یکی از اقشار آسیبپذیر در رژیم پهلوی زنان بودند، به طوری که از اسناد و منابع تاریخی برمیآید، این قشر همواره قربانیان سیاستهای رژیم پهلوی بودند؛ به عنوان نمونه صاحبنظران معتقدند ارمغان کشف حجاب رضاخانی برای زنان ایرانی چیزی جز اسارت و زندان و مرگ نداشت. همچنین استفاده تبلیغاتی زنان در سینما، تلویزیون، مجلات و ... از دیگر اقداماتی بود که به شدت هویت زنان را خدشهدار کرد. استفاده رژیم از زنان برای پیشبرد اهداف سیاسی از دیگر اقدامات رژیم برای تقابل با هویت زنان به شمار میرود. علاوه بر این تعداد زیاد بیسوادان در میان این اقشر نسبت به جمعیت از دیگر مواردی است که این قشر را در رژیم پهلوی به شدت آسیبپذیر کرده بود.
کشف حجاب یکی از مهمترین اقدامات رژیم پهلو علیه زنان بود. ارمغان کشف حجاب رضاخانی برای زنان ایرانی چیزی جز اسارت و زندان و مرگ در پی نداشت. صدرالاشراف از مقامات رژیم پهلوی در اینباره میگوید: «به خانه رفتم و از همسرم خواستم تا بدون حجاب در مراسم جشن کشف حجاب شرکت کند. او در مقابل از من خواست که به جای این کار طلاقش دهم. چند روزی گذشت و جشن کشف حجاب را برگزار نکردم. رضاخان پیش من آمد و گفت چرا این کار را انجام نمیدهی و من گفتم بهتر نیست این کار را از ردههای پایینتر شروع کنید. رضاخان گفت نه وقتی که تو از انجام این کار امتناع میکنی آنها هم به طبع از انجام آن سر باز خواهند زد. به خانه رفتم و به همسرم گفتم پای مرگ و زندگی در میان است و تو باید فردا بدون داشتن حجاب در مراسم شرکت کنی. همسر و دخترانم بدون حجاب در مراسم جشن شرکت کردند؛ اما از روز بعد از آن همسرم در خانه در بستر بیماری افتاد و تا یکسال بعد که جنازهاش از خانه خارج شد، پا از خانه بیرون نگذاشت.»
به طوری که به روایت اسناد و خاطرات، بعد از اعمال قانون کشف حجاب، زنان در خانه حبس شدند.ایالت خراسان در بخشنامه شماره۱۲۳۴۷۳، به تاریخ14 بهمن 1316دو سال بعد از اعمال قانون کشف حجاب به اسارت زنان در خانه اشاره کرده و گزارش میدهد که «نسوان از خانه خارج نمیشوند. در چنین شرایطی، دختران به جای حضور در مدارس، در پستوی خانه زندانی شدند. به گفته حاج احمد قدیریان: «دختران خانواده مجبور شدند برای حفظ حجاب خود ترک تحصیل کنند و از علم که موهبت الهی است، صرف نظر نمایند. این مشکل همه خانوادههای متدین بود».
از دیگر رویکردهای رژیم پهلوی استفاده ابزاری از زنان و نمایش عریان آنان در جامعه بود. یکی از مهمترین ابزار رژیم برای این کار تلویزیون و سینما بود؛ به طوری که بسیاری از نویسندگان، سینما را یکی از عوامل اصلی رواج ابتذال و فحشا در رژیم پهلوی میدانند و معتقد هستند: «این صحنههای افتضاح و رسوایی که با کمال آزادی وقاحت در پرده سینما نمایش میدهند و ستارههای ایرانی با بدنهای لخت و عریان در حال رقص و هم آغوش شدن با جنس مخالف در پرده ظاهر میشوند، جز رموز بیعفتی و هرزگی و بیبندوباری و شهوت پرستی و جنایت چیز دیگری را به تماشاکنندگان یاد نمیدهد... مفاسدی چون شیوع مدها و آرایشهای تازه، رذایل اخلاقی، دلسردی زن و شوهر، اتلاف وقت، آلودگی روح و...» روزنامه رستاخیز که در سالهای عصر پهلوی خود را داعیهدار بررسی سینمای ایران وانمود میکرد، تا حدی آشکار به مبحث ابتذال و رواج آنها بها میداد که باعث شگفتی بود. این روزنامه در مطلبی مینویسد: «یکی از آن چیزهایی که دست و پای بازیگران ما را میبندد، چیزی است که در این اجتماع اسمش را (آبرو) گذاشتهاند. اگر یک بازیگر در صحنه به فکر آبرویش باشد، بازیگری است بیآبرو... عامل دیگری که دست و پای بازیگر ایرانی را میبندد، (نجابت) است.»
