به گزارش همشهری آنلاین، در سالهای اخیر، جشنواره فیلم فجر شاهد حضور تهیه کنندههای با سابقه، بازیگران چهره و فیلمبرداران در قامت کارگردان است. هرچند به نظر میرسید این تغییر جایگاه در خصوص تهیه کنندگان با توجه به شناختشان از گیشه و قواعد ساخت آثار سینمایی نتایجی بهتر از سایر عوامل فیلمها داشته باشد اما بررسی این آثار نشان میدهد که چنین نیست و تجربه تهیه کنندگان نه در نویسندگی آثار و نه در کارگردانی چنگی به دل نمیزند.
«ترکِ عمیق» با عنوان قبلی «میرجاوه»، که نام آرمان زرین کوب تهیه کننده باسابقه را به عنوان نویسنده و کارگردان بر تارک خود دارد، قصد داشته با روایت لحظاتی از زندگی یک بیمار روانی که از تیمارستان به خانه اش بازگشته است و سعی میکند روابطش را با همسرش بازسازی کند، اثری در ژانر درام روانشناختی شناخته شود اما با بررسی این اثر میتوان گفت که تنها نسبت این فیلم با آثار شاخص درام روانشناختی، وجود کاراکتری است که بیماری روحی و روانی داشته است.
از ریتم بسیار کند و کسل کننده ۴۵ دقیقه اول فیلم که بگذریم، نویسنده و سازنده اثر، هیچ اطلاعاتی را از علت گرفتار شدن پیرمرد داستان به مشکلات روحی و روانی به ما نمیدهد. درام روانشناختی باید بتواند دلایل رفتارهای شخصیتهای فیلم خصوصاً شخصیت اصلی را بررسی و با استفاده از آن داستان را روایت کند و الا صرف حضور یک شخصیتی که دارای بیماری روحی است فیلم را تبدیل به درام روانشناختی نمیکند. وقتی که در چند دقیقه آخر فیلم، علت رفتار عجیب و خشونت آمیز همسر پیرمرد را با او متوجه میشویم باز هم در نمییابیم که چرا او باید به دختر خوانده خود، تجاوز کرده باشد و این اقدام او چه ریشههایی داشته و چه اتفاقاتی در روح و مغز او منجر به چنین فاجعه شده است؟ آیا مصرف مشروبات الکی و قمارباز بودنش علت این اتفاق ناگوار شده است، اگر اینگونه است چرا او به بیماری روانی دچار شده است، حال آنکه در موقعیتهای این چنینی معمولاً این قربانی تجاوز است که درگیر چنین مشکلات روحی حادی میشود. میتوان گفت فیلمنامه این اثر در شخصیت پردازی ضعف جدی دارد و به درستی شخصیت پردازی نشده اند.
اما فیلم غیر از این موارد، با ابهامات دیگری هم مواجه است. با وجود اینکه میتوان درک کرد که در جامعه هم ممکن است فردی که به یکی از محارمش تجاوز کرده باشد، در خانواده تحمل شود و با لاپوشانی مساله پیگیری قضائی نشود ولی چرا وقتی که مدتهاست پیرمرد داستان در تیمارستان بستری است و در خانه حضور ندارد و این فاجعه تجاوز را در مورد یگانه دختر همسرش به وجود آورده است، همچنان عکس سه نفره ای از او، همسرش و دختر همسرش روی دیوار خانه باشد؟ یعنی در طول این مدت و با این حجم از تنفری که همسر پیرمرد از او دارد، متوجه قاب عکس مشترک شأن روی دیوار نشده است که همچنان روی دیوار خانه جا خوش کرده است؟ اگر برخی حدسها در خصوص هویت دختر خانه و نسبتش با افسر پلیس درست باشد، چرا وقتی که او آن عکس را در خانه پیرمرد مشاهده کرد واکنشی از جنس دیدن یک فرد آشنا نشان نداد؟
سریالی که همسر پیرمرد پیگیر تماشای آن است و دو سه بار تصویر آن را در تلویزیون خانه میبینیم غیر از یادآوری اولین اثری که کارگردان فیلم، آن را تهیه کنندگی کرده است چه فایدهای دارد و برای «ترک عمیق» چه آوردهای دارد؟
چرا همسر پیرمرد که نقشی در این اتفاق ناگوار نداشته، باید از دختر خود به حدی بی خبر باشد که نداند او با چه فردی و با چه مشخصاتی ازدواج کرده است و صرفاً با شنیدن اتفاقی نام میرجاوه، چند ثانیهای کنجکاو شود و پس از آن به کلی آن را فراموش کند؟ سوال مهمتر اینکه چرا او باید پس از این اتفاق به میرجاوه رفته باشد؟
چرا علی رغم صدای زیاد فعالیتهای همسایه پایین این خانه، به صدای شلیک گلوله که میتواند هر سر و صدایی را تحت الشعاع خود قرار دهد، هیچ واکنشی از این همسایههای نزدیک نشان داده نشد؟ این پیرمرد چگونه توانست علاوه بر خلع سلاح افسر پلیس و ضبط تلفن همراهش، بی سیمهایشان را هم از دسترس آنها خارج کند و این بی سیمهای احتمالاً ضبط شده، هیچ صدایی از خودشان صادر نکنند؟ آیا پیرمرد خودش دیگر مأمور پلیس را که گلوله خورده بود به داخل خانه کشانده است، پس در این صورت چرا لباسش خونی نیست؟ آیا پیرمرد با تهدید افسر پلیس، او را مجبور به این کار کرده است، پس چرا علاوه بر آنکه لباس افسر پلیس خونی نیست، او سعی نکرده است با تدبیری خودش و همکارش را از مهلکه نجات بدهد و همسایههای پایین را خبر کند؟
میتوان گفت نقطه قوت این فیلم تنها بازی رضا بابک است که یکی از بهترین بازیهای خود و از جمله ۲ روز ابتدایی جشنواره امسال را علی رغم ضعفهایی که در فیلمنامه اثر وجود دارد، ارائه داده است. شاید بتوان پیش بینی کرد که رضا بابک در ۷۹ سالگی توانسته است با این نقش خود را کاندیدای سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد کند.»