حقوقدان ترقی‌خواه

دنیای اقتصاد یکشنبه 14 بهمن 1403 - 00:05
سه نقش کلیدی در مشروطه برای مصدق برشمردند. نخست اینکه او به نمایندگی مجلس اول از اصفهان انتخاب و وارد مجلس شد. در این دوره اعتبارنامه مصدق رد شد. درباره اینکه چرا اعتبارنامه مصدق رد شد تاکنون حرفی گفته نشده است؛ اما بیان آن جالب است. یکی از شروط انتخاب وکلا در آن دوره این بود که نماینده مجلس باید ۳۰سال سن داشته باشد.

در آن دوره شناسنامه هم نبود و همه چی برداشت آدم‌ها بود. وقتی مصدق انتخاب می‌شود، نماینده کرمان وکیل‌الممالک به اعتبارنامه مصدق اعتراض می‌کند و می‌گوید او شرط سنی ۳۰سال را ندارد! می‌گویند استدلالت چیست؟  می‌گوید مرتضی قلی‌خان نوری وکیل‌الملک در کرمان شوهردوم مادر مصدق در فلان تاریخ فوت کرده و سنگ قبرش هم موجود است. اگر فرض بگیریم نجم‌السلطنه عده شرعی را رعایت کرده است و بلافاصله با میرزا هدایت‌الله وزیر دفتر ازدواج کرده باشد و بلافاصله باردار شده باشد باز هم امکان ندارد مصدق‌السلطنه ۳۰سال را رد کرده باشد. مصدق می‌گوید: چون این حرف درستی بود من پذیرفتم و اعتبارنامه مصدق در آنجا رد می‌شود.

در مجلس دوم متمم تغییر می‌کند. مجلس اول بیشتر طبقاتی است و مصدق به‌دلیل اینکه همسرش در اصفهان زمین و ملک داشته از اصفهان رای می‌آورد و کاندیدا می‌شود که اعتبارنامه‌اش رد می‌شود. این در حالی است که در آنجا اعتبارنامه کسانی مثل تقی‌زاده تایید شده بود؛ چون او هم ۳۰سال نداشت.

طنز تاریخی این است که در مجلسی که در سال۱۳۲۸ (مجلس شانزدهم) تشکیل می‌شود، آنجا یک نفر به اعتبارنامه مصدق اعتراض می‌کند و می‌گوید مصدق بالای ۷۰سال دارد پس نمی‌تواند نماینده شود! آنجا مصدق می‌گوید: مرتضی قلی خان نوری وکیل الملک در کرمان شوهردوم مادر مصدق در فلان تاریخ فوت کرده و سنگ قبرش هم موجود است. اگر فرض بگیریم نجم‌السلطنه عده شرعی را رعایت کرده است و بلافاصله با میرزا هدایت‌الله وزیر دفتر ازدواج کرده باشد و بلافاصله باردار شده باشد باز هم امکان ندارد من الان ۷۰ساله باشم! به هر حال با همان استدلالی که اعتبارنامه‌اش رد شده بود، دوباره اعتبارنامه‌اش تایید می‌شود!

