محتوای ضد ایرانی سخنان زیباکلام
روزنامه جوان نوشت:
سخنان صادق زیباکلام درباره نفرت ایرانیها از فلسطینیها و تحسین کردن نتانیاهو به عنوان یک قهرمان به دلیل ضدیت با جمهوری اسلامی، بیش از آنکه در چارچوب مخالفت با نظام حاکم در ایران تعبیر شود، محتوایی ضد ایرانی بود؛ اول از این جهت که مردم ایران را حامی تروریسم معرفی کرد، و دوم از آن جهت که جامعه ایرانی را اینگونه نشان داد که یک ایرانی در حضور خارجیها به بدگویی درباره کشورش میپردازد. از این جهت باید گفت او شایسته دعوت به یک مرکز ایرانشناسی خارجی نبود، چه آنکه نشان داد نه مردمشناسی خوبی درباره ایران دارد و نه عرق ملی و تعقل سیاسی که او را از بدگویی نسبت به ایران در مقابل بیگانه بازدارد. البته وقتی کسی در جایگاه دیپلمات و وزیرخارجه سابق و معاون کنونی رئیس جمهور (هر چند غیرقانونی) حرمت ایران را نگه نمیدارد و مشاجرات انتخاباتی و اختلافات داخلی را در اجلاس بینالمللی و مقابل چشم بیگانگان مطرح میکند، از زیباکلامی که مواضعش همواره فراز و نشیب و شذوذات بسیار دارد، چه انتظاری میتوان داشت!
صادق زیباکلام، استاد دانشگاه و کنشگر سیاسی اصلاحطلب در بخشی از سخنان خود در مرکز ایرانشناسی قطر خطاب به حاضران گفته: «شما از تعداد زیاد ایرانیان متنفر از فلسطینیها متعجب خواهید شد! آن همدردی چه شد؟ از بین رفته است! اگر کسی به من میگفت روزی میرسد که مردم ایران از فلسطینیها متنفر میشوند و همه مردم ایران نتانیاهو را به عنوان یک قهرمان تحسین میکنند، من فکر میکردم یا دیوانه است یا مزخرف میگوید و او از مردم ایران چیزی نمیداند. اما من در ۱۵ ماه گذشته آن را با چشمان خودم دیدم؛ میزان نفرت نسل جوان ایران از فلسطینیها و قهرمان دانستن نتانیاهو! آیا فکر میکنید آنها چیزی در مورد نتانیاهو و حزب لیکود و حماس میدانستند؟ نه، آنها از فلسطینیها متنفرند، زیرا رهبران حکومت اسلامی از فلسطینیها حمایت میکنند.»
زیباکلام در این سخنان به تجمعات متعدد ضدصهیونیستی در ایران یا شادیهای مردم ایران پس از عملیاتهای موشکی ایران علیه اسرائیل هیچ اشارهای نمیکند. به نظر میرسد او ایرانیان حامی فلسطین را «مردم ایران» نمیداند! از سویی ایران در سال جاری، هفتههای متمادی شاهد پویش گسترده «ایران همدل» بود که به جمعآوری کمکهای مالی مردم کشورمان برای مردم لبنان و فلسطین میپرداخت. زیباکلام همه اینها را در سخنان خود سانسور کرده است تا به مقصود دلخواه برسد. از سویی دیگر، زیباکلام نسل جوان ایرانی را در چشم بیگانه، نسلی بیاطلاع و نادان جلوه داده که در مهمترین مناقشه نظامی و سیاسی و بلکه انسانی دنیا، یعنی جنگ میان فلسطین و صهیونیستها، هیچ گونه آگاهی نسبت به موضوع ندارند و صرف مخالفت با نظام ایران، از فلسطینیها متنفر شده و یک جنایتکار جنگی یعنی نتانیاهو را قهرمان میدانند!
