برای نگارنده، نوشتن یک طرح درس، طراحی یک پاورپوینت، تحلیل یک متن، نوشتن یک پاراگراف، ترجمه انگلیسی به فارسی و بالعکس، حتی طراحی نمودار ذهنی از پیچیدهترین متنها، همه و همه کارهایی است که هوش مصنوعی خیلی سریع و ساده و کارآمد انجام میدهد. گویی سوار موشک شدهایم. خیلی سریعتر از آنچه قبلا تصور میشد کارها جلو میرود. اما نکته مهم این است که وقتی سوار موشک میشوی، دیگر منظره جاده را نمیبینی. همه چیز تصاویر مبهمی میشود که بدون هیچ معنایی از مقابل چشمانت میگذرد.
هوش مصنوعی سریع است و خیلی سریع هم متحول و بهینه میشود. هر روز افزونهای جدید و امکانی جدید در آن پیدا میشود. هر چند وقت یک بار، دوستی پیام میدهد که فلان افزونه هوش مصنوعی را دیدهای؟ فلان امکان و قابلیت را دارد که خیرهکننده است. راست هم میگوید. بهروز ماندن با هوش مصنوعی و آگاهی از آخرین تحولات و فرآوردههای آن خود کاری دشوار و نیازمند صرف وقت بسیار است. با این همه چه جای گله از هوش مصنوعی وجود دارد و چرا باید مراقب بود؟
نخستین خطر استفاده نادرست از هوش مصنوعی، کاهش عمق است. یکی از متداولترین استفادهها از هوش مصنوعی، کمک برای خواندن متون است. راقم ابتدا برای خواندن متون انگلیسی از هوش مصنوعی کمک میگرفت. اگرچه زبان انگلیسی را کم و بیش میدانم اما سرعت خواندنم به انگلیسی بسیار کمتر از سرعت خواندنم به فارسی است. از هوش مصنوعی اینطور استفاده میکردم که متن را پاراگراف به پاراگراف به هوش مصنوعی میدادم که ترجمه کند و آن ترجمه را میخواندم. بعد دیدم که میتوانم چند صفحه را به او بدهم که بخواند و خلاصه کند. بعد دیدم که میتوانم به روشهای دیگر کار را سادهتر کنم. مثلا بگویم که متن را در قالب سوال و جواب برایم بفرستد. یا اینکه مثل یک داستان تعریف کند، یا اینکه مثل یک سناریو بنویسد. هوش مصنوعی همه این درخواستها را خیلی سریع و کارآمد اجابت میکرد. اما هر چه در این روشها جلوتر میرفتم، ناامیدتر میشدم. نتیجه هیچکدام رضایتبخش نبود. هیچکدام حس خواندن خود متن را به من نمیداد. وقتی خود متن را میخواندم گویی ارتباطی با نویسنده پیدا میکردم که هوش مصنوعی با همه تواناییهایش در برقرار کردن آن ارتباط ناکارآمد بود.
علت چه بود؟ هوش مصنوعی سریع است در حالی که فاهمه من برای فهم متون نیاز به زمانی دارد که بتواند آنها را فهم و تحلیل و هضم کرده و با دیگر دانستههایم تطابق داده و هماهنگ کند. هوش مصنوعی با سرعت بالایش این فرصت را از من میگرفت. برای همین بود که تصمیم گرفتم برای فهم کتابها و مقالاتی که قصد خواندن کامل و عمیق آنها را دارم، خلاصههای هوش مصنوعی را جایگزین خواندن اصل متن نکنم و در اینگونه موارد صرفا برای فهم عبارات و پاراگرافهای مشکل از هوش مصنوعی کمک بخواهم. به عبارت دیگر، هوش مصنوعی را مثل معلمی به کار گیرم که برای یادگیری به کمک انسان میآید نه اینکه به جای انسان یاد بگیرد.
دومین خطر استفاده از هوش مصنوعی در نوشتن است. افزونههای هوش مصنوعی در نوشتن جملات و پاراگرافها مهارتی عجیب و بینظیر دارند. کافی است به آنها بگویید که رئوس مطالبی که میخواهید بنویسید چه هستند، و لازم است حجم مطلب مورد نظر چقدر باشد و با چه لحنی نوشته شوند: آکادمیک یا گزارشی یا روزنامهای یا حتی محاورهای و دوستانه. در مدت زمان بسیار کوتاهی خروجی بسیار شستهرفتهای ارائه میکنند. اما هر چقدر که تلاش کنید لحن نوشته، انسانی باشد باز هم برای خواننده دقیق، ماشینی بودن متن پیداست و خلاقیتی که از یک نویسنده انتظار میرود، به هیچ وجه در نوشتههای هوش مصنوعی پیدا نیست. به عبارت دیگر، امضای کار یک نویسنده که در سبک نگارش او پیداست در هوش مصنوعی مشاهده نمیشود و هر چقدر هم که هوش مصنوعی سعی کند شبیه انسان بنویسد، آن حس ناشی از نوشتن به انسان دست نمیدهد.
این نکته را هم بیفزایم که نوشتن برای من همیشه با نوعی حس آرامش روحی همراه بوده است. گویی مطلبی که در ذهن دارم اما نوشته نشده است، چون پرندهای است در قفس. میل به پریدن و بیرون آمدن دارد. همین که نوشتن آن تمام میشود و قلم را بر زمین میگذارم، احساس آسودگی و راحتیای دارم که هیچ چیز قابل قیاس با آن نیست. نوشتن با هوش مصنوعی هرگز چنین احساسی را به انسان نمیدهد. با این حال، کمک هوش مصنوعی برای نوشتن را هرگز نمیتوان نادیده گرفت. هوش نوشتاری در دو مرحله میتواند برای نوشتن مفید باشد. نخست، در ایده دادن برای نوشتن و کمک گرفتن برای اینکه نکتهای از قلم نیفتد و دوم در تصحیح و ویرایش متون نوشتهشده.
سومین خطر هوش مصنوعی، ضعف در قوای استدلالی است که با استفاده نادرست و بدون آموزش صحیح از آن میتواند حاصل شود. امروزه در بسیاری از بحثها و جدلهای نظری مشاهده میشود که طرفین به جای بررسی قوت و ضعف استدلالها، از هوش مصنوعی حجت میآورند گویی هوش مصنوعی، متر و معیاری است که همه باید خود را با آن هماهنگ و منطبق کنند. اگر حرف ما با هوش مصنوعی منطبق بود درست است و اگر منطبق نبود نادرست است. مخاطرات چنین رویکردی بسیار زیاد است و اگر نسل جوان و نوجوان امروز را نسبت به این مخاطرات هوشیار نسازیم، در آینده با ضعفهای جدی در تفکر تحلیلی و انتقادی مواجه خواهند شد. در اینجا نیز هوش مصنوعی را نمیشود به طور کامل کنار گذاشت و از آن باید برای ایده گرفتن و آزمودن نقاط قوت و ضعف ایدهها و کاستیها و کارآمدیهایشان استفاده کرد. اما تبعیت محض از هوش مصنوعی و آن را فصلالخطاب دانستن، آغازگر انحرافی بزرگ برای نسلهای بعدی خواهد بود.
نکات فوق اگرچه ساده به نظر میرسند، اما راقم با آزمون و خطای فراوان به آن رسیده است. نسل جدید دانشآموز و دانشجوی ما نیز با مشکلات مشابهی دست و پنجه نرم خواهد کرد. آموزش و پرورش از همین حالا باید برای هوش مصنوعی و قرابت نسل جدید با آن و در عین حال مشکلات آن فکری بیندیشد.