به هر حال مصدق در ۲۵سالگی فردی است که در تراز نمایندگی اول مشروطه است؛ این مجلس جزو بهترین مجلس‌های تاریخ ماست. در کنار این داستان، مجمع‌ها و انجمن‌های زیادی هم در کنار مجلس شکل می‌گیرد. حتی تا ۱۳۰انجمن هم اسم بردند که صنفی و گروهی هستند و کنش سیاسی دارند و شاید شالوده اولیه احزاب هستند. مصدق در ابتدا عضو مجمع آدمیت می‌شود. این مجمع به نوعی ریشه فراماسونری اولیه دارد و طرف ملکم‌خان هستند. مصدق اینجا فقط یک جلسه می‌رود و عضو نمی‌شود. دلیلش این است که میرزا حسن مستوفی‌الممالک انجمن انسانیت را راه‌اندازی می‌کند که شامل آشتیانی‌ها، گرکانی‌ها و فراهانی‌های مقیم مرکزند. در این انجمن بیشتر طبقه مستوفی و اهالی گرکان، تفرش و آشتیان هستند. این منطقه رجل قوی مانند قائم‌مقام دارد و بیشترشان هم مالی‌چی هستند. مصدق در ۲۵سالگی عضو انجمن انسانیت و نایب رئیس آن می‌شود؛ مجمعی که اندازه‌اش در این است که حسن مستوفی‌الممالک رئیسش است و در شمار چند نفر برتر مشروطه است. این انجمن یک کنش جدی در مشروطه دارد. اعضای این انجمن‌ها اعضای کمیسیون حزب را تشکیل می‌دهند که کار حفاظت از مجلس را انجام می‌دهند. مصدق هم به نمایندگی از انجمن انسانیت عضو این کمیسیون است؛ چون به هر حال شاه حامی نبوده و ارتش هم با اینها نیست. بنابراین این کمیسیون سربازان ملی را سامان‌دهی می‌کنند و برخی از اسلحه‌ها هم در دست انجمن انسانیت بوده است.

مظفرالدین‌شاه مدت کوتاهی پس از فرمان مشروطیت فوت می‌کند و البته متمم را هم امضا می‌کند. در تایید قانون مشروطه ولیعهد همراه با مشروطه‌چی‌هاست؛ ولی بعد که شاه می‌شود اختلافات جدی پیدا می‌شود و این شاید به‌دلیل تعامل ضعیف انجمن‌ها و فعالان مشروطه با اوست. یک جاهایی برخوردهای بدی با او می‌کنند و به مادرش‌ ام‌خاقان توهین می‌کنند. امیرکبیر دو دختر دارد یکی همسر ظل‌السطان و دیگری همسر مظفرالدین‌شاه است. محمدعلی‌شاه نوه امیرکبیر است و به او تهمت حرام‌زادگی می‌زنند که شاه خیلی ناراحت می‌شود.

دوم تیر محمدعلی‌شاه مجلس را به توپ می‌بندد. قبل از این، مصدق با دربار محمدعلی‌شاه در ارتباط بوده است. محمدعلی‌شاه به مصدق می‌گوید من از فلانی خواستم واسطه گفت‌وگو با سیدبهبهانی شود. از تو می‌خواهم واسطه شوی که با اینها حرف بزنیم. مصدق می‌گوید چه کار به او داری. آقا دارد از مشروطه دم می‌زند و از مردم دفاع می‌کند، شما هم اگر این کار را کنی دکان او تخته می‌شود. یعنی می‌گوید محبوبیت سید به‌دلیل تیپش نیست به‌دلیل زدن ِحرف مردم است. اگر شما هم همین حرف را بزنید مردم دور شما جمع می‌شوند. محمدعلی‌شاه می‌گوید این چه حرفی است می‌زنی. مصدق می‌گوید شب برای بهبهانی این را تعریف کردم و او در پاسخ گفت همین است که تو می‌گویی. یعنی اگر من محبوبیتی دارم؛ چون حرف مردم را می‌زنم.

دوم تیر۱۲۸۷ مجلس به توپ بسته می‌شود. مصدق جزء مجمع انسانیت بوده اما وقتی مجلس را جمع می‌کنند مصدق هم فرار می‌کند و مخفی می‌شود. البته بسیاری از رجال فرار می‌کنند و برخی نیز کشته می‌شوند. به‌طور مثال ملک‌المتکلمین و صوراسرافیل اعدام و سیدجمال واعظ (پدر جمال‌زاده) نیز کشته می‌شود. اینها کسانی هستند که در روزنامه‌هایشان دم از تولید ملی می‌زنند؛ سیدجمال واعظ مجله‌ای دارد که به این داستان تولید ملی می‌پردازد. اینها کسانی هستند که کشته می‌شوند.