******
به همین زودی جا زدید یا ...؟
روزنامه وطنامروز نوشت:
احمد زیدآبادی پستی در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرده و مدعی شده ترامپ در توافق احتمالی با ایران امنیت رژیم صهیونیستی را لحاظ میکند و از همین رو به پزشکیان پیشنهاد داده مسؤولیت مذاکرات هستهای را رها کرده و بر عهده منتقدان قرار دهد. این استدلال عجیب و پیشنهاد عجیبتر در حالی است که محمدجواد ظریف هم در مقالهای که در فارنافرز منتشر شد و هم در اظهاراتی که در اجلاس داووس مطرح کرد، از آمادگی دولت پزشکیان برای مذاکره و احیانا توافق با ترامپ خبر داده است. ظریف حتی در اظهاراتی جنجالی، دولت پزشکیان را واجد امتیازات مطلوب برای آمریکاییها در مقایسه با رقبای داخلیاش دانسته است و از این طریق تلاش کرده به آمریکاییها بقبولاند توافق با دولت پزشکیان میتواند متضمن تامین منافع آنها باشد. سایر مقامات و منتسبان دولت نیز در هفتههای اخیر از مذاکرات هستهای و توافق با دولت آمریکا حمایت کردهاند. در این شرایط، این پیشنهاد زیدآبادی قابل تامل است.
به نظر میرسد جریان تندرو اصلاحطلب به این نتیجه رسیدهاند مذاکره با ترامپ به نتیجه مطلوب نخواهد رسید و دولت اصلاحطلب چهاردهم در همین ماههای ابتدایی با شکست مواجه خواهد شد. از همین رو تمایل دارند پزشکیان مسؤولیتهای قانونی خود را رها کرده و موضوع مذاکره را از دستور کار دولت خارج کند. یا اینکه از همین حالا توپ را در زمین منتقدان انداخته و شکست احتمالی در مذاکرات را متوجه منتقدان کند. این موضوع، یک پیام مستتر مهم دارد. احتمالا تندروهای جریان اصلاحات با توجه به احتمال ناکارآمدی دولت پزشکیان، در حال زمینهچینی برای رفع مسؤولیت و تکالیف قانونی دولت و بهانهجویی برای متهم کردن دیگران هستند. این در حالی است که فقط ۵ ماه از شروع به کار رسمی دولت مسعود پزشکیان گذشته است و در این مدت یک همراهی حداکثری میان سایر قوا و ارکان حاکمیت با دولت پزشکیان شکل گرفته است. به عبارتی، دولت پزشکیان تاکنون یک مسیر کاملا هموار برای سیاستگذاری و اجرای سیاستهای خود پیش رو داشته است. بنابراین احساس شکست، آن هم ۵ ماه پس از شروع به کار دولت، نکته قابل تاملی است.
از سوی دیگر امثال زیدآبادی و سایر اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری اخیر تمام قد از پزشکیان حمایت کرده و از مردم خواستند برای بهبود وضعیت معیشتی، به او رأی دهند. حالا در شرایطی که پزشکیان تازه در ابتدای راه است و همه ارکان نظام او را در پیگیری سیاستهایش همراهی میکنند، این پیام شکست دولت میتواند نشانه فرار آنها از پذیرش مسؤولیت دولت قلمداد شود. فاصلهگذاری اصلاحطلبان از دولت البته قبل از این نیز مسبوق به سابقه است و یکی از اعضای حزب کارگزاران چندی پیش مدعی شده بود پزشکیان گزینه اول آنها نبوده است تا با این حرف، تلویحا میان این حزب و پزشکیان فاصلهگذاری کند تا در صورت شکست دولت، از خود سلب مسؤولیت کنند. به هر حال، این توئیت زیدآبادی و همین طور مواضع مشابه برخی اصلاحطلبان، آن هم در ماههای ابتدایی دولت چهاردهم، میتواند تبعات خطرناکی برای دولت پزشکیان به همراه داشته باشد. یکی از این تبعات، مخدوش کردن اعتبار پزشکیان و عدم امیدواری جامعه نسبت به سیاستها و اقدامات دولت است؛ موضوعی که میتواند سرمایه اجتماعی دولت و شخص پزشکیان را به مخاطره بیندازد.
******
بهانهای بهنام ترامپ
حسین راغفر، اقتصاددان نهادگرا در گفتوگو با روزنامه شرق، درباره دلایل جهش ارزی اخیر و عدم اثرگذاری حضور ترامپ در کاخ سفید روی نرخ دلار صحبت کرده. بخشهایی از این مصاحبه به شرح زیر است:
* اگر از من حسین راغفر بهعنوان یک اقتصاددان سؤال میکنید، تصور میکنم هیچکدام عواملی نظیر جنگ اوکراین و یا حضور ترامپ در کاخ سفید پارامتر اصلی افزایش نرخ ارز در روزهای اخیر نیست. اتفاقا موضوع به بازیگردانان اقتصاد کشور، منتفعان اصلی تحریمها و فشارهای روانی بر اقتصاد ایران بازمیگردد که سعی میکنند از برخی اتفاقها در برهههای مختلف برای افزایش نرخ ارز سوءاستفاده کنند.
