برترینها: رگهای آبی که قرار بوده زندگی فروغ فرخزاد را تصویر کند در جشنواره و برای اهالی رسانه اکران شد و واکنشها منفی بوده. پیشتر و قبل از اکران فیلم، انتخاب باران کوثری برای نقش فروغ با انتقادات بسیاری همراه شده بود. حالا اما پس از تماشای فیلم متوجه میشویم که اتفاقا انتخاب باران در نقش فروغ، شاید جزئیترین ایراد فیلم باشد. رگهای آبی آنقدر مشکل دارد که اصلا نوشتن درباره آن سخت است.
ابراهیم گلستان احتمالا مهمترین فرد زندگی فروغ بوده، در فیلم کوثری هیچ نشانی از او نیست. احتمالا به خاطر مناسباتی که با خانواده گلستان دارند، قید این بخش مهم و تاثیرگذار ماجرا را زدهاند. اما مگر میشود مثلا از مکانهای دیدنی شیراز فیلمی بسازید، بعد به تخت جمشید اشاره نکنید؟ گلستان هم پشتیبان مالی و هم مهمترین شریک عاطفی فروغ بوده، چگونه او را نادیده گرفتهاید؟ او مهمترین بخش زندگی فروغ بوده، سینماییترین و دراماتیکترینش.
عجیب است و باورنکردنی که خانواده کوثری که دهههاست آمیخته با سینما هستند چنین اثر سردستی و بلاتکلیفی را ساختهاند، جایی در فیلم پدر فروغ(بابک کریمی) با لباس نظامی و چکمههایی که به پا دارد، نشریه روشنفکر را لگد میکند، دوربین یک نمای درشت از این وضعیت میدهد، قبلتر مثلا فروغ در حال خواندن همان نشریه است، کاغذ را طوری گرفته که لوگوی روشنفکر توی چشم مخاطب برود! این همه تلاش نمادین گلدرشت از عهده سطحیترین فیلمهای دهه شصت هم برنمیآمد! اینجا اما در رگهای آبی کلی از این صحنهها میبینیم.
فروغ خب آوانگارد بوده، در فیلم اما دمدمی مزاج و باری به هر جهت و نامتعادل تصویر شده، او سرگشتگیهای احساسی یک شاعر را به دوش میکشیده، اما وضعیتش در رگهای آبی بیشتر شبیه کسی است که مساله اخلاقی دارد! انگار که محدودیتها در به تصویر کشیدن فروغ، ذهن فیلمساز را دچار سوتفاهم کرده، هم خواستند بسازند، هم خواستند قابل انتشار بسازند؛ از بد حادثه هم بد ساختند و هم بعید است اجازه انتشار بگیرند. یک شعر اروتیک فروغ را بارها در فیلم میشنویم، آنقدر که انگار مساله فروغ مضمون آن شعر بوده! آن همه اغواگری، کاریزما، احساس و نبوغ را تقلیل دادهاند به چند سکانس کافه و شراب و تلوتلو خوردنهای بعدش.
یکی به کنایه نوشته بود بهترین بخش فیلم همان بریدههاییست که از مستند مربوط به تشییع جنازه فروغ برداشته شده. تماشای تصاویری واقعی از حضور شاملو و بیضایی و... در مراسم خاکسپاری فروغ، چنان اتمسفری دارد که برای لحظاتی از زمین کنده خواهید شد. کاش اصلا همان فیلم را جای این فیلم اکران میکردند! وقتی نمیشود کار تازهای کرد و اصلا امکان به تصویر کشیدن زن آوانگاردی چون فروغ نیست، بیخیالش شوید تا روزی که آن امکان ایجاد شود.
تکمله: اگر از خشکسالی این روزهای ایران و تهران خستهاید، تماشای رگهای آبی پیشنهاد مناسبی برای شماست. در نیمی از صحنههای فیلم باران میبارد، باران قرار بوده کلی شاعرانگی ایجاد کند، شاعرانگی ایجاد نکرده اما حداقل چشمانمان را از آن چه که نیست و باید باشد سیراب کرده، فعلا که آسمان هم با ما قهر است تا ببینیم چه خواهد شد!