای تغییر اساسی اقتصاد عربستان به دور از وابستگی آن به صادرات نفت، تاکید کرده است. او در سال ۲۰۲۳ با میانجی‌گری چین روابط دیپلماتیک خود را با تهران برقرار کرد. محمد بن سلمان درحال‌حاضر برعکس جریان سیاست «فشار حداکثری» در قبال تهران در حال عمل کردن است.

چرخش محمد بن سلمان به سمت تعامل با ایران را می‌توان مستقیما در عدم تمایل ترامپ به حمایت از عربستان سعودی پس از حمله جسورانه موشکی و پهپادی متحدان ایران به تاسیسات کلیدی نفت عربستان در سپتامبر ۲۰۱۹ دنبال کرد. این حمله در واکنش به فشاری بود که «فشار حداکثری» بر آن وارد می‌شد. ترامپ جدیت این حمله را کم‌اهمیت جلوه داد و تاکید کرد که مسوولیت پاسخ دادن به آن بر عهده آمریکا نیست و هیچ اقدام نظامی متناسبی علیه ایران انجام نداد. عربستان سعودی از این انفعال شوکه شد.

هم نزدیکی محمد بن سلمان به ایران و هم اصرار او در مذاکرات با دولت بایدن مبنی بر اینکه عربستان سعودی فقط در ازای یک معاهده دفاعی رسمی بین کشورش و ایالات متحده، اسرائیل را به رسمیت می‌شناسد؛ را می‌توان در عدم پاسخ ترامپ به حمله ایران در سال ۲۰۱۹ دنبال کرد. با توجه به این سابقه، بعید است ریاض به یک کمپین جدید «فشار حداکثری» علیه ایران بپیوندد.

تغییرات در منطقه، همچنین احتمال موافقت عربستان سعودی با پیوستن به توافق‌نامه ابراهیم و به رسمیت شناختن دیپلماتیک اسرائیل را کاهش می‌دهد. منافع عربستان سعودی در روابط با اسرائیل در نگاه مشترک آنها به ایران به عنوان یک تهدید بزرگ و کاهش آشکار اهمیت موضوع فلسطین در سیاست عربی به طور کلی است. با تضعیف برخی ابزار‌های ایران در اثر حوادث ماه‌های گذشته، نیاز عربستان به برقراری روابط با اسرائیل به صورت عمومی کاهش یافته است.

جنگ غزه موضوع فلسطین را به خط مقدم افکار عمومی عرب بازگردانده است و هزینه‌های داخلی سعودی‌ها را در هر گونه توافق با اسرائیل افزایش داده است. در نوامبر ۲۰۲۴، با انعکاس این تغییر، محمد بن سلمان کارزار اسرائیل در غزه را «نسل‌کشی» توصیف کرد و همچنین به اسرائیل در مورد حمله به ایران هشدار داد. این بدان معنا نیست که سیاست خارجی عربستان تحت کنترل افکار عمومی است. صرفا اذعان به این است که رهبران سعودی یک تحلیل هزینه و فایده در مورد هر تغییر سیاستی انجام می‌دهند. مزایای یک رابطه باز با اسرائیل اکنون کاهش یافته است. هزینه‌ها افزایش یافته است. این محاسبه ممکن است با توسعه واقعیت‌های منطقه‌ای تغییر کند. با‌این‌حال، درحال حاضر تحت فشار قرار دادن سعودی‌ها برای پیوستن به توافق‌نامه ابراهیم، ​​احتمالا یک کار احمقانه است.

منبع خبر "فرارو" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.