* از همان ابتدای سال ۲۰۲۴ میلادی که تنور انتخابات ریاستجمهوری داغ شد و زمزمه بازگشت دونالد ترامپ مطرح شد، همین جریانهای پشت پرده از این مسئله (پیروزی ترامپ) سوءاستفاده کردند تا در سایه تزریق نگرانی و ناامیدی و اصطلاحا تشدید فشار روانی بر اقتصاد، نهایتا شاهد افزایش نرخ ارز باشیم.
* باید پرسید چرا بازگشت دونالد ترامپ تا این میزان بر اقتصاد و تجارت دیگر کشورها اثرگذار نبوده است؟ چرا بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید بر اقتصادهای به مراتب ضعیفتر از ایران، این میزان تأثیر منفی را نداشته است؟ جواب روشن است؛ به این دلیل که ساختارهای اقتصادی و تجاری کشور در اختیار این بازیگردانان و جریانهای منتفع از تحریمهاست. در اختیار باندهای قدرت است که سعی میکنند از برخی تحولات سیاست خارجی برای تقویت منافع و مقاصد خود سوءاستفاده کنند. اکنون چه کسی از افزایش قیمت ارز به نام بازگشت دونالد ترامپ سود میبرد جز همین باندهای انحصارطلب و منتفعان تحریم؟
* واقع امر آن است که ما در طول چندین دهه گذشته با افول اقتصاد و مسئله ناترازی در همه زمینهها دستوپنجه نرم کرده و میکنیم، بنابراین ناترازی چیز جدیدی نیست که منحصر به دولت سیزدهم یا چهاردهم باشد و با وجود اینکه ما فرصتهای بزرگی را در طول این دههها داشتهایم و داریم، اما من هنوز به «فروپاشی» اعتقاد ندارم. بله، ساختارها و سیستم جاری و اجرائی در کشور دیگر ناکارآمد شدهاند و قادر به حل بحرانها نیستند. چون معتقدم که هنوز زمان داریم و دیر نشده است. فرصت هم وجود دارد، اما باید تفکراتی که کشور را به این نقطه کشاندند، اصلاح شوند و ریلگذاری سه دهه گذشته کشور در عرصه تصمیمگیری اقتصادی تغییرات اساسی و جدی داشته باشند.
* متأسفانه مسئولان اجرائی در سه دهه گذشته با تصمیمات و تفکرات خود فرصتهای مغتنم کشور را از بین برده و فضایی را به وجود آوردهاند که اکنون انتخابهای ایران بهشدت «محدود» و بهشدت «مشروط» شده است، اما یقین بدانید که اگر امروز هم از همین فرصتهای حداقلی خودمان استفاده نکنیم، در آینده وضعیت از این بدتر خواهد شد و همین فرصتهای حداقلی هم کوچکتر و کوچکتر میشوند. پس همانگونه که تصمیمات سه دهه گذشته ما را به این وضعیت رسانده، قطعا تصمیمات امروز هم زمینهساز تحولات ما در سالها و دهههای پیشرو خواهد بود.
******
موضع دقیق
روزنامه هممیهن نوشت:
این روزها بازار مخالفت یا موافقت با گفتوگو با ایالات متحده و غرب داغ است و برخلاف موافقان که بهرغم اکثریت قاطع داشتن، امکانی برای ابراز عقیده خود در سطح شهر و بهصورت تجمعی ندارند، مخالفان تندرو که اقلیت بسیار محدودی هستند و «بود» آنها بسیار بسیار کمتر از «نمودشان» است؛ هر روز با شعار مرگ بر این و آن یا درخواست برکناری و محاکمه بهصورت گروههای چنددهنفره در سطح تهران و مشهد نمایش حضور میدهند. در این میان، مقامرهبری در دیدار عید مبعث خود مواضع روشنی اتخاذ کردند که باید مورد توجه هر دو گروه فوق قرار گیرد. در واقع، باید حول این موضع و نگاه توافق کرد و وفاق داشت. از نظر ایشان، در فعالیت دیپلماسی و مذاکره یک اصل مهم وجود دارد و نباید آن را فراموش کرد.