محمدعلی‌شاه برای اینکه بتواند فضای مشروطه‌خواهی و مجلس را کنترل کند، مجلس اعیان یا دارالشورا را تشکیل می‌دهد. این مجلس شورای کبری مملکتی است و برای آن ۴۰ تا ۶۰نفر اعضای مجلس را ذکر کردند. بسیاری از نمایندگان مجلس، وزرا، رجل مطرح، روحانیون و بازرگانان مشهور و... در این مجلس هستند. این مجلس را ولی جدی نمی‌گیرند و در چند جلسه هم کار جدی نمی‌کنند. مردم هم به آن اهمیتی نمی‌دهد و از جاهای مختلف کشور از جمله بختیاری‌ها، آذربایجانی‌ها، محمدولی‌خان تنکابنی و... به سوی تهران حرکت می‌کنند.

نکته مهم این است که محمدعلی‌شاه حکم دبیری این مجلس را به نام مصدق می‌زند. البته یکی از دلایل جدی‌اش این است که همسر نجم‌السلطنه مادر مصدق، پسری دارد که برادر ناتنی مصدق بوده و  آن زمان منشی محمدعلی‌شاه است. او حکم دبیری را برای مصدق می‌زند؛ چون فکر می‌کرده جوان است و فامیلشان است.

مصدق یک جلسه در این مجلس بیشتر شرکت نمی‌کند. او تصمیم می‌گیرد از کشور خارج شود؛ چون ماندن در مجلس بدنامی دارد و دوره استبداد است. در اینجا هنوز شورش و جنبش ملی در دفاع از مشروطه شکل نگرفته است. بعد می‌رود پیش محمدعلی‌شاه از او اجازه می‌گیرد که به خارج برود. محمدعلی‌شاه می‌گوید من فکر می‌کردم فیلسوف هستید؛ ولی الان اقرار می‌کنید که هیچ نمی‌دانید و تازه می‌خواهید در اروپا تحصیل کنید. این هم بهانه‌ای برای فرار از ایران است؛ چون شما از وضعیت ایران راضی نیستید. بروید و من شما را به خدا می‌سپارم.

 به هر حال مصدق زیر بار مجلس دارالشورای کبری نمی‌رود و به خارج از کشور می‌رود. جالب است اشاره کنیم که بعد از فتح تهران، مشروطه‌طلبان اداره نظامی تهران را دوباره به لیاخوف می‌دهند؛ کسی که مجلس را به توپ بسته است. به هر حال مصدق در اسفند۱۲۸۷ به پاریس برای تحصیل می‌رود و در مدرسه علوم سیاسی پاریس زیر نظر پروفسور شارل دوپونی ثبت‌نام می‌کند. دوپونی از اقتصاددان‌های معروف پاریس است و این مدرسه هم  از مدارس اقتصادی مالی معروف دنیاست؛ چون ۴ماه از سال تحصیلی بیشتر باقی نمانده است، دوپونی به او می‌گوید داوطلبانه سرکلاس برو و بعد، از ترم بعد سر کلاس به‌صورت رسمی برو. مصدق از نوامبر۱۹۰۹ رسما وارد بخش اقتصاد مدرسه علوم سیاسی پاریس می‌شود.

اینجا اتفاق مهمی می‌افتد. در تیرماه و در میانه تحصیل مصدق، محمدعلی‌شاه از سلطنت خلع می‌شود. در اینجا روایتی از او داریم که جالب است. یک مصاحبه‌ای با روزنامه لس نووله (les nouvelle) در ۲۹اوت۱۹۰۹، دوماه بعد از فتح تهران دارد. او در ۳۱مرداد۱۲۸۸ مصاحبه‌اش منتشر شده و عنوانش «مصاحبه با یک مشروطه خواه ایرانی؛ مصدق‌السلطنه» است. اینجا مصدق ۲۷ساله است و به‌عنوان آدمی که فرازهای زندگی‌اش را دیدیم، یکسری سوالات از او پرسیده می‌شود. پاسخ مصدق را می‌خوانم که بدانید این آدم در ۲۷سالگی چطور فکر می‌کند.

