به گزارش مشرق، کانال تلگرامی نواصولگرا نوشت:
مذاکره یک ابزار برای دستیابی به اهداف توسعهای است. اما این ابزار در کشور ما تبدیل به یک اصل مستقل شده است. انگار مذاکره به خودیِ خود یک سری نتایج مستقل و ارزشمند دارد. لذا معمولا برای شروع مذاکرات ذوقی نهفته در بخشی از سیاسیون کشور وجود داشته است. این ذوقِ عموما کور و یکطرفه، به بسیاری از متغیرهای موجود در واقعیت ماجرا توجهی ندارد و حتی برای معاملهای که قرار است با مذاکره به دست آید هم ایدهی چندانی ندارد. این دوستان، صرفا تلاش میکند تا پشت میز بنشیند. حتی اگر آنطرف میز کسی نشسته باشد. در این متن به مرور متغیرهای موجود درباره مذاکره با آمریکا میپردازیم.
آن طرف میز چه کسی نشسته است؟جالب است که برخی اعضای دولت کنونی و اصلاحطلبان تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا امیدوار بودند که هریس برنده شود و اینها بتوانند معاملهای راحت را صورت دهند. اما به محض مشخص شدن پیروزی ترامپ، هیچ چیز برای آنها تغییر نکرد و بازهم از توافق و معامله صحبت کردند. یعنی برای این آقایان، نشستن هریس یا ترامپ در آنطرف میز تفاوتی نمیکند. بلکه مهم این است که فقط پشت میز بنشینند. حتی بعد از آنکه مشخص شد تیم خارجی و امنیتی ترامپ، از خشنترین و ایدوئولوژیکترین افراد ضد ایرانی خواهند بود، آنها از موضع خود عقب ننشستند. حالا هم که روبیو بدون هیچ پرده پوشی نسبت به مسائل داخلی ایران دروغ میگوید و از «ضعیف بودن حکومت» و «فاصله بین مردم و حاکمیت ایران» سخن میگوید، بازهم برخی از دولت ایران به او امید دارند. او که مسئول اصلی هرگونه مذاکره با ایران خواهد بود، خط اصلی را مشخص کرده که هر توافقی با ایران نباید به تقویت توانمندیهای ایران منجر شود.
ایده مذاکره دقیقا چیست؟
توافق مطلوب باید یک سری ایده و چهارچوب وجود داشته باشد. تجربه برجام ذیل کلیت «نگاه حقوقی و سیاسی» بود و با جمله معروف «تا برای همه چیز توافق نشده باشد، برای هیچ چیز توافق نشده است» پیش رفت. همین نگاه باعث شد تا انتفاع اقتصادی چندانی به کشور نرسد و با یک جملهبندی خاص در پینوشت بند 16 پیوست دوم برجام، عملا هیچ سرمایهگذاری به کشور جذب نشود. باید پرسید که ایده اصلی برای این مذاکره چیست؟ به ویژه آنکه تحلیلهای اشتباه و مبتنی بر دهه هشتاد و دوره سابق نظم جهانی و منطقهای، در حال پیش بردن تیم علاقهمند به مذاکره است. چگونه قرار است دوباره مسیر حقوقی طی شود درحالیکه همه دنیا دیدهاند همین ترامپ با چه سهولتی از برجام خارج شد؟ آیا کسی انتظار دارد که بعد از هرگونه توافقی، سرمایهگذار خارجی اقناع و راضی شود که اینبار میتواند در ایران سرمایهگذاری کند؟ تجربه تحریمی به تمامی طرفها نشان داده که ایران محل مناسبی برای سرمایهگذاری نیست حتی اگر یک دولت آمریکا با او توافقی حقوقی امضا کرده باشد.
ثمن معامله چیست؟
این آقایان معتقد به معامله با ترامپ، باید مشخص کنند که قرار است دقیقا چه چیزی را بدهند و چه چیزی را بگیرند. در حوزه هستهای که تمام ادعاهای سابق آمریکا تمام شده است. درحالیکه مفهوم «گریز هستهای» یکی از پایههای اصلی فشار آمریکا و توافق برجام بود، حالا دیگر معنا ندارد. ایران به اندازه بیش از چهار بمب هستهای مواد غنیشده دارد و این در گزارشهای رسمی آژانس آمده است. اگر واقعا مسئله آمریکا مسئله هستهای بود، چرا در این دوساله هیچ اقدام اساسی در این زمینه صورت نداد؟ این واقعیتها نشان میدهد که مسئله هستهای به اندازه گذشته برای آمریکا ارزش راهبردی ندارد. در حوزههای دیگر هم ثمنی وجود ندارد. در مسئله مهم منطقهای، عقل سلیم هرگونه مذاکره را منتفی میدانست چراکه طرفین در تضاد واضح منافع بودند؛ برای یکی امنیت اسرائیل اصل بود و برای دیگری، ضدامنیت این دولت وحشی اصل بود و هست. اما حتی اگر در این زمینه اجازه مذاکره داده میشد، بازهم چیز زیادی در این زمینه وجود ندارد که بخواهد مورد معامله قرار گیرد. موضوع دیگر هم مسئله موشکی است که در یک سال اخیر اهمیت راهبردی آن به همه نشان داده شده است. پس سوال اساسی این است که چه چیزی قرار است به عنوان ثمن معامله به طرف مقابل ارائه شود؟ در طرف مقابل نیز، روبیو مشخص کرده که ثمن معامله از طرف آمریکا چیزی است که ایران را تقویت نکند یعنی هرآنچه که داده بشود، چنین ستاندهای پوچی را خواهد گرفت.