این گزاره به این صورت اظهار شد که: «نمونههایی از باطن خبیث و دشمنیها و کینههای آنها است که پشت لبخندهای دیپلماسی پنهان است و باید در مقابل این حقایق، چشمان خود را باز کنیم و به تعبیر قرآن، به دنبال دوستی پنهانی با آنها نباشیم.» ایشان در ادامه بر ضرورت هوشیاری در مواجهات جهانی، تاکید کردند: «باید مراقب باشیم که با چه کسی مواجهیم و با چه کسی معامله میکنیم و حرف میزنیم.»
اینها سخنانی دقیق و برای تفاهم همگانی مناسب است. برخلاف شعارهای پوچی که اصل گفتوگو و دیپلماسی را نفی میکند؛ شعارهایی که هدف آن نه مبارزه با آمریکا که علیه مقامات داخلی است. بیش از هر چیز باید بر رعایت ملاحظات واقعی مردم و کشور تاکید کرد و تمرکز داشت. مسئله روشن است ما مطابق برنامههای پنجساله باید رشد سالانه ۸درصدی داشته باشیم. طبق گزارش امروز صفحات اقتصادی «هممیهن» و به نقل از وزیر صنعت، همه صنایع بورسی در یک سال گذشته با کاهش سودآوری مواجه شدهاند. صنعتی که چند ماه تابستان برق ندارد و در زمستان گاز و برق ندارد و درعینحال باید همه هزینههای متعارف و دستمزدها را پرداخت کند. چنین صنعتی غیرممکن است که سودآور شود و دوام آورد.
بنابراین، باید راهی برای حل مسائل خارجی از طریق تعامل و گفتوگو پیدا کرد. ولی آیا این به منزله حسنظن داشتن به طرف مقابل است؟ قطعاً خیر. همه کشورها دنبال منافع خود هستند. لبخندهای دیپلماتیک، فاقد وجه اخلاقی و دوستی است. همانطور که خندههای ما نیز نباید واجد این مضمون باشد. ما نباید دنبال دوستی پنهان با هیچ کشوری باشیم. هر چه هست، باید پیش چشمان مردم و آشکار باشد. گفتوگو یا معامله کردن با هر کشوری مقتضیات خاص خود را دارد. اصل بر بیاعتمادی است و هیچگاه هم نباید بنا را بر اعتماد گذاشت. مبنای اصلی برای آغاز گفتوگو و در پایان توافق یا عدم توافق، قدرت و تامین منافع ملی است.
مسئله امروز ما گفتوگو کردن یا پرهیز از گفتوگو نیست. مسئله اصلی تعیین و توافق روی منافع ملی، سپس افزایش قدرت کشور است تا از این منافع پاسداری کند. طبیعی است که تحقق چنین هدفی با حداقل هزینه جز از طریق گفتوگوی دیپلماتیک ممکن نیست. گفتوگویی که نباید در آن مرتکب این اشتباه شد که به طرف مقابل اعتماد کرد.
******
آیا مجوز مذاکره با آمریکا صادر شده است؟
خبرگزاری فارس نوشت:
رهبر انقلاب دیروز در سخنرانی خود بیاناتی در خصوص تبیین ابعاد مذاکره با دشمن داشتند. ایشان فرمودند: «اینها همیشه پشت لبخندهای دیپلماسی پنهان است؛ پشت لبخندهای دیپلماسی، اینجور دشمنیها، اینجور کینهها، این باطن خبیث، پنهان است. چشمانمان را باز کنیم: وَ فَهماً فی خَلقِک. چشمانمان را باز کنیم؛ «تُسِرّونَ اِلَیهِم بِالمَوَدَّة» نباشیم. حواسمان باشد که با چه کسی مواجهیم، با چه کسی معاملهمیکنیم، با چه کسی داریم حرفمیزنیم؛ این را بدانیم. انسان وقتی که طرف خودش را شناخت، ممکن است معامله هم بکند امّامیفهمد که چهکار باید بکند. باید بشناسیم، بدانیم.»