گزارشگر از او می‌پرسد: «موقعیت احزاب سیاسی چیست و چه مشخصاتی دارد؟ مطلبی که از آن اطلاعی نداریم.» مصدق می‌گوید: «احزاب سیاسی، آه. خیلی ساده‌اند مشروطه‌خواه و ارتجاعی. مرتجعین متشکل از دو سه ملا و درباریان سابق از جمله محمدعلی میرزا، سعدالدوله و... که به سفارت روس پناهنده شدند و به همین دلیل کاری از آنها ساخته نیست. اما درباره مشروطه‌خواهان باید بگویم نه تنها اشخاص منورالفکری هستند، بلکه تمام مردم با اینها هستند.» بعد می‌گوید: «در فرانسه تصور می‌شود قانون اساسی در ایران حاصل کار یک حزب سیاسی است که می‌خواهد استبداد را از میان برداشته و خودش جای شاه بنشیند؛ درحالی‌که این اشتباه است. انقلاب حاصل تمام جمعیت ایران است که به شکرانه تلاش‌های قهرمانانه و نیروهای متحملش پیروز شده است. این انقلاب خصلت بسیار مخصوصی دارد؛ چون ایرانی‌ها نه تنها آزادی می‌خواستند، بلکه به‌دلیل اعتقاد مذهبی از مشروطه دفاع می‌کنند. ریشه‌های مذهبی چیست؟ بر اساس اعتقادات شیعه، مومنان باید به نظرات مجتهدین اقتدا کنند. حضرت ملاکاظم خراسانی مشروطه‌خواه پابرجاست و نماینده‌اش در تهران حاج سیدمحمد امامزاده همین‌طور است.»

پس می‌توان دید که قانون اساسی که با دست خط مظفرالدین‌شاه نوشته شده است چه نیروی مضاعفی دارد.

این مساله نکته‌ای هم دارد و مصدق کنایه‌ای به مشروعه‌خواهانی می‌زند که پشت محمدعلی‌شاه بودند. نکته مصدق این است که این نه تنها خواسته آزادی‌خواهان که علمای مذهبی هم هست و این نیروی مضاعف مذهبی و آزادی‌خواهی دارد و می‌گوید قانون اساسی متضمن مجلس شورای ملی است که آزادانه انتخاب می‌شود و مامور نظارت بر اعمال دولت و وضع قوانین است.

گزارشگر دوباره از مصدق می‌پرسد: «روزنامه‌ها می‌گویند ایران کمبود پول دارد و به کمک اروپا نیاز دارد. این درست است؟» مصدق می‌گوید: «متاسفانه درست است و شرایط ما به دلایل عدیده بد است. در درجه اول پادشاهان بسیار ولخرج خزانه عمومی را خالی کردند. تمام سلطنت‌های مستبد کشورها را به سمت خرابی سوق دادند. چیزی که مشهود است. به جاهایی که استبداد در آن حکومت می‌کند نگاه کنید اولین نتیجه استبداد فقر مردم است.»

وقتی کسی در ۲۶سالگی، یعنی ۱۱۵سال پیش می‌گوید اولین نتیجه استبداد فقر مردم است، بسیار مهم است. «به علاوه واردات ایران بیش از صادرات آن است. یکی از بزرگ‌ترین قابلیت‌های مجلس برقراری تعادل بین مخارج و درآمدهاست.» مصدق می‌گوید مالیه روح مشروطه است و برقراری تعادل بین مخارج و درآمدها وظیفه مجلس است. بعد ادامه می‌دهد: «مجلس کار تشکیلات مالی را شروع کرده و اطمینان داریم به لطف تلاش‌های سخت سران کشور رونق و بهروزی از نو خواهد آمد.»

