«دونالد ترامپ» رئیس جمهور جدید ایالات متحده تقریبا ۲ سال است که وعده میدهد به جنگ اوکراین پایان خواهد داد. او در جریان مناظره ریاستجمهوری در سپتامبر ۲۰۲۴ گفت «حتی قبل از اینکه رئیسجمهور شوم، آن را حل و فصل خواهم کرد.» اما سپس، تمام آن جسارت پشت وعدههای انتخاباتی ناپدید شد. «کیت کلوگ» ژنرال بازنشسته ارتش ایالات متحده و گزینه ترامپ بهعنوان فرستاده ویژه در امور اوکراین و روسیه در یک مصاحبه چشمانداز صلح را تا اوایل ماه مه به عقب انداخت.
ضربالاجل تعیین شده هرچه که باشد، پایان دادن به جنگ اوکراین اولین آزمون دولت ترامپ است. متأسفانه رئیس جمهور جدید در حال آموختن این است که چیزی به نام یک توافق صلح «عجلهای» وجود ندارد.
روزنامه لسآنجلس تایمز در ادامه با اشاره به اینکه «اوکراینیها در مقایسه با روسها منابع کمتری دارند» نوشت: روسیه در حال حاضر ۱۸ درصد از خاک اوکراین را تحت کنترل دارد. اوکراین ۵۴ درصد از آنچه روسها در یک مقطع در اختیار داشتند را پس گرفته است. جنگ در طول سه سال بیش از ۴۰۰ هزار کشته و مجروح در اوکراین به همراه داشته است. تلفات روسیه بیش از ۷۰۰ هزار کشته و زخمی بوده است.
ادوارد لوتواک» استراتژیست تخمین زده است: تعداد مردان اوکراینی که سالانه به سن خدمت نظامی میرسند حداقل ۲۳۵ هزار یا ۲۰ هزار نفر در ماه است اما هر ماه بیش از ۱۰۰ هزار مرد روسی به سن نظامی میرسند. بنابراین، این جنگ بیش از نیمی از مردان جوان اوکراین و یک پنجم روسیه را درگیر کرده است.
نشریه آمریکایی نوشته است: این، همان کاری است که جنگ انجام میدهد. زندگی انسانها را در برابر رسیدن به اهداف معامله میکند. این، دردناک، وحشتناک و خشونتآمیز است اما همان محاسبات تلخی است که با آن جنگهای بزرگ پیروز میشوند.
چنین محاسباتی به هر جنگآموز ابتدایی اوکراینی آموزش داده میشود؛ همانطور که اخیراً گزارش شده است به سربازان اوکراینی گفته میشود «هرکسی که در خط مقدم وظیفه است، باید جان حداقل یک سرباز روسی، ترجیحاً بیشتر را قبل از مرگ خودش بگیرد». هرچند این اعداد بزرگ پیروزی را تضمین نمیکنند، با گذشت زمان میتوانند تأثیر مخربی داشته باشند. به همین دلیل است که همانطور که «کاتال نولان» مورخ اشاره میکند، اکثر جنگها با دوام آوردن یک طرف و پیروزی آن خاتمه مییابد.
روزنامه آمریکایی ادامه داد: اکنون این سوال مطرح است که ایالات متحده چگونه میتواند اوکراین را متقاعد کند که به جنگ پایان دهد؟ چرا کییف باید معامله کند؟ این، اولین مشکل ترامپ و کلوگ است. در واقع، طرفین مذاکره باید با انگیزهای مبتنی بر میل خود پای میز بیایند - نه ضرورت - چراکه اجبار، امتیازات معنادار را تقریبا غیرممکن میکند.
اگر ایالات متحده بتواند ۲ کشور را به سازش برساند، این توافق صلح ایدهآل چگونه خواهد بود؟ در اینجا، ۲ منفعت بزرگ آمریکا در خطر است که با یکدیگر در تضاد قرار دارند؛ به حداکثر رساندن استقلال اوکراین برای حفظ مرزهای بینالمللی در یک طرف و در مقابل، تنشزدایی حداکثری با روسیه برای محافظت در برابر تهدید فزاینده چین.
لسآنجلس تایمز نوشت: ایجاد تعادل بادوام یک ضرورت است. اگر اوکراین هر آنچه که میخواهد، به دست آورد موجب تحریک روسیه میشود و آن را بیشتر به دست چینیها میاندازد. دادن امتیاز بیش از حد به روسیه نیز باعث میشود که جسورتر شده و فراتر برود، این بار مولداوی، پس از آن گرجستان و شاید مرز ناتو. پس تنها معامله واقعی، صلح متعادلی است که نه جرأت میبخشد و نه تحریک میکند.
اما دستیابی به صلح سخت است، زیرا جنگ سخت است. جنگها طبق برنامه، برای روز تحلیف یا زمانی که رئیس جمهور ایالات متحده چنین تعیین میکند، پایان نمییابد.