فهم این بخش از بیانات رهبر انقلاب رامیتوان از چند بعد بررسی کرد:
۱- اساساً موضوع جلسه تبیین ماجرا است و درباره مجوز یا عدم مجوز سخن گفته نمیشود. رهبر انقلاب شرایط را تشریح میکنند. در اصل، سؤال درستی که باید طرح کرد این است که آیا بر اساس بیان رهبر انقلاب شرایط مذاکره وجود دارد یا خیر؟رهبر انقلاب در تشریح شرایط مذاکره یک اصل مهم را اعلام میکنند و آن اینکه شرط اصلی در مذاکره، «شناخت» طرف مقابل است. آنجا که ایشان میفرماید «حواسمان باشد که با چه کسی مواجهیم و ...». سؤال اینجاست که آیا حامیان مذاکره اساساً طرف مقابل را میشناسند؟ بر اساس بیانات رهبر انقلاب در شرایطی که این شناخت وجود داشته باشد «ممکن است» معاملهای هم شکل بگیرد.
۲- کسانی که تا دیروز امضای وزیر خارجه آمریکا را تضمین برجام میدانستند و اطمینان میدادند که اگر آمریکا بخواهد هم نمیتواند از برجام خارج شود، پاسخشان در برابر وضعیت فعلی برجام چیست؟ آیا میتوانند ادعا کنند آمریکا و غرب را میشناسند؟ آیا اکنون که طرف مقابل مدام ایران را تهدید به اجرای مکانیسم ماشه میکند متولیان برجام چه پاسخی دارند؟ مهمترین علامت سؤال در «شناخت» حامیان مذاکره از طرف مقابل است.زمانی که شرایط مذاکره وجود نداشته باشد سخن گفتن از مجوز مذاکره هم بیمعنا است و اساساً موضوع بیانات رهبر انقلاب نبوده است. اما برخی بیتوجه به اصل مسئله در تلاشاند خط تحریف سخنان رهبری را در پیش گیرند.
۳- روح و مغز و کل بیانات رهبر انقلاب در تبیین شرایط جهان و خباثت دشمن است. چگونه میشود که بعد از این همه تشریح مسئله و نشاندادن واقعیت طرف جنایتکار غربی، برخی در داخل بتوانند از این سخنان تعابیر نزدیک به مجوز مذاکرات استخراج کنند؟ دستگاه عریضوطویل رسانهای دشمن مترصد فرصت است تا بتواند از هر بهانهای زمینههای شکلگیری مذاکرات را فراهم سازد. همان جریانی که پیشتر سخنان رئیسجمهور در آمریکا را پیش از انتشار کامل تغییر دادند و از تردیدهای آقای پزشکیان درباره مذاکره، «التماس به مذاکره» ساختند اکنون در تلاشاند از تبیین و روشنگری رهبر انقلاب، مجوز مذاکره تولید کنند. البته برخی جریانات داخلی نیز که سادهانگارانه با مسئله مواجه شدند در ضریب خوردن مسئله بیتقصیر نبودند.
******
در دام تحلیلهای سفیدکننده از ترامپ نیفتیم
روزنامه فرهیختگان نوشت:
تعلیق «کمکهای خارجی آمریکا به 200 کشور جهان»، بخوانید «سرمایهگذاری برای دخالت در امور کشورها»، خبری بود که سخنگوی وزارت خارجه آمریکا آن را به عنوان «دستور کار اول آمریکا» اعلام کرد. این تصمیم که دامنه شمولیت آن به اپوزیسیون خارجنشین ایران نیز میرسد، بلافاصله آنها را تحتتأثیر نگرانی از رکود کاسبی «براندازی»، دچار آشفتگی کرده است. چهرههای برانداز که پیش از این برای تأمین مالی عیشونوش خود ایدههایی همچون «گدایی 2 دلاری» را هم آزمایش کرده بودند، اکنون برای اینکه حمایت اجتماعی خریده و به پشتوانه آن تداوم حمایتهای مالی بیثمر را از آمریکا خواستار شوند، در روایتهای رسانهای خود قطع این حمایت مالی را به «قطع ویپیان» خلاصه میکنند تا اینگونه القا کنند که آنها نگران قطع دسترسی ایرانیان به اطلاعاتند و نه دسترسی خود به پول و امکانات.