این تکه فراز درخشانی برای یک جوان ۲۶ساله است. او می‌گوید اگر شما می‌خواهید مملکت رونق بیابد، باید مجلس، روی مالیه نظارت کند. این فهم او از مجلس است. شاید بسیاری از نمایندگان مجلس آن زمان توجهی به مساله نظارت بر بودجه نداشتند. بعد مصدق می‌گوید: «هر ضمانتی که اخلاقا اروپا برای کمک‌هایش طلب کند می‌دهیم. آیا کشور ما طی انقلاب ندانست که چطور به خارجی‌ها احترام بگذارد؟ مسلما نمی‌توان گفت ملتی که در حین جنگ داخلی، بسیار کم نسبت به خارجی‌ها خشونت نشان داده، شایسته توجه نیست. ما قبل از هر چیز می‌خواهیم نیروهای روس خاک ما را ترک کنند. این نخستین نشانه احترام اروپا به ماست.»

مصدق می‌گوید شما باید به تمامیت ارضی ما احترام بگذارید. ببینید این روحیات یک‌روزه ایجادنشده و بر اساس روند بلند تاریخی است؛ چون مصدق نتایج دخالت کشورهای خارجی را دیده است. بارها در آینده مصدق این را تکرار می‌کند و می‌گوید شرط آزادی و توسعه و رونق ایران، استقلال ایران از کشورهای خارجی است. هیچ فرقی نمی‌کند که آلمان، روس، انگلیس و... باشد و می‌گوید باید اینها از دست‌اندازی دست بردارند.

اینجا البته فقط از روس نام می‌برد، چون در انقلاب مشروطه، روس حامی محمدعلی‌شاه و انگلیس حامی مشروطه‌خواهان بوده است. اینجا می‌گوید: «ایران از استبدادش رها شده، چرا روسیه می‌خواهد دشمنی کند؟ ایران می‌خواهد با اصلاحات عاقلانه به نیروی خود متکی باشد، چرا روسیه با نگه داشتن نیروهای نظامی خود مشکل ایجاد می‌کند؟»  بعد جلوتر درباره قشون و تعلیمات عمومی حرف می‌زند و می‌گوید: «باید به آموزش قشون اهمیت بدهیم. ناصرالدین‌شاه قشون را به سبک بلژیکی تعلیم داد. ما به یک قشون قوی نیاز داریم؛ چون نمی‌توانیم از خود دفاع کنیم و یک ارتش قوی می‌خواهیم.» بعد می‌گوید ما مدرسه طب، سیاسی، نظام و... می‌خواهیم. باید استاد خارجی داشته باشیم و... .

من این مصاحبه را خواندم که بگویم خیلی چیزها که در آینده مطرح می‌شود پیش از این در حرف‌های مصدق بوده است. ریشه رفتارش در آینده در گذشته‌اش است. دوره زندگی او در پاریس خیلی سخت بوده، او اشراف زاده‌ای است که در ایران رفاه نسبی داشته اما در پاریس زندگی برایش سخت است. اشتیاق زیادی به درس دارد. او از ۵صبح تا پاسی از شب درس می‌خواند و از ۲۰، ۱۶ می‌گیرد و تصدیق مالی از پاریس دریافت می‌کند.

در این دوره به‌شدت مریض می‌شود و زخم معده می‌گیرد و در ۱۲۸۵ پیش پروفسور هایم می‌رود و او می‌گوید من کمتر چنین بیماری را دیدم. بنابراین فعالیت‌های بدنی‌اش را محدود می‌کند، رژیم غذایی می‌گیرد و بعد از دریافت تصدیق به ایران برمی‌گردد. با بیماری‌ای که عود کرده و همراه یک پرستار از لوزان سوئیس به ایران می‌آید. آن‌قدر حالش بد بوده که در تغییر قطار از اتریش به قطار روسیه با فرغون جابه‌جایش می‌کنند. وقتی هم در کشتی از انزلی می‌خواسته پیاده شود تا کالسکه کولش می‌کنند. در ایران چند ماهی استراحت می‌کند و با همه خانواده‌اش و مادرش به سوئیس برمی‌گردد تا در دانشگاه لوزان حقوق بخواند. آنجا ثبت‌نام می‌کند و در نوشاتل ۳سال می‌ماند. این دانشگاه در ۱۸۳۸ پایه‌گذاری شده است و زمان تحصیل مصدق تقریبا هفتاد و اندی سال از افتتاح این دانشگاه گذشته و دانشگاه پر سابقه‌ای بوده است. او در سال اول یک کار تحقیقی با عنوان «مسوولیت دولت در اعمال قانون بر خلاف مستخدمین» ارائه می‌کند. تز حقوقی برای تصدیق حقوقش می‌نویسد. این تز به فرانسه منتشر شده است و پایان‌نامه‌اش را که می‌نویسد، عنوانش «وصیت در حقوق اسلام: مذهب شیعه» است و به فرانسه منتشر می‌شود و در ایران در ۱۳۰۲ و ۱۳۷۷ ترجمه می‌شود.