گرچه رژیم پهلوی بهظاهر به تغییر وضعیت زنان در جامعه علاقمند بود، اما از فعالیتهای مستقلی که سبب گسترش آرمان زنان میشد، بهشدت جلوگیری میکرد. رژیم پهلوی فقط فعالیتهای دولتی و وابسته به آرمانهای رژیم را برای زنان مجاز میشمرد. بنابر یافتههای تاریخی در طول دوره پهلوی جمعیتهای مستقل زنان برچیده شدند و به جای آنها سازمانها و جمعیتهای زنانهای تشکیل گردیدند که بهوسیله وابستگان درجه اول خانواده پهلوی اداره میشدند؛ بهطوریکه فعالان عرصه زنان در ایران دوره پهلوی، صرفا از وابستگان به خاندان و آرمانهای رژیم پهلوی بودند.
به طوری که تحلیلگران معتقد هستند، رضاشاه زنان را بهزور به همکاری با دولت وادار مینمود و پسرش تلاش میکرد آنها را به تمرکز و همگرایی سازماندهیشده تشویق کند تا از این طریق همه زنان فعال تحت یک سازمان مرکزی قرار گیرند. هرچند سازمانهای زنان غیرقانونی اعلام نشدند اما آنها برای کسب مجوز قانونی، مجبور بودند در چارچوب شورای عالی جمعیت زنان ایران فعالیت کنند. تنها نشریات زنانهای که اجازه چاپ داشتند، نشریات طرفدار دستگاه حاکمه بودند که اغلب به تمجید از شاه و فرح میپرداختند.
سپاه دانشبه ظاهریک نهاد آموزشدهنده در دوران محمدرضا پهلوی و نخستوزیری اسدالله علم بود کهدر سال 1341بنیاد شد و در سال 1342کار خود را آغاز کرد.بدین منظور و برای سوادآموزی در سطح روستاهای کشور، سپاهدانش از قشر تحصیل کرده با هدف ترویج آبادانی کشور در راستای انقلاب به اصطلاح سفید، تشکیل شدنددختران و جوانان دیپلمه به منظور آموزش به روستاها فرستاده میشدند. بنابر منابع تاریخی قصد محمدرضا پهلوی این بود که با فرستادن دختران به روستاها فرهنگ غربی و نحوه پوشش معلمان در روستاها، به عنوان فرهنگی عمومی مردم معرفی و جایگزین شود.
بر اساس منابع تاریخی برنامههای رژیم پهلوی نه تنها به رشد زنان باسواد کمک نکرد بلکه اسناد گواه آن است که در سال 1355 جمعیت مردان 15 سال و بیشتر ایران حدود 5/ 9 میلیون نفر ثبت شده است. که از این تعداد 5/ 4 میلیون یعنی حدود 9/ 47 درصد با سواد بودهاند. این شاخص بیانگر آن است که در سال 1355 بیش از نیمی از مردان 15 سال محروم از سواد بودهاند. در همین سال، جمعیت زنان برابر 2/ 9 میلیون نفر و تعداد باسوادان 2/ 2 میلیون نفر بوده است که نشاندهنده 24 درصد میزان با سوادی در این قشر میباشد.