فارغ از اینکه این ادعا تا چه حد واقعی یا جعلی است، آنچه باید به آن پرداخته شود این است که تعلیق حمایتهای مالی به معنی قطع آن نیست. از آنجایی که هدف چنین دستوری توسط وزارت خارجه «بازنگری همه برنامههای کمکهای خارجی به منظور حصول اطمینان از کارآمدی و سازگاری آنها با سیاست خارجی ایالات متحده» عنوان شده، حمایتهای مالی از اپوزیسیون نیز احتمالا هدفمندتر دنبال میشود و چهبسا باتوجه به سابقه اظهارات ضدایرانی وزیر خارجه جدید آمریکا شدیدتر نیز بشود.
روبیو که پیش از این در حمایت از اپوزیسیون ایرانی قانون «مهسا» را با هدف تحریم عالیترین مقامات ایران به کنگره ارائه داده بود اکنون همانطور که لادن بازرگان، عضو سازمان دادخواهان، بخوانید«سازمان منافقین»، گفته است به امید اپوزیسیون تبدیل شده است. بنابراین برای اینکه از روایتهای سراسیمه اپوزیسیونِ نگران از قطعی مواجب فاصله بگیریم و همچنین به دام تحلیلهای سفیدکننده از دولت جدید ترامپ در مواجهه با ایران نیفتیم، باید ضمن بررسی دقیقتر تصمیم جدید وزارت خارجه آمریکا، قرابت مقامات ضدایرانی فعلی آمریکا با براندازان را نیز درنظر بگیریم. قرابتی که باعث میشود کمکهای مالی به اپوزیسیون همچنان برقرار مانده و چهبسا هدفمندتر و شدیدتر از گذشته پیگیری شود.
******
کار کردن نمیصرفد!
روزنامه جامجم نوشت:
کارهست، کارگر نیست! اگر شما هم دهه شصتی باشید با شنیدن این جمله خوشحال خواهید شد که با افزایش ظرفیت تولید، بخشهای مختلف نیازمند کارگر جدید هستند اما در واقع اینطور نیست. بررسیها نشان میدهد از اوایل دهه ۹۰ دستمزد کارگران همواره پایینتر از نرخ تورم تعیین شده در حالیکه در ماده ۴۱ قانون کار آمده شورای عالی کار همهساله موظف است میزان حداقل مزد کارگران را برای نقاط مختلف کشور یا صنایع گوناگون با توجه به درصد اعلامی نرخ تورم توسط بانک مرکزی تعیین کند.
کارگران معتقدند حقوق و دستمزد آنها از ابتدا تا پایان سال ثابت است اما نرخ کالاها روند افزایشی دارد و این موضوع باعث شده برخی جویندگان کار تمایلی به انجام کار بهدلیل دستمزد پایین نداشته باشند. معاون وزیر کار گفته برخی واحدهای تولیدی نیازمند کار هستند که باید در این زمینه اقدام فوری انجام داد.در برنامه هفتم توسعه ایجاد سالانه یک میلیون شغل پیشبینی شده اما این ماجرا روی دیگری هم دارد که معاون اشتغال وزارت تعاون، کارورفاه اجتماعی نیز به آن اشاره کرده است. سیدمالک حسینی گفته با عدمکفایت دستمزدها در برخی مشاغل در جاهایی از کشور تقاضای کار از نیروی کار بیشتر است؛ به تعبیر دیگر تقاضا از سوی کارفرما هست ولی نیروی کار نیست. از سوی دیگر احمد میدری، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در اینباره گفته، یکی از کارفرماهای شناخته شده، پیشنهادی به صورت مکتوب به ما ارسال کرده که براساس آن هر سه ماه یکبار دستمزدها را براساس تورم تعدیل کنیم؛ چون از خروج نیروی کار نگران هستند.