این پایان‌نامه، ویژگی‌های خارق‌العاده‌ای دارد. مصدق در مقدمه این پایان‌نامه و بخش‌هایی از آن، در دلیل پرداختن به این موضوع می‌گوید: «تقریبا همه مولفانی که درباره حقوق اسلامی قلم‌فرسایی کردند، عنوان اثر خود را حقوق در تاریخ اسلام گذاشتند... در اسلام مذاهب و فرقه‌های مختلفی است که هرکدام حقوق متفاوت از هم دارند. من پایان‌نامه‌ام را مختص وصیت در حقوق اسلام: مذهب شیعه نگارش کردم.»

پایان‌نامه در سال۱۹۱۳ نوشته شده است که می‌شود ۱۲۹۱ یا ۱۲۹۲. مصدق در روش‌شناسی می‌گوید من روی فقه شیعه کار کردم. نکته بعدی این است که اکثر اروپاییان به خودی خود می‌پندارند که حقوق اسلامی تنها بر مبنای قرآن است. از نظر این عده، حقوق اسلامی مترادف با حقوق قرآنی است؛ اما وقتی به تفحص در قرآن می‌پردازیم متوجه می‌شویم قرآن به همه این جزئیات احکام قضایی نپرداخته و برخی نهادهای حقوقی در آن به‌صورت کلی بیان شده است. در حقیقت حقوق اسلامی از منابع دیگری علاوه بر قرآن تشکیل شده است که در فرق مختلف مثل احادیث، سنت، رفتارهای پیامبر و اصحابش است و اینجا باز می‌کند که فقه اسلامی فقط قرآن نیست و منابع دیگر هم دارد و او به منابع دیگر هم پرداخته است. او می‌گوید من مجبورم این منابع را باز کنم.

حالا من چرا اینها را در مقدمه گفتم؟ چون بگویم جدا از تحصیلات عالی در پاریس و سوئیس و تجربه کاری، مصدق ورودی که در پایان نامه دارد و به منابع فقه تشیع می‌پردازد، در قالب آن زمان و این زمان می‌تواند او را یک اسلام‌شناس تعریف کند. او دکتری‌اش را بر منابع فقه شیعه و اسلام بنا کرده است. او فقه خوانده است و وقتی در فرانسه درباره مشروطه‌خواهان حرف می‌زند، می‌گوید آن جنبه دینی دارد و مهم‌ترین مراجع تقلید پشت آن است. دوست داشتم به این بپردازم چون ابهامی وجود دارد که به یکی از صحبت‌های بعد از انقلاب امام(ره) برمی‌گردد. امام گفت مصدق مسلم نبوده است؛ اما بعدها به گونه‌های مختلف این را اصلاح کردند.

داستان سر این بود که ملی مذهبی‌ها آن وقت‌ها یکسری اقدامات داشتند و امام(ره) در واکنش به آن فعالیت‌ها گفت آن بزرگ‌ترشان

(منظور مصدق) مسلم نبود. چندجا عده زیادی برای امام(ره) توضیح دادند که مصدق چه کرده است. از جمله اینکه مصدق و نجم‌السلطنه سال‌ها وجوهاتی را به دفتر آیت‌الله حائری در قم پرداخت می‌کردند و مخارج دفتر آیت‌الله حائری را نجم‌السطنه می‌داده است.