شرایط پیرامونی مذاکره؛ قدرت، کارت طرفین است
متغیر بسیار مهم در هر مذاکرهای که امکان نیل به اهداف هرکدام از طرف را معین میکند، قدرت هرکدام در حوزههای مختلف مرتبط یا نامرتبط به موضوع مذاکره است. به علت رخدادهای اخیر منطقهای، وضعیت راهبردی ایران برای هرگونه مذاکرهای با مشکل مواجه باشد. درواقع دست ایران در وضعیت کنونی پایینتر از طرف مقابل است. مسائل داخلی کشور به ویژه موضوع ناترازیها و افزایش قیمت ارز هم در این زمینه وضعیت را بدتر کرده است. درحالیکه طرف مقابل در داخل آمریکا از قدرتی کمسابقه برخوردار است. مجلسین در دست حزب ترامپ است و او با رایی بالا به قدرت رسیده است. لذا مذاکره در این وضعیت که ایران دست پایینتر را دارد، حتما و قطعا به یک معاملهی بسیار بد برای ایران منجر خواهد شد یا در صورت رد آن معامله توسط ایران، زمینه را برای فشارهای بعدی و بیشتر مهیا خواهد ساخت.
پالس ضعف از طرف دولت ایران و قدرت از طرف ترامپ
در این میان، متاسفانه انواع پالس ضعف از طرف ایران ارائه شده است. مصاحبهی بد آقای رئیسجمهور با شبکه آمریکایی که از لحاظ فرم و محتوا، انواع نشانههای ضعف را داشت، وضعیت واقعی که در بالا گفته شده را بدتر هم نشان میدهد. سخنان تمسخرآمیز آقای عبدالعلی زاده هم وضعیت را وخیمتر میکند. این چه معاملهای است که یک طرف در آن از خود ضعف نشان میدهد و دیگری نیامده حرف از احتمال حمله نظامی به ایران میزند؟ درمقابل کسی که از دور فریاد میکشد، باید عقب نشست؟
نتیجهگیری
باتوجه به متغیرهای ذکر شده، امکان دستیابی به یک معامله که در آن امنیت سرمایهگذاری، امکان آزادی در فروش نفت و خرج آزادانهی آن تضمین شده باشد اساسا وجود ندارد که اگر وجود داشت ما هم موافق مذاکره میبودیم. به ویژه آنکه ما بارها در متنهای دیگر توضیح دادیم که مسئله آمریکا، جلوگیری از هرگونه توسعه ایران است تا بدین وسیله اجازهی هرگونه کمک به رقبای آمریکا در برتری جهانی گرفته شود. این مسئله هم بیشتر از آنکه به نظام اسلامی یا کنشگری ما مربوط باشد، به موقعیت ژئوپولتیک ما و ابزارهای مهمی مانند نفت مربوط است. باید راههای دیگری در ارتباط جهانی طی شود تا آمریکا از ایده سلبی خود علیه توسعه ایران دست بکشد و تازه گزینههای ایجابی را روی میز بگذارد.
همانطور که روبیو گفته است، قرار نیست هیچ مسیری برای توسعه ایران پیش پای ما گذاشته شود. راه درست، نه بستن درهای کشور که اتفاقا از بستن قراردادهای واقعا راهبردی با کشورهای دیگر میگذرد. تامین امنیت نفت چین، ارزشی راهبردی برای این کشور دارد که حاضر است برای آن هزینه سنگینی بکند. باید این هزینه را به درستی نقد کرد. کاری که نتوانستیم در بیست سال گذشته انجام دهیم. قراردادهای روی زمین و چند میلیارد دلاری برای سه و پنج سال آینده بسیار مهم و اساسی است.
خدمت آقای رئیسجمهور هم باید یادآوری کرد که آن وزیر سابق که امروز برای ایشان مصاحبه با آمریکاییها را برنامهریزی میکند، نمادی از تنشزایی در کشور و لبخند به خارجیهاست. با دست فرمان او، قطعا هیچ چیزی از «وفاق» باقی نخواهد ماند. یعنی نه در خارج به توافق و معاملهای میرسید و نه در داخل به آرزویتان مبنی بر دعوا نکردن دست خواهید یافت.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.