علی خدایی، نماینده کارگران در شورای عالی کار در اینباره میگوید: «یکی از دلایل افزایش نرخ بیکاری و عدم تمایل کارگران به بازار کار، پایین بودن نرخ دستمزد است. اکنون یک نفر به شرط دارا بودن دو فرزند حدود ۱۰ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان دریافتی دارد و این رقم در هیچ کجای کشور پاسخگوی هزینه خانوار نیست. در همین حال شاهد کمبود امنیت شغلی هستیم و افراد به مشاغل غیرمولد و واسطهای رو میآورند. حالا بررسیها نشان میدهد دستفروشی درآمدش از کارگری بیشتر است. خدایی با بیان اینکه نیروهای خبره کارگری در حال مهاجرت هستند، گفت: برای اینکه کارگران مشغول به کار شوند باید برای آنها جذابیت ایجاد کرد اما همچنان شاهد همان تفکر سنتی در بازار کار هستیم. گسترش بیکاری در کشور باعث بروز آسیبهای اجتماعی خواهد شد. به گفته وی، اگر تولید کشور روند صعودی داشت و کارگر کم داشتیم باعث افتخار بود اما بهدلیل دستمزد پایین افراد میلی برای ورود به بازار کار ندارند.»
******
سفر طولانی مدت طیبنیا نشانه چیست؟
سایت جهاننیوز نوشت:
«علی طیب نیا» که در دولت اول حسن روحانی به عنوان وزیر امور اقتصادی فعالیت کرد در زمان انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم به پزشکیان پیوست و از سوی رسانههای اصلاحطلب این موضوع بسیار پر آب و تاب و با تیترهای تبلیغاتی مطرح شد و به وی نقش «ناجی اقتصاد ایران» داده شد. روزنامههای اصلاح طلب از وی به عنوان «طبیب اقتصاد و تورم ایران» یاد کردند. اما بعد از انتخابات ریاست جمهوری حضور طیب نیا کم کم رنگ باخت و هر روز بیشتر از چشم افکار عمومی پنهان شد تا این اواخر که در گفت و گوی ویژه تلویزیونی مجری برنامه از «عبدالناصر همتی» وزیر امور اقتصادی و دارایی سراغی از وی گرفت.
همتی از سفر کربلای طیبنیا صحبت و عنوان کرد که این سفر طولانی شده است. وی بیان کرد که به طیب نیا گفته است که خوبی مشاور بودن این است که به سفر طولانی میرود و وقتی مجری برنامه پرسید که طیب نیا در دولت حضور خواهد داشت، همتی با حالتی دوپهلو بیان داشت که « ان شالله هستند».
البته هموار اخبار ضد و نقیضی درباره طیب نیا در دولت منتشر می شود و پیشتر در شهریورماه سال جاری روزنامه اصلاح طلب آرمان از عدم استقرار وی در ساختمان ریاست جمهوری خبر داده بود. این روزنامه ادعا کرده بود که مشاور عالی رئیس جمهور، از ابتدای دولت تا زمان مطرح شده در نهاد ریاست جمهوری مستقر نشده و نقشی در تصمیمات گرفته شده و انتصابات پس از رای اعتماد در مجلس ندارد.
دور شدن طولانی مدت طیب نیا و اخبار دوپهلو حضور وی در دولت در شرایطی است که وضعیت اقتصادی کشور با توجه به تورم و افزایش قیمت دلار و طلا و ... چندان مساعد نیست. این روزها قیمت دلار بدون مانع و حتی کمتر مثل گذشته با داشتن سقف مقطعی قیمت در حال افزایش است. در گذشته مثلا اگر قیمت دلار به یکباره بالا می رفت و از سقف۵۰ هزار تومن می گذشت برای ثبات نسبی در کانال ۵۰ تا ۵۵ تومان تا مدت زمان بعضاً چند ماهه میماند و دولت ها نیز با برنامه های اقتصادی سعی می کردند ترمز افزایش قیمتها را بکشند اما این روزها دلار زود به زود کانال نرخ های مختلف را رد می کند.
تیم تبلیغات پزشکیان در زمان انتخابات بدون ارائه برنامه خاصی با استفاده از چهره سازی سعی کرد در حوزه اقتصادی مردم را به سمت خود بکشاند اما پس از انتخابات از حضور این افراد در دولت چندان خبری نبود و برنامه مشخصی هم ارائه نشد و تنها به پست های در سایه به نام مشاور اکتفا کردند که آنطور که دولتمردان می گویند در این پست ها نیز دور ایستاده و حتی بعضا داخل ایران نیستند.