اینها را جناب ترکمان خودش شخصا برای امام شرح می‌دهد. مرحوم عالی‌نسب که از صنعتگران به نام و مشاور مرحوم مصدق بودند هم این موضوع را مفصل توضیح می‌دهد. از همه مهم‌تر نامه‌ای است که مرحوم پسندیده برادر امام می‌نویسد و می‌گوید من شهادت می‌دهم مصدق مسلم بود و بسیاری از وجوهاتش را به من پرداخت می‌کرد و وصیت‌نامه‌اش را چندین‌بار پیش من می‌نوشت. آنجا خمس و زکاتش را تعیین تکلیف کرده بود و بنابراین می‌گوید من شهادت می‌دهم او مسلم بوده است. البته گفتیم که همسر مصدق هم دختر امام جمعه تهران بود و متشرع بود و دائم در خانه روضه‌خوانی داشته اما اهمیتی در بحث ما ندارد.  پس به اینجا رسیدیم که مصدق با مدرک دکترای حقوق روی چنین پایان‌نامه‌ای کار کرده است.

 یک تکه از پایان‌نامه او را می‌خوانم که نشان‌دهنده تفکر مترقی و به‌روز او از اسلام است. می‌گوید: «امروز طبقات تعلیم‌یافته فهمیدند باید مساوات اخلاقی بین جنس‌های مختلف برقرار باشد. اگر این‌طور در نظر گرفته شود که یک زن فقط باید به یک مرد تعلق داشته باشد و نباید با چندین مرد رابطه داشته باشد عدالت حکم می‌کند یک مرد هم فقط باید با یک زن رابطه داشته باشد. همگان قبول دارند که تعدد زوجات آثار ناهنجاری دارد. معمولا برای یک زن تحمل‌ناپذیر است که رقیبانی داشته باشد و هنگام ناراحتی خشم آن‌گاه به این منتهی می‌شود که یا انتحار کند یا شوهر خود را قتل برساند همچنان‌که این امر غالبا اتفاق می‌افتد. به اضافه تعدد زوجات معایب و ناهنجاری برای فرزندان دارد و این فرزندان به جای آنکه مانند بستگان و دوستان باشند غالبا مثل دشمن با هم رفتار می‌کنند و تقریبا همیشه بین فرزندانی که از مادران مختلفند نزاع حکومت می‌کند به‌ویژه در تقسیم ماترک. به علاوه چنانچه حقوق اسلامی تعدد زوجات را منع نکرده از جهت منافع زن شرایط سختی قائل شده که رعایت آن برای مرد ناممکن است؛ ولی تعدد زوجات چشم‌های آنان را به الزاماتی که دین تعیین کرده بسته است. آنها فقط آن اجازه برای تعدد زوجات را در نظر می‌گیرند. یعنی به لحاظ حقوقی، اجتماعی، فقهی و اخلاقی این کار درستی نیست و آنچه را که در اسلام هم بیان شده است، نمی‌تواند رعایت کند و کسانی که تعدد زوج دارند، حتما از این شرایط فقهی تخلف کردند.»

 این بخش از زندگی مصدق است که به آن پرداخته نشده است. او قبل از آنکه وارد فضای سیاسی جدی شود کسی است که در پاریس، سوئیس و... حقوق و مالیه خوانده و این نگاه مترقی را دارد و هم نگاهش با رویکرد مذهبی همخوان است و حتی امروز هم یک نگاه مترقی دارد. او این تفسیر از تعدد زوجات را مطرح می‌کند و می‌گوید این فقط گفتار نیست.

ما در جلسه قبلی کنش فردی او را گفتیم که ۶۴سال فقط با یک همسر زندگی می‌کند و هیچ تخلف اخلاقی هم گزارش نشده و حتی به‌صورت مشروع هم زوجی نداشته است. درحالی‌که در گذشته چیز بسیار رایجی بوده است. هدایت‌الله وزیر دفتر پدرش، مادرش، دایی‌اش و... همه اینها چندین‌بار ازدواج کردند و بنابراین چیز قبیحی نبوده اما او هیچ‌وقت این کار را نمی‌کند.

منبع خبر "دنیای اقتصاد" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.