البته دوری امروز آنان به مثابه عدم اثرگذاری مطلق آنان نیست. تیرماه سال جاری بود که رسانههای اقتصادی از چراغ سبز طیبنیا برای گران شدن نرخ ارز سخن گفت؛ چراکه وی در اظهارنظری از فروش ارز شرکتهای بزرگ در سامانه نیما (حدود ۴۰ هزار تومان) انتقاد کرد و خواستار آزادسازی آن شد که به معنای فروش ارز شرکتهای بزرگ به قیمت ۶۰ هزار تومان بود. برخی از طرفداران دولت اعتقاد داشتند که با تغییر نرخ ارز نیمایی و یا حتی حذف آن از ایجاد رانت برای وارد کنندگان که تنفعی برای مصرف کنندگان ندارد جلوگیری می شود اما با افزایش نرخ ارز نیمایی و متعاقب آن ارز آزاد، فاصله آن همچنان حفظ شده است و هنوز مشکلات قبلی بر اقتصاد کشور مترتب و ثابت است.
با این حال آنچه در فضای اقتصادی کشور دیده می شود، مشکلات باید با حضور مستمر و فعال کارشناسی مرتفع شود. دولت چهاردهم که خود را «دولت وفاق» نامیده است در ابتدا باید با یکپارچگی مدیریتی به طور ثابت قدم اقدام کند تا مشکلات اقتصادی که در این دولت نیز تداوم یافته مرتفع شود.
******
تصمیمات «قضا قورتکی»!
روزنامه سیاستروز نوشت:
اینکه عنوان «قضاقورتکی» را برای این مبحث انتخاب کردیم بیشتر به این برمیگردد که بیش از این نمیتوانیم سکوت کنیم و نمایندگان مجلس را خطاب قرار ندهیم که اینگونه بااعصاب و روان جامعه بازی میکنند و پول بیت المال را به هدر میدهند. حیف و میل بیت المال که فقط اختلاس نیست بلکه وقتی در مجلس تصمیماتی گرفته میشود که به حال مردم فایدهای ندارد خود مصداق حیف و میل است.
ماجرا از اینجا شروع شد که هنگام بررسی بودجه سال۱۴۰۴نمایندگان مجلس تعرفه واردات خودرو را از۱۰۰درصد به ۸۰ درصد کاهش دادند. بعد از اینکه در پاییز امسال دو خودروساز بزرگ کشور (ایران خودرو و سایپا) قیمتهای محصولات خود را ، آن هم با اخذ موافقت نهادهای بالادستی، تعدیل کردند، ناگهان کمیسیون تلفیق در یک اقدام هیجانی و مقابل به مثل کردن ،تعرفه ۸۰درصدی رابازهم به۶۰درصد کاهش دادند و کلی هم جاروجنجال راه انداختند که مثلاً به جنگ خودروسازان رفته اند.
از طرف دیگر مجلس، بودجه ۲میلیارد یورویی برای واردات خودرو را به ۳/۳میلیارد یورو افزایش داد! خب از همان ابتدا هم دولتیان موضع گیریهای خودشان را علیه مصوبه آن را داشتند و مخالفتهای خود را نشان دادند. خلاصه اینکه دولت شکایت خود را به مجمع تشخیص مصلحت نظام برد که روز دوشنبه قبل از عید مبعث مجمع تشخیص مصلحت نظام در جلسه رسمی خود که با حضور دکتر پزشکیان تشکیل شد به اتفاق آرا، مصوبههای غیرقابل دفاع مجلس را«هوا»کرد! و همه چیز به لایحه دولت برگشت، تعرفه واردات شد همان۱۰۰درصد بودجه واردات هم شد همان ۲ میلیارد یورو!
حالا متوجه شدید چرا نوشتم تصمیمات قضاقورتکی؟! بعد از مصوبه مجمع، آقای تاجگردون رئیس کمیسیون تلفیق در توییتی نوشت مردم انتظار خودروی ارزان نداشته باشند و باید جانشان توسط «پراید»گرفته شود! سوال اصلی مردمی که در این میان سرگردان شدند، ماشین نخریدند، ماشین نفروختند، تبدیل به احسن نکردند چه میشود؟! آیا در مجلس کسی هست که بخواهد پاسخی منطقی به سوالات مردم بدهد؟ آیا مجلس خسارات وارده به مردم را میدهد؟ سوال اساسیتر اینجاست وقتی که برای هر دقیقه جلسات مجلس میلیاردها تومان هزینه میشود چرا باید در اتخاذ تصمیمات منطق حاکم نباشد؟